«چهل حکمت نبوی (ص)» با تفسیر آیتالله خامنهای منتشر شد

به مناسبت ۱۵۰۰مین سال ولادت پیامبر اعظم صلیاللهعلیهوآله، نسخه الکترونیکی کتاب «چهل حکمت نبوی» با شرح حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای منتشر شد.
نوشتن «چهل حدیث» سنتی قدیمی است که از همان سدههای نخستین شکل گرفته است. حدیثی معروف از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نقل شده است: «مَنْ حَفِظَ مِنْ (عَلی) أُمَّتِی أَرْبَعِینَ حَدِیثاً مِمَّا یَحْتَاجُونَ إِلَیْهِ مِنْ أَمْرِ دِینِهِمْ بَعَثَهُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَهِ فَقِیهاً عَالِما» بدین معنا که اگر کسی چهل حدیثی را که برای زندگی دینیاش لازم است یاد بگیرد و حفظ کند، خداوند در روز قیامت او را به عنوان یک عالم و فقیه برمیانگیزد. به همین دلیل، بسیاری از دانشمندان مسلمان در طول تاریخ کتابها و رسالههایی نوشتهاند که در آنها چهل حدیث گردآوری شده است. این کتابها معمولاً با عنوانهایی مثل «چهل حدیث» یا «اربعین» شناخته میشوند و به زبانهای مختلف از جمله فارسی و عربی نوشته شدهاند. علامه مجلسی معتقد است این حدیث از احادیث «متواتر» است که از راههای مختلف، هم در میان شیعه و هم اهل سنت نقل شده و آنقدر گسترده است که میتوان آن را «قطعی» دانست.
حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای همواره بر اهمّیّت سبک زندگی ایرانی-اسلامی و لزوم آراستگی جامعه به اخلاق حسنه تأکید داشتهاند. ایشان در عمل به این توصیهی مهم، خود در آغاز هر جلسه از درس خارج فقه به بیان و شرح حدیث یا احادیثی از معصومینعلیهمالسلام به ویژه رسول مکرّم اسلامصلیاللهعلیهوآله میپردازند.
در مقدمه کتاب میخوانیم: در متون معتبر، دینی هدف از بعثت پیامبر گرامی اسلام تکمیل مکارم اخلاقی عنوان شده و جامعه مطلوب از نظر مکتب اسلام، جامعهای است که تمامی افراد آن دارای صفات اخلاقی نیکو باشند و از صفات ناپسند اخلاقی پرهیز کنند. در چنین جامعهای حدأقل در بخش عمدهای از افراد خبری از صفاتی چون حسد و کینهورزی و حرص و بخل و… نخواهد بود. این نوع خصلتهای ناپسند در هر جامعهای به نحو گسترده وجود داشته باشد حتی اگر از نظر پیشرفتهای علمی و مادی به سطح بالایی هم رسیده باشد آن جامعه دچار آشفتگی و پریشانیهای گوناگون خواهد شد.
حضرت آیتالله العظمی خامنهای که همواره بر اهمّیّت سبک زندگی ایرانی اسلامی و لزوم آراستگی جامعه به اخلاق حسنه تأکید داشتهاند در یکی از بیانات خود در اهمّیّت فراگیری اخلاق و نیز منبع کسب فضایل اخلاقی فرمودهاند: امروز ما محتاج نصیحتیم؛ برای رشد اخلاق در جامعه برای گسترش خلقیات خوب، برای اعتلای روحیه همدلی و برادری و صفا و اخوّتی که در جامعه دینی مطلوب است احتیاج داریم به نصیحت. اینها را از چه کسی یاد بگیریم؟ پایههای اخلاق در کلمات ائمه است.
مروری بر مطالب کتاب نشان میدهد که این کتاب دارای چند ویژگی است: اولاً این چهل حدیث از میان بیشتر از ۸۰۰ حدیث شرح شده در دروس خارج فقه رهبر معظم انقلاب اسلامی انتخاب شده است. ثانیاً تمامی این چهل حدیث احادیث روایت شده از رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم هستند و ثالثاً برای هریک از احادیث عناوینی کوتاه و اغلب موزون انتخاب شده، به عنوان نمونه: عیبجوی خود میباش، صبر کن تا بهشت را یابی، آنچه خوبان همه دارند و… نکته مهمی که این کتاب را قابل استفاده کرده؛ حجم کم و شرح کوتاه این احادیث امکان مطالعه آسان و مفید را برای مخاطب فراهم کرده است.
