بحران خاموشی؛ از «ناترازی» تا واقعیت تلخ مدیریت انرژی

خاموشیهای گسترده در کشور، که تنها در یک بازه کوتاه از ۲۰ هزار مگاوات به ۲۵ هزار مگاوات کمبود تولید رسیده است، دیگر یک مسأله فنی یا گذرا نیست؛ این وضعیت عملاً به یک بحران ساختاری و عمیق در حوزه انرژی تبدیل شده است.
با این حال، دولت همچنان ترجیح میدهد نام آن را «ناترازی» بگذارد و با وعدههای کلی و زمانبر، از پذیرش ابعاد واقعی مشکل طفره برود. این واژهسازی نه تنها کمکی به حل مشکل نمیکند، بلکه به نوعی پردهپوشی بر واقعیت تلخ خاموشیها و ناکارآمدی مدیریتی است.
سخنگوی دولت بهتازگی گفته است: «حل ناترازی انرژی زمانبر است، مردم مدیریت کنند». این جمله، از چند جهت نادرست و غیرقابل پذیرش است. نخست آنکه بحران فعلی صرفاً به راهحلهای بلندمدت محدود نمیشود. در کوتاهمدت نیز میتوانست و میتواند از شدت خاموشیها کاست، مشروط بر آنکه تصمیمگیری در سطوح مدیریتی به دست نیروهای متخصص، کارآمد و مستقل از نفوذ حلقههای مافیایی باشد. اینکه برخی نیروگاهها علیرغم آمادگی برای تولید، با دستور یا محدودیتهای ناموجه از مدار کامل خارج میشوند و همزمان برق مشترکان خانگی و صنعتی قطع میشود، پرسشی جدی درباره چرایی و چگونگی تصمیمات در دیسپاچینگ ملی ایجاد میکند. چه کسانی پشت این سیاستها هستند و چه منافع یا فشارهایی بر آن حاکم است؟
دوم آنکه تداوم این روند نه به کاهش بحران، بلکه به تعمیق آن منجر میشود. وقتی به جای بازبینی فوری برنامه تولید و توزیع، یا اصلاح تصمیمات نادرست گذشته، همه مسئولیت به دوش «مدیریت مصرف مردم» انداخته میشود، نتیجه روشن است: بحران گستردهتر، خاموشیهای طولانیتر و از دست رفتن اعتماد عمومی. تجربه کشورهای دیگر نشان میدهد که حتی در شرایط بحرانی، دولتها با بسیج ظرفیتهای فنی و مدیریتی، اصلاح ساختار تولید، و جلب مشارکت بخش خصوصی، در کوتاهترین زمان ممکن از بروز خاموشیهای گسترده جلوگیری میکنند. اما در کشور ما، این فرآیند بهگونهای پیش میرود که گویی خاموشیها یک امر اجتنابناپذیر و طبیعی است.
سوم آنکه اگر قرار است مردم بحران را مدیریت کنند، فلسفه وجودی وزارت نیرو و مسئولان عالی این بخش زیر سؤال میرود. وزارت نیرو، بودجه، امکانات و ساختار عریض و طویلی دارد تا دقیقاً در چنین شرایطی وارد عمل شود، برنامه عملیاتی ارائه دهد و از بروز خسارات سنگین به صنایع، خدمات و زندگی روزمره جلوگیری کند. اینکه نقش مردم را به جای «همراهی و همکاری» به «مدیریت بحران» ارتقا دهیم، در واقع نوعی عقبنشینی از مسئولیتهای قانونی و تخصصی دولت است.
بحران خاموشی، چه آن را «ناترازی» بنامیم و چه هر عنوان دیگری، واقعیتی است که با تغییر واژه و حوالهکردن مسئولیت به آینده یا به مردم حل نمیشود. آنچه امروز نیاز است، یک اراده جدی برای اصلاح تصمیمات غلط، شفافسازی در مورد عوامل پشت پرده محدودیتهای تولید، و بهکارگیری ظرفیت های واقعی کشور در تولید برق است. در غیر این صورت، مسیر فعلی ما را نه به سمت رفع بحران، بلکه به سوی خاموشیهای شدیدتر و طولانیتر سوق خواهد داد؛ خاموشیهایی که این بار نه تنها چراغ خانهها، بلکه امید مردم به کارآمدی مدیریت انرژی را خاموش میکند.
* کارشناس ارشد انرژی