خاطرات ناصرالدینشاه: تلگرافهای بسیار بد از فرنگستان رسیده بود، فرانسهها متصل شکست میخورند

در ششم شهر جمادیالاول، خداوند عالم پسری به مظفرالدینمیرزای ولیعهد از تاجالملوک دختر عزتالدوله داده است
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، ناصرالدینشاه قاجار در خاطرات روز پنجشنبه ۱۳ جمادیالاول ۱۲۸۷ (۲۰ مرداد ۱۲۴۱) نوشت: صبح برخاستم. بنا بود برویم انباج [از روستاهای لواسان]. پیشخانه هم رفته بود. باشی (۱) از آنجا کاغذی نوشته بود که جای چادر اینجا نیست. موقوف شد، بنا شد فردا انشاءالله برویم سلطنتآباد. آغاسلیمان از شمران آمده بود. در ششم شهر جمادیالاول، خداوند عالم پسری به مظفرالدینمیرزای ولیعهد از تاجالملوک دختر عزتالدوله داده است – اخبار تلگرافی رسید.
الی عصری به گرمای شدید گذشت. ماشاءاللهخان و غیره گویا در ورجین شکار کرده بودند. میرشکار داد و بیداد میکرد. یک قوچ بزرگی را هم دیروز خودم دیدم زده بودند؛ مردهاش در سنگی گیر کرده، مانده بود، لاشخور چیزی هم نخورده بود.
شب حکیم آمد، اخبارات تلگرافهای بسیار بد از فرنگستان رسیده بود، دادم حکیم همه را با ترس [و] لرز خواند. اوقاتش زیاد از حد تلخ شد. شب را تا صبح نخوابیده بوده است. فرانسهها متصل شکست میخورند. قشون پروس رو به پاریس میروند. در بینی که حکیم روزنامه میخواند، حاجی میرزاعلی مقدس را دیدم، میگفت: «ناخوشم، هوا اتیس دِر اُلِرَم. [هوا مثل آتش است، میمیرم.]» میگفت: «امروز آمده بودم از گرمی هوا افتاده بودم منزل، حالا آمدم. فردا میروم ناصرآباد.» بسیار بسیار بسیار زرد، لاغر شده بود. تشویش داشت. دلم سوخت.
بعد خوابیدیم. انیسالدوله…
منبع: روزنامه خاطرات ناصرالدینشاه قاجار از ربیعالاول ۱۲۸۷ تا شوال ۱۲۸۸ ق به انضمام سفرنامه کربلا و نجف، به کوشش مجید عبدامین، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ اول، زمستان ۱۳۹۸، ص ۳۹.
پینوشت
۱- باشی لقب حسین یا محمدحسنخان، پسر محمدخان سرتیپ افشار بود. وی به همراه دو برادر تنی خود: اکبرخان (نایبناظر بعدی) و حسینخان (نایب بعدی) ابتدا از غلامبچگان و بعدها از پیشخدمتهای حضور ناصرالدینشاه بودند. محمدخان افشار بعد از فوت پدر مهدیقلیخان (مجدالدوله) مادر وی را به زنی گرفت و به همین مناسبت حسنخان و برادرانش با مهدیقلیخان برادران ناتنی بودند. (همان، پانوشت ص ۱۱)
۲۵۹