خاطرهای و فریادی

یک دهه بیشتر وقتی با حمید پورآذری و اصغر دشتی و افسانه ماهیان برای عیددیدنی به خانهی دکتر رفیعی رفته بودیم، دکتر، هنگام صحبت از این که چرا برای دیدن تئاتر، کمتر میرود گفت: «من به تئاتر میروم که چیزی یاد بگیرم، خیلی از این تئاترها چیزی یاد نمیدهند.» و به همین سادگی تعریف عمیق خود را از تئاترِ خوب داد؛ تئاتری که بتوان چیزی از آن یاد گرفت، فکر و اندیشهای، مفهوم و دریافتی یا ذوق و زیبایی درکنشدهای.
شاید برای همین بود که بسیاری از نمایشهای نیمهی دههی هفتاد تا اواسط دههی نود آنقدر تماشاگر فرهیخته و فعال داشتند و هنرمندانی که اغلبشان کنار کشیدهاند بهترین آثار خود را در همین بازهی پانزده، بیست ساله نوشتند و روی صحنه آوردند و شاید به همین دلیل است که چندسالی است همان هنرمندان دیگر کاری نمیکنند یا اگر با هزار زحمت، نمایشی به صحنه میبرند دیگر آن تماشاگرِ فرهیختهی فعال نیست که به تماشا بیایید. تماشاگری که امروزه روز دچار و درگیر مسائل اقتصادی است که حتی فرصت خواندن اخبار فرهنگی را هم ندارد.
اما واقعیت این است که در همین یک دههی خلاء تئاتر فرهنگی و با هجوم استندآپ کمدیبازها، پادکسترها، رَپِرها و چهرههای اینفلوئنسری و شاخهای فضاهای مجازی به صحنهی تئاتر، تماشاگرانی برای سالنها پیدا شدهاند که دیگر به دنبال آموختن و یاد گرفتن از تئاتر نیستند. آنها به دنبال تماشای تئاتری دارای درام اندیشهورز و محتوامحور نیستند چون که اصلا بحث تولید محتوا به کلی پشت و رو شده است. این تماشاگران که برخیشان تا ۴۰۰ شب اجرای یک پادکسترِ استندآپ کمدیبازِ صداپیشه را بلیت خریدهاند و دیدهاند، فالوگرند نه تماشاگر. چنین تماشاگرنمایی در پهنهی فضای مجازی به دنبال آموختن نبوده است که حالا وقتی زندهی سلبریتیِ مورد علاقهی خود را در نمایشی بیمحتوا روی صحنه ببیند، بخواهد چیزی از او یاد بگیرد، همین که با دیدن و شنیدنش احساساتش برانیگخته شود کافی است، مهم نیست چه میگوید یا چهطور میگوید، مهم این است که او میگوید و من فالوِر او هستم به امید روزی که من را هم فالو کند و بر فالووینگهای خود بیفزاید و کمکم دیدن این بازی سلبریتیهای بازیگرنما، تبدیل به یک اصل میشود، اصلی اساسی که میشود معیار و محکِ خریدن یا نخریدن بلیت و دیدن یا ندیدن یک تئاتر.
در چنین وضعیتی اگر تئاتر دراممحوری با ویژگیهای زیباییشناسی و مفاهیم عمیق اجتماعی فرهنگی روی صحنه برود، حتی اگر تبلیغات خوبی هم داشته باشد و حتی اگر چهرههای دانشگاهی و تئاتریهای اصیل و سواد دار آن را بپسندند و یادداشتها بنویسند و تماشاگران را دعوت به دیدن تئاترِ فرهنگمدار کنند، باز هم نمیتواند تماشاگر زیادی را جذب و جلب کند. چون مولفههای فروش، مثلِ بهرهبرداری از چهرهای سریالی، تصویری و اینستاگرامی را ندارد. چون کمدیِ بیارزش و سخیف و شِبهِ تئاتر آزاد نیست و مرزهای پایینتنه را درنمینوردد تا از قهقههی تماشاگر کسب درآمد کند و مهمتر از همه چون، تئاترِ فرهنگی، تئاترِ آموختن است، تئاتری که میخواهد چیزی به تماشاگر یاد بدهد، آنهم در روزگاری که همان فالوگرهای تماشاگرنما از آموختن فرار میکنند و خیال میکنند خیلی سواد دارند. در حالی که با انباشتِ اطلاعاتِ بیمصرفِ تولیدِ محتوای فضای مجازی فقط توّهمِ سواد پیدا کردهاند، برای همین ۴۰۰ مرتبه به تماشای تئاتری میروند که حتی ارزش یکبار دیدن را هم ندارد.
۲۴۲۲۴۲