سینما

وقتی مسعود ده‌نمکی برای از پرده پایین کشیدن «نان، عشق و موتور ۱۰۰۰» ناکام ماند!/ ابوالحسن داوودی: همه اشکال مختلف سانسور را تجربه کرده‌ام

ابوالحسن داوودی، کارگردان مطرح سینمای ایران با حضور در برنامه «ساطور» از تجربه سانسور در آثارش طی ۵ دهه سخن گفت.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از روابط‌عمومی برنامه، ابوالحسن داوودی با حضور در برنامه «ساطور» در گفت‌وگو با منصور ضابطیان از نخستین برخوردش با سانسور این‌طور گفت: «در ایران به دلیل شرایط فرهنگی بعد از دوران نوزادی با سانسور مواجه می‌شویم! من کارم را از سال ۵۵ در تلویزیون شروع کردم و دوران کوتاهی را قبل از انقلاب تجربه کردم. آن زمان طبعا جنس ارتباط‌مان خیلی فرق می کرد و شرایط متفاوتی بود.»

همه اشکال مختلف سانسور را تجربه کرده‌ام

او افزود: «به عنوان سینماگر از سال ۶۴ـ ۶۵ فعالیتم را با فیلم «سفر عشق» شروع کردم. این فیلم هم محصول تلویزیون بود. تقریبا همه اشکال مختلف سانسور را تجربه کرده‌ام که در «سفر عشق» نام آن را سانسور کارمندی گذاشته‌ام. آن زمان من در مجله فیلم و مجله سروش نقد فیلم می‌نوشتم و فکر می‌کردم از آن‌جایی که تلویزیون جزو معدود جاهایی بود که برای فیلم‌هایش پروانه ساخت نمی‌گیرد می‌توانم کارهایم را راحت‌تر پیش ببرم. آن زمان مناسبات تلویزیون اصلا مثل حالا نبود.»

احساس کردند سجادیه مصداق سرلخت بودن است و جلوی فیلم را گرفتند

این کارگردان تاکید کرد: «گلچهره سجادیه که در آن فیلم نقش اصلی را بازی می‌کرد نیمی از فیلم روسری بر سر نداشت. او جراحی مغز و موهایش را کوتاه کرده بود. پوستیژ کوتاه پسرانه‌ای برایش آماده کرده بودیم و آن دوره توانستیم از همه مراحل بگذریم و فیلم در جشنواره هم حضور پیدا کرد و دیده شد و پروانه نمایش گرفت. اما انگار یک‌دفعه در تلویزیون به خودشان آمدند و احساس کردند این تعبیر سر لخت بودن را می‌دهد و فیلم برای همیشه به محاق رفت.»

هیچ نسخه ای از فیلمم ندارم

او تصریح کرد: «این تنها فیلمی است که من هیچ نسخه‌ای از آن ندارم و بعدها که آرشیو تلویزیون سرقت شد خوشحال شدم از این که شاید فیلم من هم بین آثار سرقتی باشد اما تا همین اواخر چیزی پیدا نشد. البته فرهاد ورهرام قول داده آن را برایم پیدا کند.»

داوودی درباره تجربه فیلم «سفر جادویی» توضیح داد: «این فیلم را اصلا قرار نبود من بسازم و بنا بود خانم منصوری آن را بسازد. من کارگردان اجباری بودم چون وقتی قرار بر ساخت فیلم شد و کارها به نتیجه رسید، ایشان پسرم فراز را باردار بود و کار را من برعهده گرفتم. خاطره‌ای از سانسور این فیلم ندارم. «سفر جادویی» باعث شد تلویزیون خاطرات بد گذشته‌اش را فراموش کند.»

زنده‌یاد نادره با چادر مشکی سوار موتور شبیه زورو شده بود!

کارگردان «جیب‌برها به بهشت نمی‌روند» با اشاره به اعمال سانسور پیشگیرانه در این فیلم گفت: «زمانی که فیلمنامه محمود سمیعی را قرار بود اجرا کنیم احساس کردم بعضی صحنه‌ها در معرض خطر است! مثل صحنه‌ای که خانم نادره با چادر مشکی موتورسواری می‌کرد! من به محض دیدن راش‌ها احساس کردم اوضاع خیلی خطری است، چون زنده‌یاد نادره شبیه زورو شده بود! البته او بدل مرد داشت ولی سانسور که این چیزها سرش نمی‌شود. فکر کردم چه کنم؟ چون این صحنه‌ها ادامه پیدا می‌کرد. با خدابیامرز مهرداد فخیمی جلسه‌ای داشتیم و او پیشنهاد داد این صحنه‌ها را بدون این که کسی بداند با ماشین هم بگیریم. کسی جز من و فخیمی نمی‌دانست این صحنه‌ها برای چه ضبط می‌شود؟ بازیگرها هم گیج شده بودند. ما هم گفتیم برای احتیاط این صحنه‌ها را می‌گیریم و انواع و اقسام چاخان‌ها را سرهم کردم و نزدیک ۱۷، ۱۸ دقیقه را دوباره ضبط کردیم! همان صحنه‌های موتور را به ارشاد دادیم و طبق پیش‌بینی من قریب به ۲۳ دقیقه اصلاحیه به ما داده شد که آن صحنه‌ها هم جزوش بود.»

۲۳ دقیقه اصلاحیه را به ۳۰ ثانیه رساندیم!

او در پاسخ به ضابطیان که با تعجب می‌گفت ولی این صحنه‌ها را در سینما دیده است، اظهار کرد: «داستان جالبی دارد. آن زمان وقتی هیئت بازبینی فیلم را می‌دید اصلاحیه‌ها را تلفنی می‌داد و مجوز هم می‌داد اما مثلا برای اکران شهرستان‌ها خیلی پیگیری مجدد نمی‌کرد. فیلم ما چاپ شده بود و ۳۰ کپی با موتور چاپ شده بود. صداها هم به شیوه اپتیک کار شده بود و نمی‌توانستیم صداها را تصحیح کنیم چون سینک نبود. ما این را بهانه کردیم و گفتیم اصلا بگویید داوودی نیست. یواشکی فیلم از شهرستان‌ها شروع به اکران کرد. فیلم هم برای حوزه بود! آن زمان وضع مالی من و خانم منصوری خیلی خوب نبود، کمی پول جمع کردیم و به آلمان رفتیم. وقتی زنگ هم می‌زدند ما را پیدا نمی‌کردند. بعد از یک ماه گفتم این سکانس‌ها را درنمی‌آورم، اصلا می‌خواهید توقیفش کنید. فیلم یک ماه است اکران شده، احدالناسی هم مشکلی نداشته است. این‌گونه شد که ۲۳ دقیقه اصلاحیه فیلم به ۳۰ ثانیه رسید! این اصلاحیه به راه رفتن علیرضا خمسه در خیابان هفت تیر مربوط بود. او جیب‌بر بود و مدام چک می‌کرد چه کسی کیفش در دسترس است و این گیر را دادند که او دارد به نشیمنگاه خانم‌ها نگاه می‌کند!»

ماجرای سانسور «ایلیا نقاش جوان»

داوودی سانسوری که بر فیلم «ایلیا نقاش جوان» اعمال شده را وقیحانه خواند و گفت: «این فیلم برای شبکه دو بود. فیلم را با شراکت فارابی که آن زمان آقای بهشتی آن‌جا بود ساختیم و توقیف شد. به آقای اطیابی مسئول بخش بین‌الملل فارابی گفتم موضوع چیست؟ گفت به ما گفته‌اند فیلم جایی نرود. در وصف آقای بهشتی زیاد صحبت کرده‌ام اما او یک دیکتاتور دلسوز هم بود. جلسه گذاشتیم و انگار توقع فیلم‌های معناگرای عارفانه آن زمان را از من داشتند که اصلا با مزاجم سازگار نبود. این فیلم درباره بچه‌ای بود که به خاطر عشق به نقاشی به تهران می‌آید و با مشکلاتی روبه‌رو می‌شود. در سکانسی دو بچه در حالی که پوستر فیلم «دیکتاتور بزرگ» چاپلین در کادر معلوم است روی پوستر انار معروف نارونی معروف هندوانه می‌بریدند و با نان بربری می‌خوردند، این برایشان گران تمام شده بود.»

از جایگزین شدن بهرام ابراهیمی با حمید جبلی تا حذف کامل نقش رضا کیانیان

او یادآور شد: «از طرفی به نظر من یک فیلم کودک قرار نبود حتما پایان خوش داشته باشد و این فیلم به سیاه بودن محکوم شد و تلویزیون آن را به اشد مجازات محکوم کرد. گفتند باید یک سری از صحنه‌ها را بازسازی کنید. ما هم این کار را با بازیگران دیگری ضبط کردیم. رضا کیانیان یک ساعت در این فیلم بازی داشت و نقش نقاشی را بازی می‌کرد که به خاطر مشکلات شغلی‌اش بعد از انقلاب، دچار فروپاشی روانی شده بود و در پارک نقاشی می‌کرد. او تاثیر زیادی روی زندگی آن کودک داشت یا نقش اصلی کار را بهرام ابراهیمی بازی می‌کرد و در بازسازی حمید جبلی را آوردیم. این فیلم دو بار ساخته شد! به طرز عجیبی فیلم‌ها در لابراتوار تلویزیون گم شد. روایات مختلفی بود. تهیه‌کنندگان مرحوم خانم طائرپور و آقای نیکخواه بودند و حتی نگاتیوهای‌مان هم گم شد. من هیچ‌وقت دیگر راش‌ها را ندیدم و کار به تدوین نرسید.»

روز شهادت نسخه‌ای ۵۸ دقیقه‌ای از فیلم پخش کردند

او ادامه داد: «فیلمی که فکر می‌کردم دیگر توقیف شده را در روز شهادت امام جعفر صادق(ع) در مرده‌ترین ساعت اتفاقی در تلویزیون دیدم! نسخه اولیه فیلمی که بیش از ۲ ساعت بود به مدت ۵۸ دقیقه روی آنتن رفت! یعنی کیانیان که ۶۵ دقیقه نقش داشت حضور خارجی در این فیلم نداشت! بعدها هم هیچ خبری از این فیلم نشد. گاهی فکر می‌کنم نکند این کابوس من بوده؟ اما نه واقعیت داشت و عین همین «ساطور» شما، فیلم ما را به صورتی وقیحانه سانسور کردند.»

«مرد بارانی»؛ تنها فیلمی که خودم سانسورش کردم

داوودی با اشاره به فیلم «مرد بارانی» سانسور این فیلم را رفیقانه توصیف کرد و گفت: «با سیف‌الله داد در خانه سینما بودیم، او به وزارت ارشاد رفت و مسئولیت خانه سینما گردن من افتاد. من همان زمان این فیلم را ساخته بودم و سکانسی داشت که آن را خیلی دوست داشتم؛ رابطه عاشقانه موازی بین یک پیرمرد روستایی و زنی که می‌خواست با او ازدواج کند و با شخصیت اصلی همراه می‌شود. یک صحنه دیگر هم با بازی مهتاب کرامتی در جنگل داشتیم. خیلی با داد بحث کردم و او می‌گفت برای من و تو که در این موقعیت‌ها هستیم صلاح نیست. این تنها فیلمی بود که من خودم این صحنه‌ها را از آن درآوردم. مثل داستان بچه‌ای که دو مادر ادعایش را داشتند و نزد حضرت سلیمان می‌روند است، می‌خواست بچه را با شمشیر نصف کنند، مادر گفت نه تمامش را به دیگری بدهید. بعضی وقتها آدم سعی می‌کند خودش را اقناع کند.»

کنایه کارگردان «نان، عشق، موتور ۱۰۰۰» به مسعود ده‌نمکی

کارگردان «نان، عشق، موتور ۱۰۰۰» درباره عجیب‌ترین سانسور زندگی‌اش گفت: «شخصیتی در فیلم داشتیم که جزو گروه خلافکاران ما بود. او جایی با لباس آخوندی ظاهر شده بود تا کلک بزند و همه حین ضبط هم می‌گفتند با توجه به اتفاقات «مارمولک» این صحنه را بعدا باید دربیاوریم. من این‌جا سانسور پیشگیرانه را استفاده کردم و آن دو صحنه مربوطه را با لباس شخصی هم ضبط کردم. فیلم را با لباس روحانی در جشنواره نمایش دادیم و ساعت ۱۱ شب، دوستانی که آن‌جا روزنامه شلمچه را داشتند، به سینمای آفریقا آمدند و سردر آن‌جا را آتش زدند! یکی از این برادران که خودش بعدا فیلمساز شد و اتفاقا کمدی‌ساز هم شد، در روزنامه‌اش این سکانس را توهین به روحانیت دانست و تهدید کرد در زمان اکرانش به حساب فیلم می‌رسد. آن صحنه خیلی هم برای من مهم نبود و آن را کلا برداشتم. آن دوستان فیلم را دیده بودند تا به همان بهانه فیلم را از پرده پایین بکشند اما آن صحنه را پیدا نکرده بودند! این عجیب‌ترین شکل سانسور بود.»

سیاسی‌ترین فیلمم از دست سانسورچی‌ها در امان ماند

داوودی درباره فیلم «تقاطع» گفت: «این فیلم سیاسی‌ترین کار من است و فیلمی بود که بیشتر از هر چیز تصویر فضای اجتماعی امروز و فشار سهمگینی که به آن وارد می‌شود و شکلش را عوض می‌کند نشان می‌دهد. ما خیلی سر این بحث می‌کردیم که کمترین نشانه و اشاره تمثیلی سیاسی در فیلم نداشته باشیم. به همین دلیل دست سانسورچی‌ها از این فیلم دور ماند چون هیچ صحنه‌ای نمی‌دیدند که بتوانند مصداق پیدا کنند و کلیت فیلم معنا داشت.»

وقتی به جای بازیگر زن با دامن کوتاه، تیر چراغ برق وارد صحنه و از آن خارج شد!

او با اشاره به دوران برنامه‌سازی‌اش در تلویزیون اظهار کرد: «برنامه‌ای درباره فیلم با اجرای داریوش مودبیان داشتیم و یکی دو بار مجری‌مان عوض شد و به سانسور خوردیم. بخشی از سکانس معروف «حرفه خبرنگار» با بازی جک نیکلسون را در برنامه گذاشته بودیم و در بخشی از سکانس ماریا اشنایدر در گوشه‌ای از لانگ‌شات دیده می‌شد که دامن پایش بود. به این ایراد گرفتند. ما فیلم ۱۶ میلی‌متری داشتیم و با یک چسب کاغذی به جای این بازیگر تیر چراغ برق گذاشتیم! آن صحنه پخش شد و هیچکس هم اعتراضی نکرد و مشکلی پیش نیامد!»

برای سانسورچی مهم نبود دارد سکانس بعدی را هم قیچی می‌کند

داوودی با یادآوری زمانی که در تلویزیون در اتاق بغلی بازبینی فیلم‌های خارجی کار می‌کرده، ادامه داد: این مسئول بازبینی که با ما هم رفاقت داشت و گاهی از او فیلم‌ها را می‌گرفتم و تماشا می‌کردم، دو سیستم داشت که قیچی به دست سانسور را با آن‌ها اعمال می‌کرد. او یک بار مشغول تماشای فیلم با دور تند بود و صحنه‌ای از دستش در رفت، به او گفتم این صحنه گذشت، او هم تا همان‌جا قیچی زد و برایش مهم نبود که سکانس بعدی هم حذف می‌شود.»

خیلی سخت است بخواهم بدون سانسور فیلم بسازم

این کارگردان در پایان در پاسخ به اینکه اگر بداند هیچ سانسوری وجود ندارد چه فیلمی می‌سازد گفت: خیلی سخت می‌شود. همه دوران نوجوانی و جوانی ما با سانسور گذشته است، مثل این می‌ماند که تو را از جایی که ۳۰، ۴۰ سال در آن زندگی کرده‌ای به یک جای ناشناخته پرت کنند. خیلی سخت است کنار آمدن با این که یکدفعه ببینی این وجوهات هم جزو زندگی هستند. این که چگونه این خودسانسوری را در درون‌مان از بین ببریم و طور دیگری نگاه کنیم، از مسائل جسمی تا اندیشه و… انگار داریم با یک زبان دیگر حرف می‌زنیم و این طول می‌کشد تا رهایش کنیم.»

۲۴۲۲۴۲

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا