تاریخ ایران

مشروب‌فروشی که به کتاب‌فروشی تبدیل شد

برخی آن را اهانت به کتاب دانستند، ازجمله دکتر علی شریعتی که گفت «کتاب را نمی‌توان با کالا قیاس کرد.» اما کاشی‌چی پاسخ می‌داد که هدفش نجات کتاب از خاک‌ خوردن در انبار است.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از ایبنا، در روزگاری که اقتصاد نشر به رکود افتاده بود و انبار ناشران پُر از کتاب‌های فروش‌نرفته، محمود کاشی‌چی تصمیم گرفت قاعده بازی را بر هم بزند. او در گوتنبرگ، کتاب را نه براساس نام نویسنده یا موضوع، بلکه براساس وزنش فروخت؛ «کتاب کیلویی ده تومان». این ابتکار، بازار را به هم ریخت. صف‌های طولانی در خیابان منوچهری شکل می‌گرفت و مردم با ترازو، کتاب می‌خریدند.

برخی آن را اهانت به کتاب دانستند، ازجمله دکتر علی شریعتی که گفت «کتاب را نمی‌توان با کالا قیاس کرد.» اما کاشی‌چی پاسخ می‌داد که هدفش نجات کتاب از خاک‌ خوردن در انبار است. عبدالرحیم جعفری، مدیر امیرکبیر، بعدها نوشت که این کار کاشی‌چی او را از ورشکستگی نجات داد و حتی الهام‌بخش دیگر ناشران شد.

نمایشنامه‌نویسان هم از این ماجرا الهام گرفتند و در رادیو از «کتاب کیلویی» گفتند. درواقع، آن‌چه کاشی‌چی انجام داد، نه صرفا ترفند اقتصادی، که نوعی نگاه تازه به چرخه نشر بود. او می‌دانست کتاب اگر در خانه‌ها نباشد، در هیچ فرهنگی ریشه نمی‌دواند. فروش کیلویی، هرچند جنجالی، نشان داد که در نگاه او کتاب باید خوانده شود، نه انبار گردد.

تولد و تحصیل

محمود کاشی‌چی در ۱۳۰۱ ش در خانواده‌ای مذهبی و صنعتگر در مشهد، در محله فقیرنشین و بسیار مذهبی «ته پل محله» در خیابان طبرسی، به دنیا آمد. پدرش کاشی‌ساز هنرمندی بود و آثاری از او در بناهای مذهبی و تاریخی مشهد، به‌ویژه در حرم حضرت رضا برجای مانده است و شهرت کاشی‌چی از همین‌جا نشأت می‌گیرد. تحصیلات را در مکتب‌خانه‌ای در مشهد شروع کرد کاشی‌چی سپس به مدرسه دولتی فرخی رفت و چون معروف بود که بچه‌ها در مدارس دولتی آن روزگار بی‌دین بار می‌آیند، پس از مدتی به مدرسه محمدی سعادت، نزدیک حمام شاه آن زمان رفت و تا کلاس ششم را همان‌جا خواند سپس به دبیرستان شرافت رفت و سیکل اول تا کلاس نهم را گذراند پس از آن پدرش برای ساخت کاشی‌های مسجد جامع هرات به افغانستان رفت و محمود کاشی‌چی از ادامه تحصیل بازماند؛ ولی شیفتگی و انس او با کتاب موجب افزایش و تکمیل معلوماتش شد. او در این ایام از کتابفروشی رحمانیان کتاب اجاره می‌کرد و برای مطالعه کتاب به کتابخانه آستان قدس، در صحن نوی حرم رضوی می‌رفت.

کاشی‌چی در آغاز در کارگاه کاشی‌پزی پدرش به شغل کتیبه‌نویسی و نقاشی مشغول شد و ظاهرا مدتی هم در کارخانه قند آبکوه مشهد کار می‌کرد و در اوقات فراغت به مطالعه می‌پرداخت. اما این مشاغل او را راضی نمی‌کرد؛ از این روی پس از مشورت با چند تن از دوستانش که همه اهل کتاب بودند تصمیم به تأسیس کتابخانه و کتاب‌فروشی گرفت کاشی‌چی با سه تن از دوستانش شریک شد و با فروش مقداری از لوازم منزل و طلاهای همسرش و مقداری لاجورد مخصوص کاشی‌پزی به آستان قدس، موفق شد، کتاب‌فروشی کوچکی در خیابان ارگ مشهد روبه‌روی باغ ملی تأسیس کند.

کتاب در خیابان ارگ، پس از مهاجرت کاشی‌چی به تهران اداره هر دوی این فروشگاه‌ها را شوهرخواهرهایش برعهده گرفتند. کاشی‌چی در کنار کتاب‌فروشی به نشر هم توجه محدودی کرد و نخستین کتاب‌هایی که انتشار داد یکی به پیشنهاد حسن نورایی دوست صادق هدایت با عنوان «خاموشی دریا» و دیگری کتابی از محمدتقی بهار (ملک‌الشعرای آستان قدس رضوی) با نام شعر در ایران بود.

در اواخر دهه بیست کاشی‌چی برای رونق کسب و کارش در مشهد مدتی به کرایه دادن کتاب هم پرداخت اما آن کار را ادامه نداد. محمود کاشی‌چی پس از چند سال کتاب‌فروشی و پخش نشریه در مشهد، در سال ۱۳۳۰ ش به تهران مهاجرت کرد.

برخی تندروی‌ها و بلندپروازی‌های او با محیط فرهنگی و محافظه‌کاری مشهد سازگاری نداشت. محدودیت‌های سر راه نشر آزادانه افکارش و امکاناتی که برای چاپ و نشر گسترده چه به لحاظ فنی و چه به جهت تعامل با نویسندگان مختلف در تهران فراهم بود عامل اصلی گرایش او به ترک زادگاهش بود؛ البته گوتنبرگ مشهد را تعطیل نکرد و از تهران کتاب و نشریه تهیه می‌کرد و به مشهد می‌فرستاد.

به‌ گفته عبدالحسین آذرنگ در دهه ۱۳۲۰ ش، نشر همچنان فعالیت جنبی شماری از کتاب‌فروشان بود که شاید عنوان «کتاب‌فروشان ناشر» برای آن‌ها مناسب‌تر باشد؛ ازجمله این‌ها می‌توان به شرکت طبع کتاب گوتنبرگ اشاره کرد ورود کاشی‌چی به تهران با دوره نخست وزیری دکتر محمد مصدق و آزادی‌های سیاسی و مطبوعاتی همزمان بود.

کاشی‌چی فعالیت انتشاراتی را در تهران به‌ طور جدی‌تر آغاز کرد. «ابراهیم خلیل، بت‌شکن» به قلم ابوتراب جلی، منظومه‌ای سیاسی بود که در آغاز کارش در تهران انتشار داد.

محمود کاشی‌چی می‌گوید: سال ۱۳۳۳ یا ۱۳۳۴، بود درست یادم نیست که در خیابان منوچهری یک مشروب‌فروشی را از یک ارمنی به قیمت نسبتا ارزانی البته ارزان به نسبت آن، زمان خریدم و کتاب‌فروشی و انتشارات گوتنبرگ را به راه انداختم. بعد هم آن‌جا را وسعت دادم و حیاط پشتش را که به خانواده مهدی خانبابا تهرانی متعلق بود گرفتم و یک سالن بزرگ و محلی جادار ایجاد کردم….

بیش از بیست سال در منوچهری بودم و شاید در سال ۱۳۵۵ بود که گوتنبرگ منوچهری را تعطیل کردیم و آمدیم روبه‌روی دانشگاه تهران ۱۵ از همان اوایل کار انتشار کتاب به دفاتر مطبوعات و ازجمله خواندنی‌ها، که پخش آن را در مشهد به عهده داشتم سر می‌زدم و از نزدیک با بعضی از چهره‌ها مثل حسینقلی مستعان در تهران مصور و ذبیح‌الله منصوری در خواندنی‌ها ملاقات‌هایی به عمل آوردم. در آن دوران که در مشهد پخش مطبوعات و کتاب داشتم می‌دانستم آثار این دو نفر در مجله‌های مختلف خواننده بسیار دارد.

کاشی‌چی در کنار نشر کتاب با همکاری تنی چند از همفکران ازجمله ابوتراب جلی که چپ‌گرای تندرو بود روزنامه‌ای به نام «شیطان» به راه انداخت دفتر کار آنان نزدیک میدان توپخانه بود، با مشی تندروانه و زبان و بیانی گستاخ و بی پرده و بی پروا انتشار نوشته های بی محابا در شیطان سبب شد که در حمله به دفتر نشریه ها در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ شیطان هم بی نصیب نماند و دفتر این روزنامه به تاراج رود و به آتش کشیده شود. فرزند کاشی چی اینگونه نقل می‌کند:

سال ۱۳۳۲ پدرم به تهران آمدند پدرم و دوستانش روزنامه‌ای به نام شیطان به سردبیری اسدالله شهریاری، چاپ کرده‌اند که روز بیست و هشتم مرداد از طرف حکومت نظامی به دفتر روزنامه ریخته آنجا را غارت و روزنامه را توقیف کرده بودند شهریاری را هم دستگیر کرده و با خود برده بودند او مدت چند سال در زندان به سر برد، ولی تحت هیچگونه شرایطی دوستانش را معرفی نکرد و لو نداد. براساس اسناد موجود صاحب امتیاز و مدیرمسئول «روزنامه شیطان» اسدالله شهریاری بوده است. محمدرسول دریا گشت در این باره می‌گوید:

اسدالله شهریاری (۱۲۹۹ کرمانشاه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۷۲ تهران) سال‌های طولانی با روزنامه فکاهی توفیق همکاری قلمی نزدیکی.داشت در عهد زمامداری دکتر محمد مصدق امتیاز روزنامه فکاهی ماه را گرفت و با کمک طنزنویسان طراز اول مدتی به انتشار این روزنامه مشغول بود وقتی هم بواسطه چاپ یک کاریکاتور روزنامه اش توقیف میشود پس بلافاصله روزنامه دیگری با نام شیطان منتشر می سازد با وقوع کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ روزنامه او در محاق تعطیلی افتاد چند وقتی بعد از کودتای مذکور برای تجدید پروانه انتشار مراجعه می‌کند ولی دستگیر و به مدت شش‌ماه در لشکرزرهی زندانی می‌شود.

اسدالله شهریاری از دوستان محمود کاشی‌چی بود و انتشارات گوتنبرگ، چهار کتاب «احوال و آثار و منتخبات عرفی شیرازی»، «زبان مادری ساده‌ترین راهنمای زبان فارسی» و این اواخر (۱۳۸۴ ش) «لکه‌های ننگ بر دامان تاریخ» را از او منتشر کرد.

محمود کاشی‌چی به اقتضای زمانه گرفتار انتشار یا فروش کتاب‌های روشنفکرطلب و جوان‌خوان بود کتاب‌های سیاسی مثل آن‌ها که زنده‌اند برمی‌گردیم گل نسرین بچینیم بشردوستان ژنده پوش پاشنه آهنین و رمان‌های سیاسی‌ای از این دست.

او دربارهه یورش مأموران به کتابفروشی خویش می‌گوید:

گفتند: این‌ها چیست؟ گفتم می‌بینید که کتاب است. همه را ریختند توی کامیون‌ها ما را هم انداختند روی کا کتاب‌ها و بُردند.

همچنین در دوره نخست‌وزیری تیمور بختیار، در حدود سال ۱۳۳۵ ش، گوتنبرگ باردیگر مورد هجوم مأموران امنیتی قرار می‌گیرد. کاشی‌چی می‌گوید که یک روز ناگهان کامیون‌های نظامی آمدند و خیابان منوچهری را بستند و سربازان مسلح به کتابفروشی ریختند به فرمانده آن‌ها گفتم جناب سروان چه خبر است، ما که مسلح نیستیم، اقلاً خیابان را نبندید گفت کتاب‌ها کجاست؟

گفتم بفرمایید این همه کتاب! شروع کردند به جمع کردن هرچیزی که دم دستشان بود و آلبوم های زیادی داشتم که بردند، بخصوص یکی از آن‌ها فقط آلبوم‌ها را جمع می‌کرد؛ معلوم بود در چپاول کتاب‌های گران‌قیمت خبره است. بعد قفسه‌های کتاب را کشیدند جلو و با قنداق‌های تفنگ زدند و دیوار پشت آن‌ها را خراب کردند ردیف کتاب‌های پشت دیوار که روی هم چیده و مخفی شده بود نمایان شد.

کاشی‌چی از دوران حبس خود چنین می‌گوید: در زندان از آزار و شکنجه خبری، نبود اما خشونت، تهدید ارعاب سلول انفرادی بازجویی‌های مفصل چرا هر چاپخانه‌ای کشف می‌شد یا بساط کتاب‌های سیاسی که رو می‌شد، سراغ ما هم می‌آمدند جرم من عضویت در احزاب یا فعالیت سیاسی نبود، جرم من، طرح افکار و روشن کردن افکار بود، چون رژیم گذشته تحمل هیچ عقیده مخالفی را نداشت.

اگرچه خصلت عمومی ناشران کتاب‌فروش در آن دهه نشر اثرگزین و انتخاب براساس نظر مؤلفان و مترجمان بود، نه نشر «اثرآفرین» ولی در مقاطعی کتابفروشی و انتشارات گوتنبرگ دست به سفارش کار و تولید فرهنگی هم زده است. این مقاطع هنگامی بود که کاشی‌چی به نویسندگان و مترجمانی مثل ابوتراب جلی قازار سیمونیان اردشیر نیکپور، محسن فارسی و ذبیح‌الله منصوری، کار ترجمه و تألیف سفارش می‌داد.

همچنین در شروع کار و هنگام جا افتادن گوتنبرگ در تهران، کاشی‌چی به سفارش برخی کتاب‌ها می‌پرداخت اما به تدریج کار گسترده سفارش و تألیف و ترجمه در این بنگاه انتشاراتی هم کُند شد و به همان رویه نشر اثرگزین رفت یکی از سیاست‌هایی که انتشارات گوتنبرگ در سال‌های نخست پس از انقلاب اتخاذ کرد این بود که حتی رمان‌هایی را که در دهه ۴۰ در قطع جیبی چاپ کرده بود با بزرگ کردن صفحات در لیتوگرافی به قطع وزیری تجدید چاپ کرد که ظاهراً قطع مورد پسند کتابخوان‌های آن سال‌ها بود ۲۸ محمود کاشی‌چی از روش‌ها و سیاست‌های نشر کتاب در انتشارات گوتنبرگ چنین یاد می‌کند:

اول کتاب‌های سنگینی چاپ می‌کردیم… بعد هر کتابی که پیشنهاد می‌شد، می‌خواندم و اگر به نظرم خوب می‌آمد چاپ می‌کردم در خیلی زمینه‌ها کتاب چاپ کردیم ولی داستان بین اینها جای ویژه داشت. از شرلوک هلمز تا جنگ و صلح و بینوایان و…. بچه‌ها و جوان‌ها به سینما علاقه دارند فکر می‌کردم چاپ کتاب‌های سینما با زمینه داستان می‌تواند آن‌ها را به خواندن عادت بدهد، آن وقت سراغ کتاب‌های دیگر هم می‌روند مردم به داستان علاقه دارند.

من یک سری کتاب‌ها را بخاطر اینکه مغازه بچرخد و درآمد داشته باشم و بتوانیم رمان چاپ کنیم منتشر می‌کردم، یک سری هم کتاب‌های دردسرساز بود که خودم می‌خواستم منتشر شود، به خاطر عقیده‌ام.

این‌که حالا گذاشته‌ام کنار و می‌گویم نباید بخاطر ایدئولوژی کار کرد موضوع دیگری است بعدها من به این عقیده رسیدم که ناشر نباید تابع فکر خودش باشد یعنی نباید بخاطر فکر خودش کتاب چاپ کند؛ بلکه باید نظر تمام اشخاص را در نظر بگیرد یکی ادبیات دوست دارد یکی ریاضیات و یکی هم کتاب‌های مذهبی ناشر باید تمام کتاب‌ها را داشته باشد و هریک به سلیقه خودش آنجا کتاب تهیه کند.

به گفته ناهید کاشی‌چی، نویسندگان مترجمان و شاعران زیادی با انتشارات گوتنبرگ همکاری کرده‌اند ازجمله احمد شاملو، محمد قاضی، شجاع‌الدین شفا، صادق چوبک، نصرت رحمانی، حسن عمید حسینقلی، مستعان منوچهر مطیعی، کاظم انصاری، قدرت‌الله مهتدی. در آن روزها اکثر کتاب‌های کسروی را کتابفروشی پایدار در خیابان ری، سر کوچه دردار و گوتنبرگ تهران منتشر می‌کردند.

از مشاغل دیگر با کمبود نقدینگی کندی سرعت چرخش پول و حتی با خطر ورشکستگی روبرو شدند در این هنگام بود که د که حسن معرفت شیرازی مدیر کانون، معرفت دست به ابتکار فروش کتاب، به صورت قرعه و شانس با خرید پاکتی ۲ تومان زد کاشی چی هم به ابتکار دیگری دست زد که بسیار مؤثرتر و کارآمدتر از کار در آمد.

او میانگین بهای تمام شده کتاب‌ها را در مجموعه کتابفروشی گوتنبرگ براساس وزن محاسبه کرد به حساب، او، تولید یک کیلو کتاب در آن زمان به‌طور متوسط ۶ تومان هزینه برمی‌داشت، پس تصمیم گرفت مجموعه کتاب‌های کتابفروشی گوتنبرگ را کیلویی ۱۰ تومان بفروشد.

یعنی با ۴۰ درصد سود سپس برای فروش کتاب کیلویی به تبلیغات گسترده‌ای دست زد دیری نپایید که کتاب‌های فروش نرفته و انبار شده‌اش را به اصطلاح رایج میان ناشران کتاب‌های «منجمد» و «سنگ شده». فروخت. او حتی بسیاری از کتاب‌های قدیمیش در همان دوره بحرانی با شمارگان بالا بازچاپ کرد و بصورت کیلویی فروخت. گوتنبرگ با این ابتکار مخاطره‌جویانه نه‌تنها از ورشکستگی و رکود نجات یافت بلکه سود کلانی از این راه به دست آورد. فروش کتاب بصورت کیلویی تا مدتی نه فقط در تهران، بلکه در شهرستان هم ادامه یافت.

خواستند فروش لاتاری و کیلویی را متوقف کنیم ما هم دیگر تجدید چاپ نکردیم و پس از مدتی دوباره فروش کتاب برگشت به حالت عادی.

این ابتکار کیلویی فروختن کتاب، مانند کالاهای دیگر به عقیده عده‌ای اهانت به کتاب و وهن فرهنگ تلقی شده است. جدا از وارد یا ناوارد بودن این انتقادها، ابتکارهای فروش کتاب در دوره‌های بحران اقتصادی اساساً تأثیر روانی دارد وگرنه هیچ ناشری نمی‌تواند در وضعیت اقتصادی تورم همراه با رکود زیرقیمت کتاب تولید کند.

دکتر علی شریعتی یکی از منتقدان جدی این روش خرید و فروش کتاب بود. او اعتقاد داشت که با این روش به ساحت نویسنده و مترجم توهین می‌شود و اهل اندیشه و فکر را نمی‌توان با کالای بازار و مادیات مقایسه کرد.

عبدالرحیم جعفری، بنیان‌گذار موسسه انتشارات امیرکبیر هم درباره این ابتکار محمود کاشی‌چی می‌گوید: آقای کاشی‌چی با فعالیت زیادی که می‌کرد، گرفتار قرض‌های سنگین و آلوده بهره‌های فراوان شد. این بود که فکری به سرش زد که در عالم کتاب در ایران سابقه نداشت فروش کتاب کیلویی.

با تبلیغات فراوان اعلام کرد که تمام کتاب‌هایی را که چاپ کرده در ترازو می‌گذارد و کیلویی ده تومان می‌فروشد. این ابتکار خیلی گرفت و در مطبوعات بازتاب پیدا کرد خریداران کتاب به کتابفروشی گوتنبرگ هجوم می‌آوردند و تا مدت‌ها صف طویلی از خریداران تشکیل می‌شد و کتاب کیلویی می‌خریدند. مرحوم مهدی سهیلی، یک نمایشنامه کمدی انتقادی در این مورد نوشت که از رادیو پخش شد. آقای کاشی‌چی با این ابتکار قروض خود را پرداخت.

گوتنبرگ در دهه سی کار ادبیات کودکان را با ترجمه‌های غلامحسی متین آلک قازاریان و ابوالفضل آزموده از زبان روسی شروع کرد.

از فعالیت های اصلی کتابفروشی گوتنبرگ در دهه ۴۰ و ۵۰ ش، عرضه و فروش کتابهای روسی بود از اواسط دهه ۴۰ کتاب‌های فارسی چاپ شوروی در چند کتابفروشی مشخص تهران عرضه می‌شد که عبارت بودند از کتابفروشی ساکو، کتابفروشی دنیا و کتابفروشی گوتنبرگ. دفتر نمایندگی بازرگانی اتحاد جماهیر شوروی در تهران واقع در خیابان پامنار کتاب‌ها را در اختیار نمایندگان فروش قرار می‌داد.

کاشی‌چی با توجه به آنکه که محل کار و کسب شمار نسبتاً زیادی از ارمنیان تهران در خیابان منوچهری بود برای جذب آن‌ها کتاب‌های ارمنی و روسی چاپ اتحاد جماهیر شوروی را در معرض فروش قرار داد. از این کتاب‌ها که چاپ و صحافی خوب و قیمت مناسبی داشتند، استقبال شد و خریداران زیادی سراغ آن‌ها آمدند او به یاری شم حرفه‌ای خود، توانست نمایندگی انتشارات «پروگرس» مسکو را بگیرد، کتاب‌های چاپ اتحاد جماهیر شوروی را وارد کند، کتاب‌هایی که محتوای آن‌ها با گرایش‌های او همسویی داشت را ارزان بفروشد، کتابخوان جذب کند، ترویج‌گر گونه‌ای از کتاب‌ها با محتوای خاص باشد و در عین حال از بازاری ناشناخته در زمینهٔ کتاب سود ببرد.

محمود کاشی‌چی از پیشگامان طرح‌های پخش کتاب در مقیاس گسترده بود. او از دههٔ ۱۳۳۰ ش در اندیشه ایجاد تشکیلات منسجمی برای پخش کتاب بود فرستادن کتاب از راه پست فروش تلفنی ایجاد بازارچه و نمایشگاه کتاب و تأسیس مرکزی برای فروش کتاب‌های درسی در سال‌های پایانی حکومت پهلوی از دیگر ابتکارهای او بود.

موسس سازمان پخش کتاب در تهران

کاشی‌چی دربارۀ این سازمان و سرنوشت آن چنین توضیح می‌دهد: اولین سازمان رسمی پخش کتاب را من ایجاد کردم محلی گرفتم در کوچه بهرامی در خیابان سعدی، در دههٔ ۱۳۳۰ ش، سال دقیقش را به خاطر ندارم چند تن از ناشران برای پخش شریک شدیم.

بنیان‌گذاری و تأسیس بازارچه کتاب و برگزاری نمایشگاه هفته کتاب در تهران از دیگر فعالیت‌های محمود کاشی‌چی بود محل بازارچه کتاب در اصل متعلق به بانک بازرگانی سابق بود و کسی به نام کاشانی گرفته بود و به محل قمار و بازی بیلیارد و اینجور چیزها تبدیل کرده بود من دنبال جای وسیعی برای انبار کتاب‌هایم می‌گشتم و در همین جستجوها تصادفاً به مالک همین محل برخوردم و او هم با شرایط بسیار سهلی که قطعاً به لحاظ مسائل اجتماعی سیاسی بود به من واگذار کرد، با شرایطی تقریباً استثنایی در همین بازارچه اولین مرکز فروش کتاب‌های درسی را تشکیل دادم و کتاب‌های هر کلاسی را در یک مغازه جای دادم که با استقبال فراوانی روبه‌رو شد و کتاب‌های درسی با نظم و سرعت فروش رفت.

آثار

با مراجعه به منابع و مآخذ متعدد و نوشته‌های مربوط به زندگی و شرح احوال محمود کاشی‌چی اثر مستقلی از او یافته نشد. تنها به راهنمایی نوشته‌ای از اسماعیل جمشیدی توانستم به نوشته‌ای از محمود کاشی‌چی در مجله خواندنی‌ها دست یابم به گفته جمشیدی پیش درآمد مقالۀ او تا ترس مردم از خریدن و نگهداری کتاب و ترس ناشر از انتشار کتاب از بین نرود، در کار کتاب بهبودی حاصل نخواهد شد توجه همۀ محافل ادبی و سیاسی را جلب کرده بود. این نوشته سرشار از شکایت از سانسور کتاب در اواخر عصر پهلوی در دوره نخست وزیری جمشید آموزگار (شهریور ۱۳۵۶ تا شهریور ۱۳۵۷ ش) است. این نوشته را باید یگانه اثری قلمداد کرد که به قلم او در مطبوعات منتشر شده است.

درگذشت

محمود کاشی‌چی در اواخر عمر بیشتر در مشهد اقامت داشت و امور کتابفروشی و انتشارات جاودان خرد و گوتنبرگ را در مشهد دنبال می‌کرد. او صبح ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۳، در ۹۲ سالگی در مشهد در اثر سکته از دنیا رفت.

به گفته اکثر آشنایان و دوستاران کاشی‌چی او همواره شعری منسوب به شیخ بهایی را زمزمه می‌کرد و در زندگیش تلاش می‌کرد تا به محتوای این شعر پایبند باشد. «همه‌روز، روزه بودن، همه شب / نماز کردن همه ساله حج نمودن سفر حجاز کردن / ‏ به خدا که هیچ‌یک را ثمر آنقدر نباشد که به روی ناامیدی در بسته باز کردن»

یکی از آخرین کتاب‌هایی که کاشی‌چی پیش از مرگ در دست مطالعه داشت کتاب «شازده حمام» محمد حسین پاپلی یزدی بود. او درباره این کتاب گفته است: «این کتاب پاپلی را خیلی خوشم آمد، یعنی واقعاً فکر می‌کنم با این همه کتاب که چاپ کرده‌ام کتابی به این خوبی چاپ نکرده بودم. جلد سومش هم تازه منتشر شده است، خیلی جالب است.»

کتاب‌فروشی گوتنبرگ اکنون به مدیریت کاوه کاشی‌چی و با مسئولیت فرزند او بابک کاشی‌چی، در تهران روبروی دانشگاه تهران به کار خود ادامه می‌دهد. در مشهد هم نمایندۀ آن‌ها با عنوان کتابفروشی و انتشارات جاودان خرد به مدیریت امیر نیرومند، مشغول فعالیت است.

۲۵۹

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا