سیاست

آیا دیپلماسی حریف اسنپ بک می‌شود؟/ ابراهیم متقی تحلیل می کند

کشورهای تروییکای اروپایی برای زمان طولانی است که روابطی سرد و مبتنی بر ابهام با ایران درپیش گرفته‌اند. چنین الگوی رفتاری به مفهوم آن است که اروپا در رفتاری انفعالی خود را با سیاست‌های تهاجمی امریکا و اسراییل هماهنگ کرده است.

به گزارش ایرانی مگ روزنامه اعتماد در یادداشتی به قلم ابراهیم متقی نوشت: براساس چنین نگرشی، اروپا آماده خواهد بود تا سیاست فشار حداکثری علیه ایران را در دستور کار قرار دهد. تحقق این امر از طریق دیپلماسی، فشار امنیتی و حمایت دو فاکتور از سیاست نظامی امریکا و اسراییل انجام شده است. طی ماه‌های گذشته چندین دور مذاکره بین دیپلمات‌های ایرانی و تروییکای اروپایی شکل گرفته است. هدف از انجام این مذاکرات را می‌توان حل مسالمت‌آمیز اختلافات دانست، درحالی که دو کشور هسته‌ای بدون هرگونه پیشینه تعارضی در جنگ مستقیم ایران را در ژوئن ۲۰۲۵ مورد هدف نظامی و عملیات تاکتیکی قرار دادند.

چنین اقداماتی ازسوی اسراییل و امریکا در قالب سیاست قدرت انجام گرفت. دونالد ترامپ بر این اعتقاد است که نیروی نظامی بیشتر و فراگیرتر از دیپلماسی می‌تواند نتایج مطلوبی را برای اهداف سیاست‌های امنیتی و راهبردی امریکا به وجود آورد. درحالی که هرگونه اقدام نظامی می‌تواند پیامدهای غیرقابل پیش‌بینی را به وجود آورد.

ایران در دوران پس از جنگ ژوئن ۲۰۲۵ به این واقعیت پی برده است که اگر از قابلیت‌های ابزاری مبتنی بر بازدارندگی هسته‌ای بهره می‌گرفت، هیچ‌گاه کشورش در معرض تهاجم نظامی قرار نمی‌گرفت. به همان‌گونه‌ای که سیاست قدرت، می‌تواند ابزار راهبردی مناسبی برای تحقق سیاست‌های توسعه‌گرایانه امریکا و اسراییل واقع شود؛ چنین انگاره‌ای نیز می‌تواند بخشی از واقعیت‌های راهبردی برای تحقق سیاست امنیتی ایران محسوب شود.
چنین حادثه‌ای اولا به منزله تهاجم محسوب شده، ثانیا شرایط محیطی برای مقابله با تهاجم و بازیگر مهاجم را در قالب دفاع مشروع به وجود می‌آورد. نکته سوم آن است که تهاجم نظامی امریکا و اسراییل به گونه اجتناب‌ناپذیر در آینده تاثیر خود را بر ذهنیت ایرانی به‌جا خواهد گذاشت.

مهم نیست که در سپتامبر ۲۰۲۵ چه کسانی در زمره فرماندهان نظامی و مقامات عالیرتبه سیاسی ایران قرار داشته باشند، مهم آن است که ادراک ایرانی بعد از جنگ ژوئن ۲۰۲۵ با نشانه‌هایی از تهدید وجودی و امنیتی روبه‌رو شده و این امر به گونه اجتناب‌ناپذیر تاثیر خود را بر آموزه‌ها و دکترین راهبردی ایران در آینده تاثیر به‌جا خواهد گذاشت.

۱– اثربخشی دیپلماسی هسته‌ای در مذاکرات استانبول
شهر استانبول در ۲۵ جولای ۲۰۲۵ شاهد دو نوع مذاکره و دیپلماسی سرنوشت‌ساز در فضای امنیت منطقه‌ای است. اگرچه بعید است که این‌گونه از مذاکرات و در چنین سطحی از دیپلماسی و اراده کنش همکاری ‌جویانه، به نتایج مطلوبی برای روسیه و اوکراین از یک‌سو، همچنین ایران و اتحادیه اروپا از سوی دیگر منجر شود.

کشورهای اتحادیه اروپا در سال ۲۰۲۵ به جای مقاومت در برابر سیاست تهاجمی و الگوهای کنش نظامی اسراییل و امریکا از ساز و کارهایی بهره گرفتند که مبتنی بر فشارهای نظامی پرشدت بر ایران بوده است. دیپلماسی قهر و نادیده گرفتن ضرورت‌های امنیت منطقه‌ای بر اساس راهبرد دیپلماتیک را می‌توان در زمره سیاست‌های شکل گرفته تروییکای اروپایی در ارتباط با ایران ۲۰۲۵ دانست.

در فضای موجود نشانه‌هایی شکل گرفته است که انگار عقلانیت معطوف به مصالحه در سیاست امنیتی کارکرد خود را از دست داده است. مورگنتا چنین وضعیتی را زمینه‌ساز شکل‌گیری جنگ‌های جدید می‌داند. جنگ‌هایی که امکان کنترل آن از طریق عقلانیت، همکاری، مصالحه و کنش همکاری‌جویانه مبتنی بر دستیابی به ادراک مشترک جدید امکان‌پذیر بوده است.

در چنین شرایطی هرگونه سیاست قدرت تهاجمی و نادیده گرفتن ضرورت‌های مصالحه، عامل موثری در شکل‌گیری جنگ‌های منطقه‌ای می‌شود. جنگی که ایران در ژوئن ۲۰۲۵ آن را تجربه کرد و آثار مخربی بر ذهنیت راهبردی ایران در دوره‌های آینده به‌جا گذاشته و خواهد گذاشت. هرگاه کشوری مورد تهاجم واقع شود، طبیعی است که بخشی از سخت‌افزار خود را از دست بدهد، اما در چنین شرایطی انگاره‌های جدیدی شکل می‌گیرد که تاثیر خود را در روند قدرت‌سازی بازیگری که در فضای مظلومیت و تهاجم قرار گرفته، به‌جا خواهد گذاشت.

فوکو به این موضوع اشاره داشت که معادله قدرت در همه جا و در تمامی حوزه‌های جغرافیایی در فضای کنش تاکتیکی شکل می‌گیرد. این‌گونه نشانه‌هاحتی در ذهنیت بازیگری که با چالش‌های امنیتی و محدودیت‌های راهبردی روبه‌رو می‌شود، انعکاس خواهد داشت. در نگرش فوکو، حتی یک زندانی از قدرت مقاومت در برابر بازجو و زندانبان خود برخوردار می‌شود. در چنین شرایطی هرگونه سیاست قدرت مبتنی بر خشونت آثار و پیامدهای مخربی برای صلح و امنیت جهانی در آینده خواهد داشت.

حمایت تروییکای اروپایی و بسیاری از کشورهای اتحادیه اروپا از سیاست تهاجمی امریکا و اسراییل به گونه اجتناب‌ناپذیر تهدیدات منطقه‌ای را افزایش می‌دهد. تروییکای اروپایی نباید انتظار داشته باشد که بازیگران مهاجم بتوانند سیاست فرا قانونی و فرانهادی خود را اعمال نموده و از این طریق زمینه محیطی و راهبردی برای اعمال و ایجاد فشار مضاعف و متراکم بر کشوری همانند ایران به وجود آید. اندیشه ایرانی در حوزه دیپلماسی، سیاست قدرت و مقاومت همواره از قابلیت لازم برای باز تولید خود برخوردار خواهد بود. گراهام فولر به این موضوع اشاره دارد که اگرچه غلبه تاکتیکی و کوتاه‌مدت بر ایران امکان‌پذیر است، اما تحقق اهداف راهبردی از طریق سیاست زور و دیپلماسی اجبار؛ کاری پرمخاطره خواهد بود.

مذاکرات ۲۵ جولای استانبول در شرایطی انجام و حاصل می‌شود که ایران نسبت به سیاست و الگوی رفتاری کشورهای اروپایی دارای انتقاد جدی بوده و آنان را بخشی از شرکای تاکتیکی امریکا و اسراییل در تهاجم نظامی به ایران می‌دانند. در چنین شرایطی طبیعی است که ایران نمی‌تواند از سیاست انعطاف فراگیر بهره گرفته و در فضای دیپلماتیک نیز با نشانه‌هایی از تهدید امنیتی روبه‌رو شود. ایران در فضای دیپلماتیک می‌تواند و می‌بایست حقوق هسته‌ای خود را از طریق دیپلماسی و همکاری پیگیری کند.

۲- آیا اسنپ بک در وضعیت تاخیری قرار می‌گیرد؟
در بسیاری از رسانه‌ها و خبرگزاری‌ها این موضوع مورد توجه قرار گرفته که تروییکای اروپایی می‌تواند از ساز و کارهای مصالحه تاکتیکی برای برگرداندن ایران به ضرورت‌های پیمان منع گسترش هسته‌ای استفاده کند. طبیعی است که تحقق این امر صرفا در شرایطی حاصل می‌شود که نشانه‌هایی از همکاری متقابل بازیگران جهانی با ایران به وجود آید. اعمال سیاست‌های اجبارآمیز در قالب دیپلماسی فشار و محدودیت نمی‌تواند نقش موثری در دیپلماسی ایرانی داشته باشد. ایران در فضای موجود آموزه‌ای را در دستور کار قرار داده که مبتنی بر ضرب المثل «بالاتر از سیاهی دگر رنگی نیست»، می‌باشد.

به همان‌گونه‌ای که نیروی نظامی می‌تواند سیاست اجبار را برای کشورهای ضعیف‌تر ایجاد کند، در برخی مواقع نیز نشانه‌هایی شکل می‌گیرد که منجر به اقدامات واکنشی بازیگرانی می‌شود که در فضای محدودیت و فشارهای فزاینده نظامی تاکتیکی و راهبردی قرار گرفته‌اند. ایران در فضای موجود احساس می‌کند که پذیرش دیپلماسی اجبار به موازات عملیات نظامی نمی‌تواند مطلوبیت لازم برای آینده سیاسی و راهبردی کشور را به وجود آورد. به همین دلیل است که در فضای دیپلماسی استانبول تلاش دارد تا مذاکرات را در قالب برنامه جامع اقدام مشترک و پادمان هسته‌ای پیگیری نماید.

تحقق چنین اهدافی نه تنها ماهیت صلح‌جویانه خواهد داشت بلکه مبتنی بر این واقعیت است که سیاست فرا قانونی و فرا نهادی در تمامی دوران‌ تاریخی نمی‌تواند آثار تعیین‌کننده‌ای در فضای سیاست راهبردی تمامی کشورها به‌جا گذارد. مقاومت در برابر دو کشور هسته‌ای که از قدرت نظامی مازاد در سیاست جهانی برخوردارند را می‌توان به مثابه پیروزی برای کشوری دانست که در ۴۷ سال گذشته همواره با نشانه‌های از محدودیت، محرومیت و تحریم روبه‌رو بوده است. ایران در فرآیند جنگ ۱۲ روزه با چالش‌ها و تراژدی‌های زیادی روبه‌رو شد. هزینه‌های انسانی، اعتباری و ساختاری زیادی را پرداخت کرد. بسیاری از تاسیسات نظامی اقتصادی، شخصیت‌های دانش‌محور آن در فضای ترور نظامی قرار گرفته‌اند، بنابراین دیپلمات‌های ایرانی در روند مذاکرات استانبول نمی‌توانند در برابر کنش تهاجمی بازیگران قدرتمند جهانی و مظلومیت تاکتیکی ایران بی‌تفاوت باقی بمانند. واقعیت‌های راهبردی نشان می‌دهد که اگر کشوری به موازات قابلیت‌های ابزاری از اراده سیاسی و مقاومت راهبردی استفاده کند، قادر خواهد بود تا بر تراژدی غلبه کند. سیاست امریکا و اسراییل در ایران، لبنان، سوریه و نوار غزه نشانه‌هایی از خشونت و اقدامات غیرمسوولانه را منعکس ساخته است. مثل اینکه تراژدی غزه دارد به حوزه‌های جغرافیای دیگری نیز سرایت پیدا می‌کند.

در شرایط موجود، تراژدی به عنوان وجه مسلط ادراک بازیگران جهانی شده است. در چنین شرایط و فضایی، دیپلماسی ایرانی می‌بایست بر حداقل‌های تصریح شده در معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای و برجام تاکید داشته و نشان دهد که در فضای کنش تهاجمی تروییکای اروپایی می‌تواند حداقل‌های نهادی حقوقی و قانونی خود را تحقق بخشد. در چنین شرایطی دیپلمات‌های رویک‌های اروپایی نمی‌توانند زمینه‌ساز دیپلماسی فیک و ابهامات جدید رسانه‌ای در سیاست جهانی شوند.

نتیجه:
مذاکرات استانبول بیانگر این واقعیت است که قدرت‌های بزرگ به موازات سیاست قدرت از ساز و کارهای مربوط به دیپلماسی نیز استفاده می‌کنند. اگرچه کنش نظامی در ادبیات و سنت راهبردی به منزله ادامه سیاست و دیپلماسی از طریق کاربرد سایر ابزارها می‌باشد، اما در این دوران تاریخی نشانه‌هایی وجود دارد که دیپلماسی ادامه کنش نظامی محسوب می‌شود.

تروییکای اروپایی در روند مذاکرات استانبول تلاش دارد تا سیاست قدرت امریکا را از طریق دیپلماسی و سیاست تهدید پیگیری کند. طبیعی است که چنین انگاره‌ای نمی‌تواند نتایج مطلوبی را برای ایران، اتحادیه اروپا و سیاست جهانی ایجاد کند. تاسیسات و نهادهای ایران در روند جنگ ۱۲ روزه تحمیلی امریکا و اسراییل در معرض آسیب‌های جدی قرار گرفته است، در چنین شرایطی ایران نمی‌تواند امتیازهای جدیدی به بازیگر مهاجم بدهد. هرگونه پاداش به گرگ تیز دندان و بازیگران مهاجم شروع‌کننده جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، چالش جدیدی برای امنیت ملی ایران محسوب می‌شود. تروییکای اروپایی در فضای دیپلماسی استانبول باید حقوق سیاسی و دیپلماتیک ایران را در ارتباط با غنی‌سازی اورانیوم براساس نظارت‌های بین‌المللی به رسمیت بشناسد.

در چنین شرایطی طبیعی به نظر می‌رسد که ایران نیز به گونه اجتناب ناپذیر تلاش خواهد داشت تا سیاست همیشگی خود در روند همکاری با نهادهای بین‌المللی از جمله آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را اعاده کند. هرگاه الگوی کنش راهبردی بازیگران و قدرت‌های بزرگ مبتنی بر سیاست تهاجمی باشد، در آن شرایط زمینه برای کنش متقابل به وجود می‌آید.

در فرآیند دیپلماسی استانبول ایران باید از حقوق نهادی خود در چارچوب پادمان هسته‌ای و معاهده منع گسترش هسته‌ای استفاده کند. قواعد آژانس به ایران اجازه غنی‌سازی را می‌دهد درحالی که سیاست امریکا در مقابله با غنی‌سازی اورانیوم در ایران بوده است. چنین تعارضی می‌بایست از طریق نهادهای بین‌المللی حل و فصل شود. سیاست قدرت و تهاجم نظامی امریکا به گونه اجتناب‌ناپذیر راهبرد امنیتی جدیدی را برای آینده ایران شکل خواهد داد. اگر سیاست مصالحه و همکاری‌های متقابل به نتیجه موثر منجر نشود و راهبردی که بتواند در برابر سیاست اجبار و الگوی کنش بازیگر مهاجم مقاومت کند، شکل نگیرد در آن شرایط ایران آینده سیاستی را در پیش خواهد گرفت که امنیت‌سازی آن مبتنی بر حداکثر بازدارندگی بوده که از این طریق بتواند امنیت‌سازی و همکاری متوازن را ایجاد کند.

23302

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا