کتاب و ادبیات

واکاوی اندیشه‌های فریدون رهنما؛ شاعری که جریان سازی کرد

فریدون رهنما در کنار افرادی چون هوشنگ ایرانی، در نوآوری همه‌جانبه‌ شعر فارسی دهه‌ چهل و جریان‌سازی در شعر معاصر چون موج نو، شعر دیگر و شعر حجم تأثیرگذار بود.

طه حسین فراهانی – ضمیممه ادب و هنر روزنامه اطلاعات| در تاریخ معاصر ایران، گاه رد پای کسانی را می‌بینیم که نه فقط در یک حوزه، بلکه در گستره‌ای از هنر و اندیشه، اثر گذاشته‌اند. «فریدون رهنما»، یکی از این معدود نام‌هاست.

او در قامت شاعر، اندیشمند و سینماگری پیشرو، چنان تأثیری بر فرهنگ معاصر ایران بر جای گذاشت که نامش فراتر از یک نسل، تا به امروز در میان شاعران و هنرمندان جریان‌ساز زمزمه می‌شود.

رهنما در دوم خرداد ۱۳۰۹ در تهران زاده شد؛ اما زندگی او از همان ابتدا در مرزهای جغرافیا خلاصه نشد. کودکی‌اش در لبنان گذشت، نوجوانی‌اش در تهران، و جوانی‌اش در پاریس.

این جابه جایی‌های جغرافیایی، افق‌های فکری تازه‌ای پیش رویش گشود و ذهنی چندلایه و چندفرهنگی از وی ساخت. او تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته‌ ادبیات در دانشگاه سوربن آغاز کرد و همان‌جا بود که در میان طنین واژه‌های فرانسوی، صدای شعر فارسی را در درون خود بازآفرید.

در بازگشت به ایران، نخستین دفتر شعر فارسی خود را با نام «هیچ» سرود. اثری که در سال ۱۳۲۶ سرآغاز حضور او در ادبیات فارسی شد.

اما علاقه‌ پرشور رهنما به زبان و ادبیات فرانسه نیز در کنار آن مسیر جداگانه‌ای را پیمود. سرود برای ایران، نخستین دفتر شعر او به زبان فرانسه، در سال ۱۹۵۱ با نام مستعار «کاوه طبرستانی» در پاریس منتشر شد.

مجموعه‌ای که حتی نظر پل الوار، شاعر بزرگ سوررئالیست فرانسوی را جلب کرد. الوار درباره‌ او نوشت: «فریدون رهنما که با صدای بلند می‌خواند آوازهای نجیب و بلندپایه‌اش را…».

او در ادامه‌ این مسیر، مجموعه‌ «سرودهای کهن» را در سال ۱۹۵۶ با هامش‌نوشته‌ای از پل الوار منتشر کرد و نهایتاً در سال ۱۹۶۸ با دفتر «آوازهای رهایی»، چرخشی چشمگیر در سبک و محتوای شعرش رقم زد.
این مجموعه که در نگاه نخست با دفترهای پیشین او تفاوت بنیادین داشت، نشان از تحول درونی شاعر و آگاهی ژرف او از حرکت‌های ادبی روزگار خود داشت.

اما رهنما تنها یک شاعر نبود. او نخستین کسی بود که نام‌هایی چون: لویی آراگون، پل والری، ژاک پره‌ور و پل الوار را به شاعران ایرانی شناساند.

در عصری که مرزهای فرهنگی همچنان دیوارهای بلندی داشتند، رهنما این مرزها را با شناخت عمیقش از ادبیات غرب و علاقه‌اش به میراث کلاسیک شرق شکست. این ترکیب، نیرویی تازه به شعر فارسی بخشید و نسل‌های بعدی را دگرگون کرد.

فریدون رهنما در کنار افرادی چون هوشنگ ایرانی، در نوآوری همه‌جانبه‌ شعر فارسی دهه‌ چهل و جریان‌سازی در شعر معاصر چون موج نو، شعر دیگر و شعر حجم تأثیرگذار بود.

این تأثیرگذاری چنان چشمگیر بود که نیما یوشیج، پدر شعر نو، با آن دقت خاص و وسواس شاعرانه‌اش درباره‌ او چنین گفت: «حرف است که شعر ما به جا می‌ماند؟ البته اگر موضوع عالی باشد و در آن حال و کیفیتی، زمان او را نگه می‌دارد.

من دو سه شاگرد دارم، شاهرودی و شاملو و دیگران که هنر مرا فهمیدند و امیدوارم فریدون رهنما بعد از من، کمک من باشد.»

شاید نیما در آن لحظه، آینده را با چشمانی روشن‌تر از همگان دیده بود. چراکه رهنما نه فقط با شعر، بلکه با ترجمه، نقد، فیلم، تئاتر و حتی آموزش، بذرهایی تازه در زمین بی‌رمق فرهنگ آن روز ایران پاشید.

در دهه‌ چهل، یکی از دوره‌های پرشتاب و دگرگون‌کننده‌ شعر فارسی، رهنما در کنار همین حلقه‌ پیشرو، به پیکره‌ خسته‌ شعر کهن، روحی تازه دمید.

او از نخستین حامیان شعر دیگر بود. جریانی که احمدرضا احمدی، یدالله رؤیایی و دیگران در آن با جسارت مرزهای سنت را شکستند.

احمدی بارها گفته است که تأثیر فریدون رهنما بر نسلش فراتر از الهام، نوعی دگرگونی در نگاه به شعر بود. همان دگرگونی که احمد شاملو نیز در آغاز راه خود از آن بی‌بهره نبود.

شاملو مجموعه‌ نخست خود با عنوان «قطعنامه» را به همت رهنما منتشر کرد. مجموعه‌ای که رهنما برای آن مقدمه نوشت و به گونه‌ای می‌توان گفت با این کار نه فقط شعری، که نسلی را آغاز کرد.

رهنما را باید یکی از نخستین راهنمایان هنر پیشرو در ایران دانست. او که خود عمیقاً با ادبیات کلاسیک ایران پیوند داشت، در تلاش بود تا مکتب سوررئالیسم را با روح شرق، با سهروردی و فردوسی، پیوند دهد.
این تلاش، بیهوده نبود. هانری کربن، فیلسوف فرانسوی و شارح اندیشه‌ اسلامی، در قیاسی تأمل‌برانگیز، فریدون رهنما را با شهاب‌الدین سهروردی برابر می‌گذارد.
هانری کربن درباره‌ فصل سیاوش در شاهنامه و بازخوانی رهنما از آن، چنین می‌گوید: «توانسته‌اید بی‌درنگ و به‌صرافت طبع، همان بن‌مایه ارجمندی را بازیابید که فیلسوفان ایرانی ما همواره در پی آن بودند.»

آنچه در کارنامه‌ فریدون رهنما جلوه‌گر است، نه فقط مجموعه‌ای از آثار شعری یا سینمایی، بلکه مجموعه‌ای از رویکردهاست. او به‌جای تکرار گذشته، آن را با نگاهی مدرن بازآفرید. در جهانی که سنت و مدرنیته اغلب در تقابل‌اند، رهنما پلی ساخت که از حافظ و خیام به آراگون و الوار می‌رسید.

او آموزگاری بود که بیش از آنکه درس بدهد، افق می‌گشود. شاعری که آوازش را با صدایی بلند، اما نجیب و بلندپایه، در جهان خواند و هنوز هم در پسِ هر شعر نو، در لایه‌های پنهان هر روایت سوررئالیستی و در صدای موج‌های دیگر شعر فارسی، پژواک صدای او شنیده می‌شود.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا