تاریخ ایران

پوست‌اندازی یک فرمانده؛ پیش و پس از انقلاب

از بنیان‌گذاران اصلی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی‌بود و با شروع غائله کردستان و فعالیت‌های چریک‌های فدایی خلق و حزب دموکرات در مهر ۱۳۵۸ به کردستان رفت و ستاد عملیات غرب کشور، سپاه منطقه ۷ و قرارگاه نجف اشرف را بنیان گذاشت.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از روزنامه ایران، با شروع جنگ تحمیلی به جبهه‌های غرب رفت و طی یکی دو ماه، دو بار مجروح شد. پس از منطقه‌ای شدن سپاه، با برعهده گرفتن فرماندهی سپاه غرب، نقش مهمی‌ در مقابله با ارتش بعثی ایفا کرد و در عملیات‌های متعدد این منطقه طی سال‌های ۱۳۶۰ و ۱۳۶۱ ازجمله عملیات «مطلع‌الفجر» و «فتح‌المبین» شرکت داشت. در یکی از همین صحنه‌ها بود که بر اثر سقوط بالگرد، پایش شکست اما حاضر نشد برای استراحت یا مرخصی جبهه را ترک کند و با همان حال به فرماندهی سپاه غرب ادامه داد.

«محمد؛ مسیح کردستان» روایتی از زندگیشهید محمد بروجردی به قلم نصرت‌الله محمودزاده است که توسط انتشارات روایت فتح منتشر شده است. این کتاب در قالبی روایی و داستانی حقایق زندگی پسرکی را با تصویر کشیده که با روحیه سترگ خود توانست مشکلات بزرگ زندگی همچون درگذشت پدر، ترک تحصیل و… را پشت سر بگذارد و به عالی‌ترین درجات انسانی دست یابد. شهید محمد بروجردی که در این کتاب، فصل‌های برجسته زندگی‌اش هنرمندانه به تصویر کشیده شده، تجسم سال‌ها محرومیت و مظلومیت، تعصب و غیرت دینی، ایثار و شهادت و احساس وظیفه ناشی از شناخت عمیق اسلام حقیقی است.

بزرگ‌ترین ویژگی شهید محمد بروجردی، که در این کتاب به خوانندگان عرضه شده، شناخت دقیق اقتضائات زمان و عمل به‌هنگام بود. او با توجه به ارتباطات عمیقی که با کانون اسلام یعنی روحانیت داشت توانسته بود تکالیف خود را به‌درستی دریافته، براساس آن عمل می‌کرد؛ اما در این عرصه نیز آن‌چه قابل تأمل است اقدام و عمل به‌هنگام است که نشان‌دهنده‌ روحیه‌ باثبات بروجردی است و این برجستگی او را از همگنان خود ممتاز می‌سازد. برخی با وجود درک درست از تکالیف خود یا مرد عمل و اقدام نیستند و یا در هنگامه‌ای که باید عمل کنند عمل نمی‌کنند اما شهید بروجردی، با شناخت دقیق تکالیف خود در هر برهه‌ زمانی، بدون کوچک‌ترین تردید و تعلل و تأخیری به یافته‌های خود عمل می‌کرد، چه در کارزار تمشیت زندگی خود و خانواده‌ خود در بحبوحه فقر و تنگدستی، چه در تدبیر ورود در صحنه مبارزه با رژیم طاغوت و چه در مقام انجام وظیفه در جبهه‌های غرب کشور و تعامل صمیمانه با مردم کرد محروم و مستضعف.

هفده سال پژوهش
نصرت‌الله محمودزاده از نسل نویسندگان و محققانی است که در زیر آتش نویسنده شده‌اند و به قول ظریفی آثار این نویسندگان رنگ و بوی دیگری دارند. گویی دیدن صحنه‌های جنگ، زبان روایتگری و به تصویر کشیدن را بر آنان گشوده است. او برای کمک به نویسندگی‌اش بعد از جنگ در مقطع کارشناسی ارشد رشته جامعه‌شناسی در دانشگاه شهیدبهشتی به تحصیل پرداخت. محمودزاده که در اولین روز تهاجم عراق به ایران، داوطلبانه به خوزستان رفت، در عملیات هویزه در محاصره دشمن قرار گرفت و با وقایعی مواجه شد که بعدها منجر به نوشتن اولین کتابش با نام «حماسه هویزه» شد. از او تاکنون آثار بسیاری منتشر شده که ازجمله آن‌ها می‌توان به «رقص مرگ»، «سنگرساز بی‌سنگر»، «مرثیه حلبچه»، «عقیق؛ زندگی‌نامه داستانی شهید حسین خرازی»، «سفر سرخ»، «شب‌های قدر کربلای ۵»، «حماسه هویزه»، «جاده امن هور» و «بام کردستان» اشاره کرد.
محمودزاده در مورد چگونگی سیر نگارش کتاب «محمد؛ مسیح کردستان» گفته است: «باید اعتراف کنم که هیچ‌گاه با شهید بروجردی ملاقاتی نداشته‌ام و هیچ وقت او را از نزدیک ندیده‌ام. نزدیک به ۵ هزار صفحه نوار پیاده‌شده یاران شهید بروجردی را در کنگره شهدای استان تهران به من ارائه و از من درخواست شد که برای شهید بروجردی اثری بنویسیم. با منابع بسیار وسیع و ناقصی مواجه شدم که توسط مصاحبه‌گران غیرحرفه‌ای انجام شده بود. پرسش‌ها بسیار غیرحرفه‌ای و سطحی بودند. این بود که با چند یار اصلی شهید بروجردی ارتباط گرفتم و آن‌ها با توجه به رزومه‌ای که از من سراغ داشتند به من اعتماد کردند. با انجام این مصاحبه‌ها به این نتیجه رسیدم که شهید بروجردی تا ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ یک نوع شخصیت داشت و از آن به بعد، شخصیت او پوست می‌اندازد. یعنی این‌که تا ۲۲ بهمن او علیه حکومت شاهنشاهی بود. من هم کتاب «مسیح کردستان» را بر مبنای شخصیت بروجردی تا ۲۲ بهمن سال ۵۷ نوشتم که ماجرای زیادی داشت. همان زمان اعلام کردم که نگارش جلد دوم کتاب، کار زیادی می‌برد زیرا ابهام‌هایی تا زمان شهادت بروجردی وجود داشت. حلقه‌های مفقودشده‌ای در زندگی شهید بروجردی وجود داشت که باید کشف می‌شد و من در پی حلقه‌های وصل بودم. این‌که چرا با وجود پیشنهاد فرماندهی سپاه، آن را نپذیرفت؟ من ۶ ماه با افراد مختلف در این باره صحبت کردم تا به نتیجه‌ درستی برسم. از شخصیتی که از خود آثار مکتوب یا صوتی از خود بجا نگذاشت و اسنادی نیست، درآوردن ابهامات فکری بسیار کار سختی است. تحریف‌ها همیشه از این‌جا آغاز می‌شود که نویسنده از روایت یکی از شخصیت‌ها بهره می‌گیرد. بنابراین، تصمیم گرفتم این کتاب را به عنوان یک پروژه‌ درازمدت در دستور کار خود قرار دهم و چون به کسی وامدار نبودم، قرارداد نداشتم و سرمایه‌گذاری کار را نیز خودم برعهده داشتم، کوشیدم با حوصله ابهامات چند مرحله از مراحل سخت زندگی شهید بروجردی را به‌درستی روایت کنم؛ ازجمله حکم مسئولیت سپاه غرب که از سوی شورای انقلاب به وی اعطا شد و یا دلیل رجوع بهشتی و مطهری که در برهه‌های حساس از شهید بروجردی نظر می‌گرفتند. او از لایه‌های حساس انقلاب عبور کرده بود و باید همه روایت‌ها به‌درستی به یکدیگر پیوند زده می‌شد. این باعث شد که تحقیقات وسیعی را در دستور کار خود قرار دادم. به گونه‌ای بر این اثر کار کردم که گویی خودش راوی همه‌ وقایع است. منابع زیادی در اختیار داشتم که هر یک را می‌توانستم در قالب یک جلد جداگانه تدوین کنم اما ترجیح دادم با پیدا کردن روابط میان منابع آن‌ها را در یک مجلد تدوین کنم. درواقع، جلد اول، مقدمه جلد دوم بود یعنی از کتاب ۷۳۰ صفحه‌ای فقط ۱۶۰ صفحه به مطالب قبلی می‌پردازد.»
نصرالله‌زاده در مقدمه «محمد؛ مسیح کردستان» درباره ادغام دو جلد با هم می‌نویسد: «پس از گذشت هفده سال از چاپ اول مسیح کردستان و تجدید چاپ‌های مکرر، دیگر نیازی به انتشار آن نبود و تصمیم گرفته شد جلد اول و دوم را با نام محمد؛ مسیح کردستان در اختیار علاقه‌مندان و مخاطبان عزیز قرار دهم.»

و درباره مراحل تحقیق و نگارش آن هم می‌نویسد: «از شهید بروجردی دست‌نوشته و نوار صوتی بسیار اندکی به جای مانده و این کاستی سبب شد تا تحقیقات میدانی به صورت گسترده انجام شود. به‌ طور مسلم و بدون شک، انجام حدود پانصدوپنجاه ساعت مصاحبه مفید با شصت نفر از عزیزانی که در اغلب موارد هماهنگی با آنان بسیار دشوار بود، برنامه‌ریزی طولانی، پیگیری مجدانه و تلاش مستمری را می‌طلبید، لذا تنظیم زمان ملاقات با افرادی که عهده‌دار مسئولیت‌های مهمی‌بودند و هستند بسیار مشکل بود، به گونه‌ای که برای انجام یک مصاحبه مدت‌ها وقت صرف می‌شد؛ البته اهمیت بعضی از مصاحبه‌ها به حدی بود که ارزش تحمل این انتظار را داشت. انسجام بخشیدن به سیر تفکرات شهید بروجردی از نگاه افراد مختلف، نیازمند شکیبایی و حوصله بسیار بود که در این‌گونه موارد، این امر لازمه رسیدن به هدف محسوب می‌شود تا نتیجه کار به شکل منسجم، دقیق و به دور از حاشیه‌های معمول (که بروجردی به‌شدت از این حاشیه‌ها پرهیز می‌کرد) و با پیوستگی منطقی تمام زوایای پنهان و آشکار زندگی شخصیت مورد نظر روشن شود. مطالعه بیش از ۶۴ جلد کتاب، مجله، روزنامه، دست‌نوشته در ۱۵۰۰۰ صفحه و فیش‌برداری از ۳۰۰۰ صفحه نوار پیاده شده از مصاحبه‌های انجام‌شده با بیش از صد نفر (که در آرشیو کنگره بزرگداشت سرداران شهید استان تهران ثبت شده است) از دیگر اقدامات این تحقیق بود. کشف نقاط مبهم و مهم زندگی شهید بروجردی نیازمند فضایی مناسب و تأمل در بسیاری از وقایع و حوادث بود که به یاری خداوند و عنایت بلند این شهید، مراحل سخت این پژوهش طی هفده سال با جدیت پشت‌سر گذاشته شد… ممکن است در مواردی به نظر برسد بیان برخی وقایع ناشی از تخیل نویسنده است اما هر آن‌چه در این کتاب آمده از دل تحقیق افکار و یادهای یاران شهید بروجردی استخراج شده؛ که بدون تردید مستند و قابل ارجاع است.»
امین مردم کُرد
محمد بروجردی (معروف به میرزا) اول بهار ۱۳۳۳ در روستای «دره گرگ» بروجرد متولد شد. وقتی در ۶ ‌سالگی پدرش را از دست داد به تهران مهاجرت کرد و در کنار تحصیل، به کار کردن روی آورد و مدتی هم مجبور به ترک تحصیل شد. سال ۱۳۵۰ در مدرسه علمیه حاج‌آقا مجتهدی شروع به فراگیری دروس حوزوی کرد و یک سال بعد به خدمت سربازی رفت. جوانی‌اش با فعالیت‌های سیاسی و تبلیغاتی بر ضد رژیم شاه سپری شد. او از اعضای گروه «توحیدی صف» بود؛ گروهی که بعدها با ادغام در چند گروه دیگر «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی‌» را تشکیل دادند. وقتی امام خمینی در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ به کشور بازگشت، با دستور آیت‌الله بهشتی و با نظارت حاج مهدی عراقی، محمد بروجردی مسئولیت حفاظت از امام را برعهده گرفت و پس‌ از آن نیز یگان حفاظت از محل سکونت امام در تهران را سازمان‌دهی کرد. تأسیس یک ایستگاه تلویزیونی به نام «ایستگاه انقلاب»، پخش پیام‌ها و اعلامیه‌های حضرت امام، شنود مکالمات توطئه‌گران، دستگیری عوامل شکنجه و اختناق رژیم پهلوی، جمع‌آوری اطلاعات و اسناد مربوط به آن‌ها و همچنین سرپرستی زندانیان زندان اوین نیز از مسئولیت‌های او در ابتدای پیروزی انقلاب بود.
بروجردی از بنیان‌گذاران اصلی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی‌بود و با شروع غائله کردستان و فعالیت‌های چریک‌های فدایی خلق و حزب دموکرات در مهر ۱۳۵۸ به کردستان رفت و ستاد عملیات غرب کشور، سپاه منطقه ۷ و قرارگاه نجف اشرف را بنیان گذاشت. بروجردی با حُسن برخورد و ابتکار عمل‌هایی که داشت، توانست کنترل منطقه کردستان را به ایران باز گرداند. از این رو، او را «مسیح کردستان» می‌نامند. شخصیتی که وقتی برای آزادسازی کردستان اقدام کرد، کردها درباره‌اش گفتند: «پس از ۲۰۰ سال، کسی را پیدا کردیم که برای ما آمد، نه برای قدرت!» محمد بروجردی اول خرداد ۱۳۶۲ در حالی که با شماری از همرزمانش در مسیر جاده مهاباد به نقده حرکت می‌کرد بر اثر انفجار مین به شهادت رسید.

۲۵۹

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا