لیلا حاتمی؛ شاعر احساس در قاب سینما

لیلا حاتمی از یازده سالگی که پایش را به سینما گذاشت تا امروز که ۵۳ شده، نهتنها ادامهدهنده راه پدر است، بلکه مسیری منحصربهفرد برای خود ساخته است. اگر علی حاتمی شاعر تصویر بود، لیلا حاتمی شاعر احساس در قاب سینماست؛ زنی که با سکوتهای طولانی، نگاههای سرشار از اندوه و انفجارهای ناگهانی، جهان زن ایرانی را در لایههای مختلف اجتماعی، عاطفی و فلسفی به نمایش گذاشته است.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، لیلا حاتمی، بازیگر شناختهشده سینما، نهم مهرماه قدم در ۵۳ سالگی گذاشت.
لیلا حاتمی در حقیقت میراثدار سینمای شاعرانه علی حاتمی است که او را شاعر سینمای ایران مینامند؛ فیلمسازی که قصهها را نه صرفاً روایت تصویری، بلکه با نگاهی شاعرانه و موسیقایی به نمایش میگذاشت. قابهای او مانند تابلوهایی زندهاند، پر از جزئیات، نور، رنگ که با دیالوگهای آهنگین همراه میشوند. لیلا حاتمی فرزند این پدر، آن شاعرانگی را در نقشهایش تکثیر کرد و در عین میراثداری، صدای مستقل و متفاوت نسل خود در سینمای ایران شد. داشتن پدری کارگردان و مادری بازیگر، بستری برایش فراهم کرد تا او از کودکی با فضای سینما خو بگیرد.
در کارنامه لیلا حاتمی نقشهای عاشقانه و شاعرانه کم نیستند و بیراه نیست که بگویم او شمایل زن عاشق سینمای ایران است و نقطه آغازش در میان قابهای پرجزئیات و دیالوگهای آهنگین علی حاتمی بوده است. از زمانی که لیلا حاتمی دختربچهای بیش نبود برای نخستین بار جلوی دوربین رفت و نقش کودکی کمالالملک را ایفا کرد؛ نقشی کوتاه اما پرمعنا. حضور لیلا در «کمالالملک» بیش از آنکه به مهارت بازیگریاش متکی باشد، ریشه در نگاه پدرش داشت: استفاده از چهره معصوم و صادق دخترش برای نشان دادن آغاز مسیر زندگی هنرمندی که بعدها به اوج میرسد.
لیلا اما در «دلشدگان» هم مقابل دوربین پدرش رفت. این فیلم را میتوان واپسین اثر باشکوه علی حاتمی دانست؛ فیلمی سرشار از نوستالژی، موسیقی و شور شاعرانه که در آن، گروهی از موسیقیدانان ایرانی برای ثبت و ضبط آثار خود رهسپار غرب میشوند. در میان چهرههای شناختهشده فیلم، حضور کوتاه اما بهیادماندنی دختری جوان جلبتوجه میکند؛ لیلا حاتمی، که در نقش شاهزادهای تُرک نابینا ظاهر میشود.
این نقش هرچند کوتاه است، اما بهخوبی نشاندهنده علاقه علی حاتمی به بهکارگیری حس و نگاه خاص دخترش در فضای شاعرانه فیلمش است.
از اینجا به بعد دیگر لیلا حاتمی به اندازه کافی از پدرش آموخته بود که به صورت جدیتر وارد دنیای بزرگ سینما شود و فیلم «لیلا» ساخته داریوش مهرجویی نقطه عطف کارنامه هنری لیلا حاتمی شد؛ فیلمی که نهتنها نام او را در سینمای ایران تثبیت کرد، بلکه جایگاهش را بهعنوان بازیگری توانمند و متفاوت نشان داد. این فیلم بیش از هر چیز با شاعرانگی و حالوهوای عاشقانهاش در یادها مانده است. لیلا حاتمی در نقش زنی آرام و عاشق، با سکوتها، نگاهها و بازی درونیاش، لطافتی شاعرانه به فیلم بخشید و قصهای ساده را به یکی از عاشقانهترین روایتهای سینمای ایران بدل کرد.
او با این نقش اولین جایزهاش را در سینمای ایران گرفت و برنده دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اول زن در پانزدهمین دوره جشنواره فیلم فجر شد، جایزهای که قرار بود بارها برای نقشهای مختلفش در دستانش جای بگیرد و حالا او در ۵۳ سالگی و چهار دهه فعالیت در سینما، افتخارات رکورد ۱۲ بار نامزدی در جشنواره فیلم فجر را کسب کرده است و یکی از بازیگران رکورددار سینمای ایران از لحاظ تعداد جوایز بینالمللی نیز هست.
بازی حاتمی در «شیدا» ساخته کمال تبریزی هم یکی دیگر از نقشهای عاشقانه و شاعرانه این بازیگر است که نهتنها شخصیت معصوم و عاشقانهای را خلق میکند، بلکه مسیر حرفهای او را در بازیگری تثبیت میکند. این نقش، نمونهای کلاسیک از توانایی حاتمی در ایجاد توازن میان احساسات لطیف و بیان درونی شخصیتها به شمار میرود و هنوز یکی از بازیهای ماندگار او در سینمای عاشقانه و شاعرانه ایران است.
مسیری که از «لیلا» آغاز شد، بعدها در آثار مهمی مانند «سالاد فصل»، «هر شب تنهایی» و «بیپولی» ادامه مییابد و حاتمی با ایفای نقش در این فیلم آخر در نقش زنی سادهدل سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن را دریافت میکند.
در فیلم «پرسه در مه» به کارگردانی بهرام توکلی، لیلا حاتمی به عنوان محور روایت، نماینده زنی است که از دل خاطره و خیال بیرون میآید و با حساسیت و ظرافت، جهان درونی و عاطفی خود را به مخاطب منتقل میکند. حضور او در فیلم، همچون روایت یک قصه عاشقانهی کلاسیک، با سکوت، نگاه و جزئیات رفتاری بیان میشود و به جای تکیه بر دیالوگ، با احساسات و حالات ظریف درونی، رابطهای شاعرانه و تاثیرگذار با دیگر شخصیتها برقرار میکند.
اما «چیزهایی هست که نمیدانی» فردین صاحبالزمانی هم از آن عاشقانههای ساختارشکنانه سینمای ایران است که لیلا حاتمی در سکانسهای مشترک با علی مصفا، حضورش همچون نوری در تاریکی و سکوت عمل میکند؛ او همان عامل تحول درونی شخصیت اصلی است که مسیر فیلم را از تنهایی و انزوا به مواجهه با احساس، خاطره و عشق میبرد. به عبارت دیگر، بازی لیلا حاتمی در این فیلم نمونهای از شاعرانگی و رمانتیک بودن در سینمای مدرن ایران است، جایی که سکوت، نگاه و حضور عاطفی جایگزین دیالوگهای پرطمطراق میشود و روح شخصیتها را به شکلی شاعرانه و عاشقانه بر مخاطب مینمایاند.
در فیلم «پله آخر» ساخته علی مصفا، لیلا حاتمی نقشی کوتاه اما تاثیرگذار ایفا میکند که بیشتر بار احساسی و شاعرانه روایت را بر دوش دارد. برخلاف برخی نقشهای پررنگ و محوری او در آثار گذشته، در این فیلم حضور حاتمی بهنوعی چراغ راه عاطفی شخصیت اصلی و محور درام است و فضای قصه را با لطافت و حساسیت عاطفی خود شکل میدهد.
در «پله آخر»، بازی لیلا حاتمی برخلاف نقشهایش در فیلمهایی مانند «لیلا» یا «شیدا»، کمتر در مرکز اتفاقات داستانی قرار دارد و بیشتر به بازتاب درونی احساسات و لحظات شاعرانه کمک میکند. نگاهها و سکوتهای او، طنین عاشقانه و عاطفی در فضا ایجاد میکنند و به مخاطب اجازه میدهند تا کشاکش روانی و درونی شخصیتها را بهتر درک کند.
یکی از شاعرانهترین فیلمهایی که حاتمی بازی کرده «در دنیای تو ساعت چند است؟» صفی یزدانیان است. شاعرانگی فیلم بیشتر با لحظات گذرا و صحنههای ظریف زندگی روزمره جلوه میکند: عبور از کوچههای قدیمی، لمس خاطرات گذشته، لحظات سکوت در کنار فرهاد و قابهای تصویری که مانند تابلوهای زندهاند، همه با حضور گلی و نگاه او به شعر و موسیقی دراماتیک زندگی رنگ و بو میدهند. لیلا حاتمی با حرکات آرام و بازی درونی، این حس شاعرانه و عاشقانه را منتقل میکند و بیننده را به تأمل درباره زمان، عشق و گذشته وادار میکند.
لیلا حاتمی در فیلم «بمب؛ یک عاشقانه» ساخته پیمان معادی، نقش محوری یک زن را ایفا میکند که در دل یک داستان عاشقانه و اجتماعی با پیچیدگیهای عاطفی و روانی دست و پنجه نرم میکند. او در این فیلم تصویری از زنی را ارائه میدهد که هم آسیبپذیر است و هم مقاوم، با احساسی درونی و بازی درونی ظریف که همدلی مخاطب را برمیانگیزد.
بازی حاتمی در «بمب؛ یک عاشقانه» بیشتر متکی به بیان احساسات از طریق نگاه، سکوت و جزئیات کوچک رفتاری است و تجسم عشق و امید در دل یک سرزمین جنگزده و پرتنش است. شخصیت او در این فیلم، نه صرفاً یک زن عاشق، بلکه نماینده نسلی است که در پناهگاهها، خانههای نیمهتاریک و میان انفجارها، عشق و امید را زنده نگه میدارد.
لیلا حاتمی از همان ابتدا نشان داد که به دنبال مسیر هموار و بیخطر نیست. او در آثار کمتر تجاری مثل «چهلسالگی»، «پرسه در مه» و «شاعر زبالهها» ظاهر شد و بارها ثابت کرد که حاضر است نقشهای دشوار و متفاوت را به بهای دور شدن از جریان اصلی بپذیرد. این نگاه در همکاری با حمید نعمتالله به بار نشست؛ «بیپولی» و بهویژه «رگ خواب» نشان دادند که حاتمی توانایی حیرتانگیزی در نمایش فروپاشیهای درونی و جهان تراژیک زنانه دارد. «رگ خواب» شاید اوج توانایی او در برونریزی عاطفه باشد؛ جایی که بازی درخشان و پرشورش تا مدتها در ذهن مخاطب باقی میماند که برایش برنده تندیس زرین بهترین بازیگر نقش اول زن از جشن سینمای ایران شد.
اما نقطه عطف جهانی کارنامه او بیتردید «جدایی نادر از سیمین» اصغر فرهادی است؛ اثری که حاتمی با بازی حسابشدهاش میان سکوت و انفجار، توانست سیمین را به یکی از ماندگارترین زنان سینمای ایران بدل کند. او برای این نقش خرس نقرهای جشنواره برلین را دریافت کرد و نامش فراتر از مرزها طنینانداز شد و این نقطه نگاه جهانیان را به بازیگری در آستانه چهل سالگی جلب کرد.
اما لیلا حاتمی یکی از متفاوتترین نقشهایش را در فیلم «پیرپسر» ایفا کرد، نقش او در این فیلم برخلاف شخصیتهای غالباً آرام، درونگرا و با بار روانشناختی که در فیلمهایی مثل «پرسه در مه» یا «رگ خواب» بازی کرده، نقش زنی با جنبههای پیچیدهتر شخصیتی را برعهده دارد که با تضادهای درونی و موقعیتهای غیرمنتظره درگیر است.
لیلا حاتمی در سالهای اخیر با نقشهای متفاوتی نشان داده که همچنان در جستوجوی تجربههای تازه است. او بازیگری است که هیچگاه در یک قالب باقی نمیماند؛ از زن عاشق و معصوم تا خلافکار و نابغه ریاضی، از مادر جنوبی تا زنی درهمشکسته و آواره.
پس از موفقیت جهانی «جدایی نادر از سیمین»، حاتمی حضور خود را در رویدادهای جهانی تثبیت کرد و به نمایندگی از سینمای ایران در جشنوارههای معتبر حاضر شد. او برای همین فیلم همچنین نامزد جوایز مختلف اتحادیههای بینالمللی منتقدان و انجمنهای سینمایی شد و توجه جهانیان را به بازیگری ظریف و درونی خود جلب کرد.
حضورهای بینالمللی حاتمی محدود به جوایز نشده و او بارها به عنوان داور در جشنوارههای بینالمللی نیز دعوت شده است. لیلا حاتمی در سال ۲۰۰۱ با داوری در جشنواره فیلم کوتاه دبی وارد عرصه داوری بینالمللی شد. پس از آن، در سال ۲۰۰۶ در جشنواره فیلم کارلووی واری، در سال ۲۰۱۱ در جشنواره فیلم مراکش، و در سال ۲۰۱۳ در جشنواره فیلم دوویل فرانسه بهعنوان داور حضور داشت. در سال ۲۰۱۴ نیز بهعنوان داور بخش رقابتی اصلی جشنواره فیلم کن انتخاب شد. در سال ۲۰۲۲، او بهعنوان یکی از داوران بخش مسابقه اصلی هفتاد و نهمین جشنواره بینالمللی فیلم ونیز انتخاب شد. این حضور، دهمین تجربه داوری بینالمللی او بود و نشاندهنده جایگاه ویژهاش در عرصه سینمای جهانی است.
در سال ۲۰۲۲، لیلا حاتمی بهعنوان رئیس هیئت داوران بیست و هشتمین جشنواره بینالمللی سینمای آسیا در وزول فرانسه انتخاب شد. این جشنواره با حضور او و سایر اعضای هیئت داوران، جوایزی همچون دوچرخه طلایی، جایزه بزرگ هیئت داوران و جایزه داوری را به آثار برتر اهدا کرد.
لیلا حاتمی در سال ۲۰۱۴ به عضویت آکادمی علوم و هنرهای سینمایی آمریکا (آکادمی اسکار) درآمد و در سال ۲۰۱۲ از سوی دولت فرانسه نشان شوالیه هنر و ادبیات را دریافت کرد. این نشان، بهخاطر فعالیتهای هنری و فرهنگی او در عرصه بینالمللی اعطا شد.
لیلا حاتمی از یازده سالگی که پایش را به سینما گذاشت تا امروز که ۵۳ شده، نهتنها ادامهدهنده راه پدر است، بلکه مسیری منحصربهفرد برای خود ساخته است. اگر علی حاتمی شاعر تصویر بود، لیلا حاتمی شاعر احساس در قاب سینماست؛ زنی که با سکوتهای طولانی، نگاههای سرشار از اندوه و انفجارهای ناگهانی، جهان زن ایرانی را در لایههای مختلف اجتماعی، عاطفی و فلسفی به نمایش گذاشته است.
۲۴۲۲۴۲