تاریخ ایران

منصوره اتحادیه: کسروی به نفوذ چپ در انقلاب مشروطه توجه نکرده است

بدون کمک علما، انقلاب مشروطه آغاز نمی‌شد؛ زیرا اگر مردم تهییج نمی‌شدند، حرکت به راه نمی‌افتاد. پس از شروع مجلس شورای ملی، روحانیون از تریبون‌ها سخنرانی و روند حرکت را هدایت کردند.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، سی‌وپنجمین نشست از سلسله رویدادهای «صد کتاب ماندگار قرن» امروز یکشنبه (۱۹ مرداد ۱۴۰۴) با محوریت بررسی کتاب «تاریخ مشروطه ایران» اثر احمد کسروی، با حضور منصوره اتحادیه، مورخ و استاد بازنشسته دانشگاه تهران، و علیرضا مولایی توانی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی، در سالن فرهنگ کتابخانه ملی برگزار شد.

منصوره اتحادیه در ابتدای سخنانش ضمن تشکر از برگزارکنندگان گفت: سخنی که مدتی است در دل دارم و احساس می‌کنم باید گفته شود این است که مورخ وظیفه دارد آن‌چه را در طول سال‌ها به نتیجه رسیده، بیان کند. احمد کسروی هم بر تاریخ‌نگاری ما تأثیر گذاشته و هم بر اندیشه تاریخی ما. ما مشروطه را تا حد زیادی از دریچه تفکر او می‌شناسیم و هم‌زمان، از شیوه تاریخ‌نگاری‌اش نیز می‌آموزیم.

به گفته او، کسروی روش تازه‌ای در تاریخ‌نگاری داشت. او به اقشار مختلف مردم، به‌ویژه ارتشیان (که پیش‌تر چندان مورد توجه مورخان نبودند) توجه ویژه نشان داد. آثار او بارها تجدید چاپ شد، دیگران آن را تکرار کردند و بسیاری نیز آن را سرمشق کار خود قرار دادند.

کتاب مرجع برای همه پژوهشگران مشروطه

اتحادیه خاطرنشان کرد: از هنگام انتشار کتاب «مشروطه» کسروی تا به امروز، هرکس که خواسته درباره مشروطه کار کند، قطعا یک‌بار، دوبار، یا حتی چندین‌بار به این کتاب رجوع کرده است. خود من هم هر بار که به دلیل موضوعی مختلف درباره مشروطه کار می‌کردم، حتما به کسروی اشاره داشتم یا نگاهی به آن انداخته‌ام.

به گفته او، این کتاب برای زمان خود اثری بسیار خاص و نوآورانه است. تنها یک وقایع‌نگاری ساده نیست، بلکه رویدادها را تحلیل می‌کند و اثری منسجم، منظم و مستند است. کسروی در هنگام وقوع مشروطه نوجوانی پانزده – شانزده ساله بود و طبیعی است که انقلاب مشروطه تأثیری عمیق بر او گذاشته باشد. شور و هیجان آن دوران در سراسر عمرش باقی ماند و به کتاب او منتقل شد، شوری که کتاب را سرزنده کرده است. جذابیت کتاب تنها به محتوا محدود نمی‌شود، بلکه سبک نگارش کسروی نیز آن را خواندنی و ماندگار کرده است.

یکی از اشکالات بزرگ کسروی

اتحادیه افزود: یکی از اشکالات بزرگ کسروی، مانند بسیاری از نویسندگان ما، نگاه سیاه و سفید اوست؛ یعنی یا شخصیت‌ها را کاملا پاک و بی‌عیب می‌داند یا کاملا خائن. این نگاه امروز به‌طور کامل رد شده و باید با تحلیلی عمیق‌تر به شخصیت‌ها پرداخت. به‌ویژه مخالفت کسروی با روحانیت چشمگیر است. او با وجود تحصیلات روحانی، این مسیر را ترک کرده و گرایشی ضدروحانیت پیدا کرده است. کسروی مخالف سرسخت شیخ فضل‌الله نوری و دیدگاه‌های او بود. این رویکرد در فضای مشروطه و بین نویسندگان آن زمان، به دلیل غرب‌گرایی جنبش، رواج داشت و مذهب را کنار می‌گذاشت. همین نگاه یک‌سویه یکی از ضعف‌های کتاب است.

نمونه‌هایی از جانبداری در روایت کسروی

اتحادیه ادامه داد: در بخش‌های دیگری از کتاب نیز گاه موضع‌گیری‌های کسروی بی‌طرفانه نیست. مثلا در دوره مجلس اول، عبدالحسین فرمانفرما به حکومت آذربایجان منصوب شد. انجمن ایالتی آذربایجان با اکراه پذیرفت، زیرا او را مستبد می‌دانست؛ اما به دلیل آشوب‌های منطقه و این‌که تنها فرمانفرما را قادر به آرام‌کردن اوضاع می‌دید، ناگزیر پذیرای او شد. در همان زمان، عمادالسلطنه (برادرزاده ناصرالدین‌شاه که شش جلد از خاطرات او منتشر شده و شش جلد دیگر این روزها منتشر می‌شود) در آذربایجان حضور داشت و از سوی فرمانفرما به حکومت اهر منصوب شد. ماجرای رحیم‌خان سردار نصرت، رئیس سوار قراچه‌داغ، در این کتاب آمده است. پسر او، بیوک‌خان، به غارت روستاها می‌پرداخت. کسروی می‌نویسد که دولت رسما به رحیم‌خان تلگراف زده تا غارت کند و بدین ترتیب مشروطه را بدنام سازد. در حالی که چنین چیزی بعید است. کسروی این روایت را بی‌چون‌وچرا پذیرفته و بررسی نکرده است.

سه قشر اصلی در جریان مشروطه

اتحادیه گفت: سه قشر اصلی جامعه در جریان مشروطه نقش مؤثری داشتند:

۱. تجار همانند ملک‌التجار و حاج امین‌الضرب که هزینه می‌کردند و با هدایت آن‌ها، کسبه بازار را تعطیل و شورش ایجاد می‌کردند و انجمن تشکیل می‌دادند.

۲. روشنفکران که به گفته آقای آدمیت، از دوران ناصری با ملکم‌خان آغاز شدند و تا مشروطه ادامه یافتند. این گروه شامل اصلاح‌طلبان، پیشروان و غرب‌گرایان بود.

۳. علما نظیر سید عبدالله بهبهانی، آیت‌الله طباطبایی، و حتی شیخ فضل‌الله نوری که در ابتدا با مشروطه مخالفت نداشت، و نیز چهره‌هایی چون سید جمال واعظ اصفهانی.

روحانیون و زبان ساده برای تهییج مردم

به گفته اتحادیه، روحانیون زبان مردم را خوب می‌شناختند و با مثال‌های ساده و ملموس آن‌ها را تحریک می‌کردند. او نمونه‌ای مشهور از سخنان آنان نقل کرد: «می‌دانید استعمار یعنی چه؟ استعمار یعنی شوهرِ ننه، سهم بچه یتیم را بخورد.» این جمله برای مردم به‌خوبی قابل ‌فهم بود.

اتحادیه افزود: بدون کمک علما، انقلاب مشروطه آغاز نمی‌شد؛ زیرا اگر مردم تهییج نمی‌شدند، حرکت به راه نمی‌افتاد. پس از شروع مجلس شورای ملی، روحانیون از تریبون‌ها سخنرانی و روند حرکت را هدایت کردند.

جریان چپ و نفوذ بلشویکی

اتحادیه گفت: نکته‌ای که مورخان ما، ازجمله کسروی، به آن توجه نکرده‌اند این است که در مشروطه، گروه کوچکی با گرایش چپ و حتی بلشویکی فعال بودند. پس از انقلاب ۱۹۰۵ روسیه، مأمورانی از آن کشور به ایران آمدند تا مسیر انقلاب را تحت‌تأثیر قرار دهند و بعدها از آن بر ضد حکومت روسیه استفاده کنند. او احتمال داد که ماجرای آشتی دو گروه متخاصم در تبریز که کسروی نقل می‌کند، به همین نفوذ فکری مربوط باشد.

اجتماعیون عامیون و شبکه‌سازی برای نفوذ

اتحادیه افزود: اساسنامه حزب اجتماعیون عامیون نخستین بار در مشهد توسط حیدرخان عمواوغلی چاپ شد. او سپس به تهران آمد و در جریان بست‌نشینی در سفارت انگلیس فعال بود؛ سخنرانی می‌کرد و آگاهی می‌داد و تشکل ایجاد می‌کرد. پس از آغاز کار مجلس نیز این جریان از بیرون و از طریق انجمن‌ها و شبکه سوسیال دموکرات‌ها، بر روابط شاه و دولت با مجلس اثر نهاد. این گروه در آذربایجان حضوری قوی داشت و هرگاه شاه در تهران با انجمن‌ها مصالحه می‌کرد، در آذربایجان آشوب برپا، و مطالبات تندتر می‌شد.

فقدان ردپای تحولات زمانه در مشروطه کسروی

به گفته اتحادیه، ۱۱۹ سال از مشروطه گذشته و کسروی ۳۴ سال پس از آن، در سال ۱۳۱۹ خورشیدی، کتابش را منتشر کرده است. آن زمان قاجار سقوط کرده بود، رضاشاه در شرف کناره‌گیری بود و جنگ جهانی دوم آغاز شده بود، اما هیچ‌یک از این رویدادها بر محتوای کتاب او تأثیری نگذاشته است.

دو انقلاب بزرگ در یک قرن

اتحادیه گفت: کمتر کشوری دو انقلاب را در یک قرن تجربه کرده است. ایران در قرن بیستم، انقلاب مشروطه و ۷۰ سال بعد، انقلاب اسلامی را پشت سر گذاشت. انقلاب مشروطه بر آزادی ـ از مطبوعات تا مجلس و احزاب سیاسی ـ متمرکز بود، اما انقلاب اسلامی بازگشتی به اندیشه شیخ فضل‌الله نوری و مشروطه مشروعه داشت.

اصل دوم متمم قانون اساسی؛ مغفول در روایت کسروی

او افزود: شیخ فضل‌الله در نهایت به اصل دوم متمم قانون اساسی تن داد. بر اساس این اصل، پنج نفر از علمای طراز اول باید از سوی علما انتخاب می‌شدند تا قوانین را از حیث انطباق با شرع بررسی کنند. کسروی به این نکته مهم نپرداخته است. به گفته اتحادیه، تندروها، اصلاح‌طلبان و چپ‌گرایان هیچ‌گاه اجازه ندادند این هیأت تشکیل شود.

پ ن: سخنان دکتر مولایی توانی در این نشست جداگانه منتشر خواهد شد.

۲۵۹

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا