سینما

گدار؛ یگانه سینما

صد و دوازدهمین برنامه از سری برنامه‌های مستندات یکشنبه‌های خانه هنرمندان ایران، یکشنبه ۲۰ مهر ۱۴۰۴ به نمایش فیلم مستند «گدار؛ یگانه سینما» ساخته سیریل‌ لئوتی اختصاص داشت.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، پس از نمایش این مستند، نشست نقد و بررسی آن با حضور محمد هاشمی (منتقد و پژوهشگر سینما) برگزار شد. اجرای این برنامه برعهده سامان بیات بود. مستند «گدار؛ یگانه سینما» اندکی پیش از درگذشت «ژان لوک‌ گدار» کارگردان فقید فرانسوی در ۹۱ سالگی، ساخته شد.

در خلاصه داستان این مستند آمده است: «گدار بیش از ۱۴۰ فیلم ساخته است. به همان اندازه که او را می‌پرستیم از او متنفریم. کاریزمای او از کجا می آید؟ البته از فیلم‌های افسانه‌ای، اما بیشتر از خود گدار…»

محمد هاشمی در آغاز سخنان خود، مستند را نوعی «پرتره سینمایی» دانست و گفت که فیلم به‌درستی کوشیده است تا تصویری از گدار ارائه دهد که هم‌زمان منظم و بازیگوشانه باشد؛ نظمی که برخلاف بسیاری از آثار خود گدار، در این فیلم از سیر جوانی تا سال‌های پایانی زندگی او دنبال می‌شود.

او افزود: در فرم و روایت فیلم، نشانه‌هایی از «بازیگوشی گدارگونه» دیده می‌شود ـ از جمله استفاده از تصاویری مبهم، قاب‌های نامعمول و نگاهی آزاد به زمان و روایت. ساختار فیلم، در عین خطی بودن، تلاش کرده است تا از روحیه‌ تجربی گدار فاصله نگیرد.

این منتقد سینما بخش مهمی از سخنان خود را به تبیین نسبت میان سینمای گدار و فلسفه‌ی پساساختارگرایی اختصاص داد. او با اشاره به اندیشه‌ی «واسازی» در فلسفه‌ی دریدا گفت: در نگاه واسازانه، حقیقت نهایی وجود ندارد؛ معنا همیشه در راه است و هیچ‌گاه به پایان نمی‌رسد. گدار نیز با سینمایش چنین می‌کند: مرزها را از میان برمی‌دارد — میان هنر و جامعه، سینما و سیاست، فیلم و واقعیت.

هاشمی در ادامه گفت: در سینمای گدار، تقابل‌های کلاسیک (خوب/بد، زیبا/زشت، واقعیت/بازنمایی) فرو می‌ریزند و همین گسست، روح مدرن و عصیانگر آثار او را شکل می‌دهد. در این مستند نیز ردّ همین نگاه دیده می‌شود: حذف مرز میان نظم و آشوب، روایت و ضدروایت، و تصویر و کلمه.

او همچنین درباره نبودن گدار در این مستند، بیان کرد: هدف فیلم این نبوده که گدارِ دوم را بازسازی کند یا از زبان خود او روایت شود. کارگردان خواسته تصویری مستند و قابل فهم از او ارائه دهد، و در این مسیر موفق است. اگر انتظار ما ساخت یک فیلم گدارگونه بود، شاید فیلم را نمی‌پسندیدیم؛ اما با در نظر گرفتن هدف سازنده، نتیجه استاندارد و قابل قبول است.

این منتقد سینما همچنین به تفاوت میان این اثر و سایر مستندهای پرتره‌محور لئوتی اشاره کرد و گفت که کارگردان در هر پروژه، ضمن حفظ ساختار خطی، تلاش می‌کند نشانه‌هایی از سبک سینمایی سوژه‌ی خود را در فرم فیلم بگنجاند.
هاشمی در ادامه، به جنبه‌ی سیاسی شخصیت گدار پرداخت و گفت: این فیلم نشان می‌دهد که گدار چپ‌گراست، اما نه به معنای متداول سیاسی. او بیشتر به یک چپ‌گرایی زیبایی‌شناسانه و واسازانه نزدیک است تا به چپ مارکسیستی. به همین دلیل می‌توان گفت گدار، چپ‌گرایی است که چپ‌گرا نیست!

او تأکید کرد که گدار همواره از بستن معنا پرهیز می‌کرد؛ چه در تفکر، چه در سینما، و چه در زندگی. همین میل به گشودگی و آزادی، او را از هر گونه نظام فکری بسته (اعم از کمونیستی یا سرمایه‌داری) جدا می‌کرد.

در پایان، محمد هاشمی گدار را «فیلم‌سازی جست‌وجوگر و سرگشته» خواند که مدام در پی معناست، معنایی که می‌داند هرگز به‌طور کامل به دست نمی‌آید.

او گفت: گدار بارها می‌گوید اگر زمین بخوریم، باید دوباره بلند شویم و سخت‌تر ادامه دهیم. این نگاه، روح فلسفی و انسانی او را نشان می‌دهد.

هاشمی همچنین افزود که گدار را می‌توان «کلکسیونر لحظه‌ها و آرشیوها» دانست؛ فیلم‌سازی که با گردآوری خُرده‌ریزهای گذشته، معنا را در زمان حال احضار می‌کند؛ همان‌گونه که والتر بنیامین درباره‌ی هنر مدرن سخن می‌گوید.

59243

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا