وقتی اسحاق جهانگیری می گوید «هیچکس نمیداند برای آینده چه باید بکند» چقدر باید نگران بود؟

اسحاق جهانگیری سیاستورز باسابقه ایرانی را میتوان در تهخطی از اصلاحطلبها فرض کرد که در همسایگی جناح سیاسی اعتدالگرایان قرار دارد. به همین دلیل بود که حسن روحانی با تشخیص خود و شاید سفارشهای مرحوم اکبر هاشمیرفسنجانی در مقام معاون اول رئیسجمهور، دوره یازدهم ریاستجمهوری فعالیت خود را در سطحی بالا شروع کرد.
به گزارش خبرآنلاین روزنامه هم میهن نوشت: اسحاق جهانگیری در 4 سال نخست ریاستجمهوری حسن روحانی در مقام معاون اول چهرهای تازه از این منصب ارائه کرد. او با اختیاراتی که از سوی رئیس دولت به او تفویض شده بود در اداره دولت یازدهم نقش قابل اعتنایی داشت.
رودررویی او با طیفهای تندرو اصولگرایان در چهار سال یادشده و نیز در دولت دوازدهم به دلیل افشای برخی از مسائل بهویژه رفتارهای دولتهای احمدینژاد در چگونگی هزینهکرد صدها میلیارد دلار درآمد صادراتی و نیز افشاگری درباره بابک زنجانی و دیگر فسادهای اقتصادی، جهانگیری را به یکی از هدفهای اصلی تندروها تبدیل کرده است.
این سیاستمدار باسابقه که در دولت مرحوم رئیسی منصبی نگرفت و گویا در برخی مسائل کلی به ندرت مورد مشورت بود، در دولت چهاردهم نیز همچنان در حاشیه قرار دارد. وی در این مدت اما توانست رخدادهایی که در 8 سال معاونت اولی در سپهر سیاست جمهوریاسلامی رخ داده بود را در کتاب بازگو کند.
هفته گذشته بود که در مراسمی نسبتاً مهم از این کتاب رونمایی شد و باید منتظر باشیم تا نقدهایی که خوانندگان دارند نیز منتشر شود. اسحاق جهانگیری که در سخنان خود همیشه با احتیاط برخی مسائل نهان را بر زبان میآورد در مراسم رونمایی از کتاب خود نکاتی را گفت که اهمیت دارد.
یکی از مهمترین نکاتی که بسیار هم ترسناک است و در داوری جهانگیری بر زبان آمد این بود که: «شرایط مردم دشوار است. نمیتوانیم در قفسی جدا از مردم زندگی کنیم. این شرایط دشوار با شرایط «نه جنگ و نه صلح» دشوارتر شد. هیچکس نمیداند برای آینده چه باید بکند. اسنپبک و برگشت تحریمها شرایط را پیچیدهتر کرده است. ناترازیهای جدی در بخشهای مختلف وجود دارد و کشور نیازمند اصلاحات اقتصادی است که نمیتوان آن را عقب انداخت.» بخش ترسناک سخنان جهانگیری به مثابه یکی از مدیران تراز نخست جمهوری اسلامی که در مناصب گوناگون از استانداری تا وزارت و نیز معاونت اول رئیسجمهور در این نظام فعالیت کرده این است که «هیچکس نمیداند برای آینده چه باید بکند.»
اگر چنین است که سیاستمداری در اندازه اسحاق جهانگیری که بیشتر وقتها با احتیاط سخن میگوید در یک نشست که در کانون توجه بوده است میگوید «هیچکس نمیداند برای آینده چه باید بکند» باید بدانیم که روزگار ایران از آنچه تصور میکنیم مبهمتر است. واقعیت این است که این داوری ترسناک جهانگیری در سپهر اقتصاد سیاسی کشور مابهازای عینی دارد.
در شرایط حاضر و درحالی که نرخ تورم فزایندهتر از سالهای پیش به سوی بالاتر از 50 درصد میرود و در وضعیتی که رشد اقتصادی برای امسال دوباره منفی میشود و در روزهایی که تراز تجاری کشور بدون استفاده از درآمد نفت هر سال بیشتر میشود و اگر درآمد نفت با آسیب روبهرو شود تامین غذای ایرانیان سخت و سختتر خواهد شد، باید عبارت برزبان آمده از سوی جهانگیری را در کانون توجه قرار دهیم.
ایران و ایرانیان همانند همه شهروندان جهانی میخواهند زندگی عادی داشته باشند و بنا به قول باهنر – از چهرههای استخوان خردکرده اصولگرایان – 90 درصد ایرانیان میخواهند زندگی کنند و با سیاست کاری ندارند.
17302