حدیث ۳۳ کتاب «چهل حدیث نبویصلیاللهعلیهوآله» با این عنوان است: بشناس زمانت را دریاب تو نقشت را. در ادامه اصل و شرح این حدیث را میخوانیم: قال أَبوذَرٍ دَخَلتُ یوماً عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم وَ هُوَ فی المَسجِدِ جَالِسٌ وَحدَهُ فَاعْتَنَمْتُ خَلَوَتَهُ… قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللهِ فَمَا کَانَتْ صُحُفُ إِبْرَاهِیمَ؟ قَالَ: وَکَانَ فیها أَمثالُ… وَ عَلَی العَاقِلِ أَنْ یَکُونَ بَصِیراً بِزَمَانِهِ مُقْبِلاً عَلَی شَأْنِهِ حَافِظاً لِلسَانِهِ. ابوذر میگوید روزی بر پیامبر خدا وارد شدم در حالی که ایشان به تنهایی در مسجد بودند؛ پس غنیمت شمردم این خلوت را. ابوذر میگوید: به پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم عرض کردم یا رسول الله در کتاب ابراهیم علیهالسلام چیست؟ حضرت فرمودند: در آن امثال و تمثیلاتی هست؛ از جمله آمده: و بر عاقل است که آگاه به زمان باشد و شأن و وظیفه خود را بداند و نگهبان زبانش باشد. (مکارم الاخلاق، ص ۳۸۳)
رهبر انقلاب در شرح این حدیث میفرمایند: «وَ عَلَی العَاقِلِ أَنْ یَکُونَ بَصِیراً بِزَمَانِهِ»؛ این از جمله کلماتی است که رسول اکرم از صحف ابراهیم نقل میکنند برای جناب ابیذر یکیاش این است که خردمند باید زمان خود را بشناسد. زمانه با حوادثی که دارد دوستیها دشمنیها، نفعها، ضررها، تأثیرات افعال شبیه یک میدان جنگ است. چالشهای زندگی مثل چالشهای یک سرباز در جبهه یا یک افسر در جبهه است. همچنان که اگر یک رزمنده در جبهه نداند کجا است، دشمن کدام طرف است دوست کدام طرف است، دشمن چه دارد، دشمن در چه حال است او چه دارد او چه کار میتواند بکند، هر چه هم مجهز و مسلح باشد فایدهای ندارد خب مسلسلش را به کدام طرف نشانه بگیرد؟ آذوقهاش را یا مثلاً آب را چقدر تقسیم کند برای خودش یا برای دوستانش و از آن استفاده کند، مصرف کند، که معطل نماند؟ اینها را نمیداند باید بشناسد که در کجا قرار دارد تا بتواند تیر را بجا بزند یا از تیری که به طرف او میآید بجا اجتناب کند؛ آب را به اندازه تقسیم کند که بعد دچار تشنگی نشود؛ یک رزمنده در میدان جنگ این جوری است. حالا بعضی از شماها در جبهه دفاع مقدس بودهاید و این چیزها را از نزدیک تجربه کردهاید زندگی عیناً همین جور است؛ اگر ندانید کجایید، ندانید در چه شرایطی هستید ندانید فرصتها چیست ندانید تهدیدها چیست ندانید دشمنها چه کسی هستند و دشمنیها چگونه است نمیتوانید زندگی کنید. فرمود: «العالِمُ بِزَمانِهِ لاتَهجُمُ عَلَیْهِ اللَّوابِس». کافی، ج۱، ص۲۷؛ «شبهات به کسی که زمانه ی خود را بشناسد، هجوم نمی آورد.»، که این یک روایت دیگر است.
ما عمامهایها این یکی را این بصیر به زمان را در برهههای طولانی از زمان کم داشتیم الان هم بعضیها هستند که نمیفهمند دنیا در چه وضعی است؛ ملتفت نیستند. فرض بفرمایید سر همین قضایای انسجام اسلامی که ما امسال مطرح کردیم، مثلاً فرض کنید ناگهان خبر میآورند که آقا چه نشستهاید! دو تا، سه تا دِه را در فلان نقطهی کشور مبلغین سنّی آمدهاند سنّی کردهاند؛ شیعه بودند سنّی کردهاند آتش میگیرد، شروع میکند به عکس العمل کردن غافل از اینکه در همین حال دارند به فلان حاکم فلان منطقه سنّی که ما خبر داریم، اینها دیگر تحلیل چه و حدس نیست اینها اطلاعات ما است. میگویند که آقا نشستهاید که ایرانیها آمدهاند چند دِه شما را شیعه کردهاند؛ او هم آتش میگیرد کسی این را بداند یا نداند در قضیه شیعه و سنّی و اختلافات موضعگیریاش فرق میکند؛ همین جور است یا نه؟ عالم به زمان نیست، بصیرت به زمان ندارد. نمیفهمد که این خبر چقدر اهمیت دارد و چقدر امکان صدق دارد.
برای خنک کردن دل فاطمه زهرا او مثلاً خوشحال کردن آن بزرگوار یک عملی را در یک، زمانی در یک روزی یا شبی انجام میدهد؛ غافل از اینکه این دارد فیلمبرداری میشود، بعد یک جا میروند نشان میدهند یک ریگ به کفشی در بلوچستان پیدا میشود گردن عدهای را میزند ملتفت نیستند که این عدم بصیرت به زمان است که زمان را نشناسند و ندانند. در دوران قدیم – مثلاً ۱۰۰۰ سال، ۱۱۰۰ سال قبل از این اینها اتفاق افتاده در قم در محیط شیعی یک نفری یک عالمی محدثی یک حرفی را میزد، در بغداد که بین حنابله و بین شیعه آن جنگهای خونین راه افتاده بود، شیخ مفید دادش بلند میشد که شما آنجا نشستهاید، ملتفت نیستید که در بغداد چه دارد میگذرد. ببینید، اینها آن چیزهایی است که ما احتیاج داریم پس عاقل باید بصیر به زمان خودش باشد؛ بداند این حرف که الان از زبان او خارج شد، در این مجموعهی فعل و انفعالات عالم و وضع و محاذات اوضاع عالم، جایش کجا است چه تأثیری میگذارد. مثل آن رزمندهای نباشد که چشمش را بگذارد روی همدیگر مسلسلش را روشن کند؛ بداند که این تیر دارد به کجا میخورد؛ به دوست میخورد، به دشمن میخورد، به هوا میخورد به خاک می افتد، ضایع میشود؛ بفهمد. اول این است بصیر به زمان.
«مُقْبلاً عَلَی شَأْنِهِ»؛ بعد که بصیر به زمان بود، حالا در این زمانه، در این وضع و محاذات کنونی عالم [با خود بگوید] من چه کارهام، آن را انجام بدهد؛ با همه وجود به آن چیزی که وظیفهای او است اقبال کند به آن رو بیاورد به کارهای فرعی به کارهای درجه دو نپردازد که این هم باز از آن حرفهایی است که اگر سر درد دل ما با شما رفقا باز بشود در این زمینه هم فراوان حرف هست. چقدر از اصول که الان محل خدشه و مناقشه ی خصمانه و مغرضانه ی دشمنان است فراموش میشود؛ گاهی به یک فرع کوچکی میچسبیم مثل اینکه یک اصل محکمی است همین طور دائم روی آن تکیه میکنیم ملتفت نیستیم که آنچه باید انجام بدهیم، چیست.
«حَافِظاً لِلِسَانِهِ»؛ حافظ یعنی این زبان در کنترل او باشد. معنای «حافظ للسان» این نیست که زبان در کام بکشد و حرف نزند؛ حفاظت اطلاعات شنفته اید؟ مراقب باشد که این لسان کجا دارد چه میگوید چه کار دارد میکند.