کتاب و ادبیات

«دختری که آینده را می‌دانست» آخرین اثر نویسنده جنایی پیش از مرگش

«دختری که آینده را می‌دانست» آخرین اثر نویسنده جنایی پیش از مرگش

«دختری که آینده را می‌دانست» (The Girl Next Door) رمانی جنایی است که با کشف جعبه‌ای فلزی بیسکویت حاوی دست‌های بریده‌شده یک زن و مرد در زیرزمین خانه‌ای در حومه لندن آغاز می‌شود.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از مهر، کتاب «دختری که آینده را می‌دانست» رمانی جنایی و معمایی از نویسنده بریتانیایی روت رندل (Ruth Rendell) که به فارسی ترجمه شده است، این کتاب داستان با کشف جعبه‌ای فلزی حاوی دست‌های بریده یک زن و مرد در حومه لندن آغاز می‌شود و به کاوش رازی قدیمی از قتل‌های لندن می‌پردازد. علاقه‌مندان به داستان‌های جنایی و معمایی از خواندن این کتاب لذت خواهند برد.

روت رندل این رمان را یک سال پیش از مرگش در ژانویه ۲۰۱۵ نوشت و آخرین اثر اوست. داستان بر پایه جنایتی تکان‌دهنده از دهه‌ها پیش بنا شده و عناصری مانند پیش‌بینی آینده و رمزگشایی گذشته را در بر می‌گیرد.

«دختری که آینده را می‌دانست» (The Girl Next Door) رمانی جنایی است که با کشف جعبه‌ای فلزی بیسکویت حاوی دست‌های بریده‌شده یک زن و مرد در زیرزمین خانه‌ای در منطقه لاتن حومه لندن آغاز می‌شود. این جنایت هولناک حدود ۷۰ سال قدمت دارد و پلیس را به بررسی گذشته سوق می‌دهد.‌کشف جعبه باعث گردهمایی زنان مسنی می‌شود که دهه‌ها پیش در آن محله زندگی می‌کردند و خاطرات مشترک خود را بازگو می‌کنند. این گردهمایی روابط جدیدی را شکل می‌دهد و رازهای پنهان عشق، احساسات سرکوب‌شده و جنایات قدیمی را آشکار می‌سازد.

رندل بر لایه‌های روانشناختی شخصیت‌ها تمرکز دارد و داستان را با کاوش در اعماق ذهن انسان پیش می‌برد، تمرکز بر تحقیق پلیسی و روابط پیچیده شخصیت‌هاست، عناصر پیش‌گویی آینده از طریق خاطرات گذشته، که خواننده را تا لحظه آخر درگیر نگه می‌دارد.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

کارآگاه کالین کوئل که در ابتدای امر به شدت برای پیدا کردن منشأ دست های وارلاک _اسمی که به تازگی روی این استخوان ها گذاشته بودند_ مشتاق بود، وقتی تحقیقات قانونی قدمت آنها را مشخص کرد، دلسرد شد. اگر فقط دو یا سه سال از دفن آنها میگذشت، آن وقت انجام تحقیقات دقیق و حرفه ای واجب میشد، اما معلوم شده بود که استخوان ها شصت یا هفتاد ساله اند. کاملاً واضح بود این زن و مرد کشته شده‌اند. هیچکس حتی یک دیوانه – یا یک قبرکن خل و چل – محال است دستهای دو نفر را که به مرگ طبیعی مرده اند، از اجسادشان جدا کند… در دفتر کارش با صدای بلند به خودش گفت: «یک مشت بچه که در زیرزمین خانه‌ای بازی می‌کردند. چه جور بازی‌ای؟ و دور و برشان هم بمب می‌انداختند؟ باید این چیزها را باور کنم؟» با این وجود کپی تیره و تار عکسی را که در آن تعدادی بچه سرهایشان را از داخل یک سوراخ گل‌آلود بیرون آورده بودند، نگاه کرد و تصمیم گرفت با بعضی از این آدم‌ها صحبت کند که البته احتمالاً دیگر خیلی خیلی پیر شده بودند.

«دختری که آینده را می‌دانست» بخشی از مجموعه «دنیای دیگران» است؛ که مهسا خراسانی ترجمه کرده و توسط انتشارات کتاب کوچه منتشر شده است.

59243

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا