مافیای کتب تقلبی را مهار کنید

اگر شاخصها و نمودارها را ملاک قرار دهیم، افت و خیز فرهنگ و کاهش سرانه مطالعه و سستی و کاستی در همه چیز روشن خواهد شد.
سید مسعود رضوی – روزنامه اطلاعات| دیروز آخرین روز از هفته کتاب بود؛ هفتهای که بهانه شد تا مباحثی درباره کتاب، نشر، اوضاع چاپ، فروشِ کتاب، کپی رایت، حقوق مؤلف، کتاب دیجیتال و مانند آن از سوی مسئولان یا رسانهها مطرح شود. طبق معمول، آمارها و نمودارهایی عرضه و چند پیمایش و نظرسنجی از سوی نهادهای رسمی و نیمه رسمی ارائه و منتشر شد. آخرین آن نظرسنجی ملی «فرهنگ کتابخوانی در ایران» توسط پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات در همین آبان ماه بود.
در باره این نتایج داوری نمی کنم زیرا به وضوح با آنچه می بینیم، و در جامعه و پیرامون شهود می کنیم متفاوت است. با این حال، اگر همین شاخصها و نمودارها را هم ملاک قرار دهیم، افت و خیز فرهنگ و کاهش سرانه مطالعه و سستی و کاستی در همه چیز روشن خواهد شد.
اما درمورد مناسبتهای خاص کتاب در کشورمان، خوشبختانه ما ایام کم نداریم و تقویم را پر کرده ایم از اسم و رسم و مراسم و تقدیر و مناسبات. اما دو مورد ویژه، یعنی نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران در اردیبهشت و هفته کتاب در آبان از بهترین و پرشورترین حوادث و لحظات برای فرهنگ این سرزمین محسوب می شده و با خاطرات بزرگ و شیرین برای اهل فرهنگ، کتاب خوانان و ناشران همراه بوده است. نمایشگاه بینالمللی کتاب، بیشتر فرصت عرضه مستقیم کتب ناشران به مصرف کنندگان واقعی و اطلاع رسانی درباب واپسین آثار و کتابهای در دست انتشار بوده و هنوز هم چنین است.
اما ای کاش این نمایشگاه به آخر شهریور یا هفته های اول مهر که آغاز کار مراکز آموزشی و دانشگاههاست منتقل می شد و هفته کتاب به بهار نقل می گردید تا مردم و ناشران از تعطیلات بهره ببرند و تابستان که فرصت خوبی برای نشر و کار است، کتابهای لازم برای نمایشگاه منتشر شود. بسیاری از ناشران هم بر همین نظر هستند زیرا پایان سال، به کلی کار و بازار مالی متوقف و تعطیل است و آغاز سال هم همین گونه است و در عمل وزارت ارشاد و چاپخانه ها و بازار کاغذ و صحافی و چاپخانه ها درگیر تقویم و سررسید و امثال ذلک هستند و قیمت تمام شده کتاب هم بیدلیل بالاست؛ البته اگر بشود کتابی چاپ کرد؟ً!
از این نکات که بگذریم، باید به تحول در کیفیت کتاب و مفهوم فیزیک کتاب یا کالبد و شکل کتاب اشاره کرد. حتی کتابخانه هم مفهوم تازه ای پیدا کرده و به قول میشل فوکو: «… دیگر چه بسا شما نروید کتابخانه و کتابخانه بیاید پیش شما، اما راستش را بخواهید من از این ضیافت بیزارم و دوست دارم بروم کتابخانه و کتابهایم را از قفسه بردارم. من هنوز در همین دوران زندگی می کنم، آینده برای آیندگان…»
اما برخلاف نظر ادیب و حکیم بزرگ ایتالیایی، این دوران، یعنی دوران ما با نشانه های متعددی دارد به دوران تازه ای در آینده متصل می شود. آینده را می شود در کتابها و کتابخانه های دیجیتال دید. کتابهای صوتی و تکنیکهای سریع خوانی یا ترجمه به تمام زبانهای جهان ویا دانلود سریع و شاید کمی بعد در دانلود سریع در مغز و ذهن و نیز ارتباط ذهنی با افراد و منابع دیگر. حالا دیگر ناچاریم به این مسائل باید فکر کنیم زیرا فقط داستان علمی – تخیلی نیست.
این بازار است که تعیین می کند کتاب با چه شمایلی و در چه تیراژ و قیمتی در ویترین کتابفروشیها باشد. هرچند همین یک قلم موضوع ساده، یعنی عرضه و تقاضا هم در ایران، مصایب کبری دارد که به اجمال شرح می دهم.
مشکل توزیع کتاب و به اصطلاح پخش و فروش، همیشه یک معضل بزرگ بوده است. البته نشر در ایران در دهه های گذشته و پس از شکل گیری وزارت متبوع و عریض و طویل ارشاد اسلامی، با رانت کاغذ و وام تبصره ۳ و اقلام جانبی و غیره به صورت اسمی تورم یافت. اما ناشران راستین همواره مشخص بوده و هستند. در کنار اینها ناشران دولتی و نهادی و خصولتی هستند که غم رقابت و رعایت ندارند و هرچه دل تنگشان می خواهد چاپ می کنند و هرچه فروش نرفت تلنبار می کنند. هزینه اش هم روی دست ملت، شنیدم یکی از همینها می فرمود: «این دورریزهای ما! در مقابل رانتهای اصلی یک مگس هم نیست!» اما ناشران واقعی که غم فرهنگ و علم و اندیشه و مخاطب دارند، هزینه می کنند و با بازار تعاملی واقعی و دشوار داشته و دارند.
اینجاست که دولتیها و خصولتیها در رقابتی ناعادلانه، به این گروه لطمه می زنند. خاصه در چاپ آثار اصیل و دانشگاهی و منابع درسی و پژوهشی که باید با اتقان و اعتماد و ظرایف بسیار فراهم شود و به سودآوری هم برسد. مسئله پخش و توزیع کتاب در همین نقطه، به معضل بزرگ دوم تبدیل می شود. تعداد کتابفروشیها اندک و کتابفروشیهای معتبر و دارای مشتریهای واقعی و به اصطلاح خریدار هم کمتر است. توزیع کننده در اینجا مثل مافیا عمل می کند، مگر این که اتحادیه یا تعاونی منظم و قدرتمندی از ناشران با نظارت و بازرسی موجه و منصفانه منتخب از خودشان باشد که نیست.
چون سخن به دراز کشید به نکته آخر می پردازم. نمی خواهم باری بر دوش وزیر نازنین و گرامی فرهنگ و ارشاد اسلامی جناب دکتر صالحی بگذارم. اما وجود مافیای بزرگ کتب تقلبی و دستفروشانی که همچون حلقه های پیوسته عمل می کنند و همه از انبارهای مشترک کتاب می گیرند و روسا و آمران یکسان دارند، نیازمند اقدام قاطع شماست. بگیرید و به نفع ناشران مصادره کنید و نگذارید حروفچینی و صفحه بندی ناشری که کتابش را به دستگاه امین شما سپرده است، سر از کنار خیابان درآورد. العاقل یکفیه الاشاره.




