افشاگری اسدالله اسدی از جزئیات دستگیری اش در بلژیک؛ من را گروگان گرفتند!

اسدالله اسدی در گفتگویی اظهار داشت: دوسال قبل از دستگیری بنده، یک ایرانی مرتبط با سرویسهای جاسوسی اروپایی و رژیم صهیونیستی، در کشورمان دستگیر شد. این شخص احمدرضا جلالی نام داشت و در جریان تحقیقات اعتراف کرده بود اطلاعات دانشمندان هستهای ما را به موساد تحویل داده است! دستگیری من یک گروگانگیری بود و آلمان به نیابت از سایر دولتهای متخاصم، حاضر بود بنده را آزاد کند، به شرطی که جلالی هم آزاد شود!
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، اسدالله اسدی که در تیر ۱۳۹۷ دستگیر شد و پنجسال در بلژیک زندانی شد، در گفتگویی به شرح جزئیات این اتفاق پرداخته است.
بنابر روایت جوان در ادامه قسمتی از این گفتگو را میخوانید؛
* حقیقت ماجرا این بود که دوسال قبل از دستگیری غیرقانونی بنده، یک تبعه ایرانی مرتبط با سرویسهای اطلاعاتی اروپایی و رژیم صهیونیستی، در ایران دستگیر شده بود. این شخص که از سوی سیستم ضدجاسوسی کشورمان شناسایی و دستگیر شده بود، در جریان تحقیقات قضایی در ایران، با مشاهده مدارک قطعی مبنی بر جاسوسی خود، اعتراف کرده بود، اطلاعات دانشمندان هستهای ما را به موساد تحویل داده است! این فرد دکتر احمدرضا جلالی نام دارد و در جریان دادرسی و بنا به مستندات غیرقابل انکار، به اعدام محکوم شده بود. در جریان تقسیم کار بین دشمنان استقلال ایران، رژیمهای سوئد و بلژیک به طور ویژه این مأموریت را داشتند که از اجرای حکم جلوگیری و جلالی را آزاد کنند! اگر به مطبوعات آن دوران مراجعه کنید، مشاهده خواهید کرد در اغلب مطالب رسانههای بلژیکی، هر جا از بنده اسم برده میشود، اشارهای هم به احمدرضا جلالی میشود! این بدان معنا بود که موضوع از نگاه دولتهای متجاوز اروپایی، یک گروگانگیری است و آلمان به نیابت از سایر دولتهای متخاصم، حاضر است بنده را آزاد کند، به شرطی که جلالی هم آزاد شود. این چیزی نبود مگر یک گروگانگیری که از سوی سیستمهای اطلاعاتی اروپایی و رژیم نامشروع صهیونیستی طراحی شده بود.
*عرض کردم به دادگاه نرفتم. خدا شاهد است، نیمساعت بیشتر از این مخالفت نگذشته بود که «گرمایش» سلول را بستند و سلول تبدیل به یخچال شده بود! آنها این شکنجه را در سه زمستان ادامه دادند. سیستم گرمایش به دلیل سرمای آن منطقه، معمولاً از اواخر مهر باز میشد و در اواسط اردیبهشت سال بعد بسته میشد. شما حساب کنید حداقل ششماه، بنده را از گرمایش مطلوب – که حق هر زندانی است- محروم میکردند. هیچیک از تلاشهای همکاران برای پایان یافتن این شکنجه، به نتیجه نرسید. در آخرین زمستان همکاران تلاش کردند تا یک عدد پد گراماساز (که در کشورمان به تشک برقی مشهور است)، با پول خودم که در حساب زندان بود، برای بنده خریداری شود. اما بعد از مدتها که ما را سرکار گذاشتند، آن را هم نخریدند. خریدن چنین وسیلهای، به معنای برداشتن شکنجه بود و طبیعتاً آنها قصدی برای این کار نداشتند. در ماههای آخر بازداشت، شهید عزیز امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه فقیدمان، در ملاقات با وزیر خارجه بلژیک – که در سوئیس انجام شده بود- مشکل گرمایش را مطرح کرده بودند. وزیر بلژیکی با وقاحت و گستاخی تمام گفته بود: اگر آقای اسدی مشکلی دارند، آن را با رئیس زندان در میان بگذارند! این در حالی بود که مکاتبات پیرامون این مشکل، سه سال بین سفارت ما و وزارت خارجه بلژیک در جریان بود.
*با این همه لازم است عرض کنم به لطف تعلیم و تزکیه حضرت حق و به برکت خاندان وحی (صلوات الله علیهم اجمعین)، هرگز در زمین گروگانگیرها بازی نکردم. آنها مقاومتهای مختلف را میدیدند و این یکی را بدتر از همه جواب دادند! بنده خاک پای حضرت ابراهیم (ع) هم محسوب نمیشوم، ولی به تأسی از داستان مجاهدت آن پیامبر خدا، تبر روی دوش بت بزرگ – یعنی قاضی بلژیکی – گذاشته شده بود، بهاذنالله.
*گفت: حکایت شب هجران نه آن حکایت حالی است | که شمهای ز بیانش به صد رساله برآید. در این پرونده اگر مرتکب جرمی شده بودم، حرفی نبود که این همه حجم اذیت و آزار تحمل شود، ولی وقتی هیچکدام از اتهامات به من درست نبود، نیاز به توان مضاعفی برای تحمل آزارواذیتها بود و چنین توانی به لطف خدای متعال، به وجود آمد. یاد حضرت حق و انس با قرآن، رمز مقاومت بود. همه ستمهایی که روا داشته میشد، با تمسک به کلام حق تحمل میشد. به محض انتقال به زندان، درخواست داشتم، قرآن در اختیار من قرار گیرد. با مخالفت روبهرو شد. پیگیری و مقاومت نتیجه داد و بالاخره بعد از حدود یک ماه، بالاخره قرآن به دستم رسید. زمانی که زندان را ترک کردم، در میانه ختم چهل و پنجم قرآن بودم. انس با کلام حق، برایم الهامبخش و موجب آرامش بود. ببینید خدای متعال این مرگ و زندگی را آفریده، برای اینکه معلوم شود کدامیک از ما انسانها نیکوکارترین هستیم. منظورم این است که معلوم شدن نیکوکارترین، جز به وسیله ابتلا و آزمایش ممکن نیست؛ لذا این حوادث ایجاد میشود، تا ما امتحان شویم. در این بوته هجران است که عیار انسانها مشخص میشود و من فکر میکنم اگر لطف و مرحمت خدای متعال در حق این بنده وجود نداشت، معلوم نبود چه سرنوشتی در این ابتلا پیدا میکردم. مطلقاً نخواهم توانست، شکر حتی یک لحظه از آن نعمت صبر و مقاومت را به جای آورم. حافظ میگوید: خوش برآ با غصهای دل کاهل راز | عیش خوش در بوته هجران کنند
*همانطور که در کلام وحی آمده است: زندگی خوش، در گرو ایمان و عمل صالح است. باید به آیات سوره مبارکه رعد و تفسیرالمیزان در این زمینه، توجه کنیم. شاید مهمترین دستاوردی که در طول آن پنج سال به لطف حق به دست آوردم، این بود که به رضای خدا راضی بودم. دیگر دعایی برای آزادی نداشتم. دعای من این بود که هرچه پروردگارم به آن راضی است، در حق من تحقق پیدا کند. گفت: من از درمان و درد و وصل و هجران | پسندم آنچه را جانان پسندد
*همانطور که میدانید، من به ۲۰ سال حبس محکوم شده بودم و عملاً در حال سپری کردن مدت محکومیت بودم، اما روی کار آمدن دولت شهید آیتالله دکتر رئیسی، به لطف الهی همه توهمات و محاسبات سیستمهای غربی را به هم زد. سیستمهای ضدجاسوسی کشورمان مأموریت یافتند که با کار شبانهروزی اقدام به شناسایی جاسوسان اروپایی در داخل کشور کنند. هنوز یک سال از آغاز کار دولت نگذشته بود که این هدف محقق شد و یکی از جواسیس اروپایی – که با پوشش فریبکارانه امدادگر به داخل کشور آمده بود- دستگیر شد. این اقدام درست، ورق را برگرداند و موجب شد دولتهای ستمپیشه اروپایی، از گروگانگیری دست بردارند و به جای مطرح کردن خواسته غیرقانونی لغو حکم احمدرضا جلالی، به آزادی من تن دهند. در مقابل نیز ایران جاسوس بلژیکی – که به ۳۹ سال حبس محکوم شده بود- را آزاد کرد.