سیاست

شورایعالی انقلاب فرهنگی: شخصیتی موهوم به نام جامعه جهانی وجود ندارد/ اساتید شهید به شاگردان آموختند مقاله‌نویسی برای جایزه و امتیاز، تمدن‌سازی نمی‌کند

شورای عالی انقلاب فرهنگی با صدور بیانیه ای تاکید کرد: داشتن بمب هسته‌ای، به آنان، حق وتوی کل مطالبات میلیاردها انسان را داده است. هر لحظه میل کنند از غزه و لبنان تا عراق و سوریه و یمن، از افغانستان تا لیبی و سودان، میلیون‌ها انسان بی‌دفاع و بی‌سلاح را با بمب و تحقیر و گرسنگی و ترور، هدف بگیرند، هر مفهومی را نامفهوم کنند، کلمات را جراحی کرده و به ضد خودش، تغییر جنسیت دهند.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، بنابر روایت مرکز رسانه و روابط عمومی شورای عالی انقلاب فرهنگی، این شورا با صدور بیانیه‌ای، ضمن ادای احترام به دانشمندان برجسته‌ای که در تهاجم۱۲ روزه "تروریسم علم ستیز" رژیم‌ آمریکا و اسرائیل،در خط مقدم تمدن‌سازی نوین ایران، به شهادت رسیدند، حمایت کامل خود را از ادامه پژوهشها و طرح های آن "شهیدان علم" برای ساختن "ایران قوی و قوی تر" اعلام کرد.

مشروح این بیانیه به شرح ذیل است:

به نام خدای آگاهی

جنبش علمی "تمدن‌ساز"، چله به چله از شهدای دانشگاه در انقلاب ۵۷ آغاز و تا اینجا و اکنون رسیده است.

به نام شهیدان نبرد آزادی‌بخش و پرافتخار اخیر با آمریکا و اسرائیل که با ترور شبانه و جنگ غیرشرافتمندانه دشمن، به خون غلطیدند به احترام می‌ایستیم، اساتید معظم دانشگاه، دانشمندان شهید فیزیک هسته‌ای، قهرمانان ملی پیشرفت و امنیت و استقلال ایران که آگاهانه و داوطلبانه، به نیابت از دانشگاه، هدف تروریسم دولتی آمریکا و اسرائیل قرار گرفته و به فیض بزرگ شهادت رسیدند.

ترور دانشمند و نظریه‌پرداز، چه دردی از دشمنان ایران، درمان می‌کند؟

بمباران شبانه خانه دانشمند، چرا؟ نگران چیستند و به دنبال کیستند؟

آیا قرار بود با حمله هوایی به منزل مسکونی استاد دانشگاه، نهاد دانش نابود شود؟ و یا ارعاب و ترور، دانا را نادان کند؟ نقشه آیا این بود که با دیدن رنگ خون "شهیدان علم"، دانشجویان و دانشمندان ایران مرعوب شوند؟ چند دانشمند دیگر را در چند نقطه جهان به گلوله خواهند بست تا معادله قوای ۸۰ سال گذشته به هم نخورد و جابجایی علم و تمدن در قرن جدید، محقق نشود؟ و آیا نمی‌شود؟

پس از ترورهای هسته‌ای دهه ۸۰، تعداد دانشمندان هسته‌ای ایران، کمتر شد یا چند برابر؟ با بمباران دانشگاه و آزمایشگاه و کتابخانه، ملت آیا راهش را کج می‌کند و در مسیر پیشرفت‌های علمی، راه طی شده را برمی‌گردد؟ بنا بوده بمباران اتاق‌­ها و کلاس‌ها و آزمایشگاه‌ها، دانشمندان جوان ما را بترساند تا عطای علوم هسته‌ای و سایر تکنولوژی‌های برتر را به لقایش ببخشند؛ اما آیا ترسیدند؟ و بخشیدند؟ یا آنکه در این میانه، چیزهای دیگری بی‌اعتبار شد.
در آن دوازده روز و پس از شهادت این شوالیه‌های آگاهی، برای دیرباوران نیز روشن‌ شد که هیچ نهاد واقعی داوری در دنیای مدرن آنان، در کار نیست. همه حدود، از جنس پلاستیک است و نهادهای فیصله‌بخش که بنا بود ریش‌سفیدی کنند، فقط تئاتر، بازی می‌کنند؛ از سازمان ملل تا آژانس انرژی هسته‌ای، مراکز قدرت به‌طور سیستماتیک، همه‌چیز را تحریف می‌کنند. هرچه جلوتر می رویم، پاسخ‌ها مبهم‌تر می‌شود. هیچ نهادی، پاسخگوی هیچ سؤالی نیست.

شخص یا شخصیتی موهوم به نام "جامعه جهانی"، یا قوه عاقله بین‌الملل، وجود خارجی ندارد و تنها با قوه قاهره‌ای مواجهیم که گرفتار "ناخودآگاهی سیاه" و انبوهی از آگاهی های کاذب است. تکنیک و صنعت و تجربه، فربه‌تر می‌شود، اما همزمان مفاهیم انسانی و حقوقی به نحو خوف‌انگیزی، با وقاحت بیشتری دستکاری می‌شوند.

تعریف‌ها، به حال مذاب درآمده و محکمات انسانی، غالباً متشابه شده‌اند. به نام علم انسانی، مفاهیم غیر انسانی، صورت‌بندی می‌شود و همه‌ چیز از سیاست و امنیت بین‌الملل تا دانش و فرهنگ و اقتصاد و تجارت جهانی را در معرض تحریف است. به بشر جدید، بشارت!! داده شده که ارباب قدرت می‌توانند هر تصمیمی را بدون تن دادن به عواقب آن بگیرند، هر جایی را منفجر کنند، هر کسی را ترور کنند، هر خانه‌ای را منفجر کنند، هر کودکی را گرسنگی دهند تا جلوی دوربین‌های بی احساس دنیای مدرن، دهنک بزند، هر ملتی را قتل‌عام و هر سرزمینی را غارت کنند.

داشتن بمب هسته‌ای، به آنان، حق وتوی کل مطالبات میلیاردها انسان را داده است. هر لحظه میل کنند از غزه و لبنان تا عراق و سوریه و یمن، از افغانستان تا لیبی و سودان، میلیون‌ها انسان بی‌دفاع و بی‌سلاح را با بمب و تحقیر و گرسنگی و ترور، هدف بگیرند، هر مفهومی را نامفهوم کنند، کلمات را جراحی کرده و به ضد خودش، تغییر جنسیت دهند: تعریف تروریسم، امنیت، حقوق بین‌الملل، آزادی آکادمیک، آزادی بیان، صلح، پیمان‌های بین‌المللی، حقوق بشر، منع شکنجه، مذاکره، حقوق زن، حقوق کودک، پرهیز از خشونت، حق حاکمیت ملی و حق غنی‌سازی مسالمت‌آمیز و…، همه معکوس شده اند. قراردادهای بین‌المللی، به‌وضوح از جنس باد هواست، سیاه، سفید و سفید، سیاه است و با یک قرارداد یک‌طرفه، ممکن است تناقض هم دیگر محال نباشد.

سیاست جهانی و معاهداتش با کمبود فاجعه‌آمیز منطق، مواجه است. از تروریست‌های واشنگتن و تل آویو می‌پرسیم شما که با چشمان نابینای خود دیدید در دو سال اخیر، ده‌ها هزار استاد و دانشجو در صدها دانشگاه تحت کنترل شما، از کلاس‌ها بیرون ریخته و شعارها و نمادهای ایران و فلسطین را با افتخار بر سر دست گرفتند، با آنها چه خواهید کرد؟ آن‌ها را هم ترور خواهید کرد؟ یک سوال دیگر: ترور نظریه‌پردازان و دانشمندان شهید چون فخری‌زاده و شهریاری و علی‌محمدی و…، آیا متفکران و اساتید بعدی را که چهل روز پیش زدید، از ادامه راه شهیدان دهه ۸۰ ترسانده بود؟

مگر یکی دوتن از شهدای اخیر، قبلاً ترور نشده و تا مرز شهادت نرفته بودند؟ آیا پشیمان شده و کار ملت را رها کرده بودند؟ اینک همه دانسته اند که این مصاف بزرگ تاریخ‌ساز که پیش چشم جهان، صورت می‌گیرد از سوی ایران، یک نبرد آزادی‌بخش بلکه تمدن‌ساز و از سوی آمریکا و اسرائیل، تنها چند ترور شبانه و غیرشرافتمندانه (و نه حتی جنگ) بود.

اساتید شهید ما، قهرمانان ملی و خط‌شکنان پیشرفت ایران‌اند و ایران فردا به احترام فداکاری آنان، تمام قد، خواهد ایستاد. شهیدان دانش و دانشگاه به شاگردان خویش و نسل فردا آموختند که مقاله‌نویسی‌های کلیشه‌ای برای جذب امتیازات شخصی و جایزه‌پرستی درون طرح‌واره غرب، به تمدن‌سازی نمی‌انجامد، و بیگانه به مقاله کارساز و پژوهش کارآمد، به‌جای جایزه، گلوله می‌دهد.

در میدان آنان بازی کردن، مشکلات ملت و دولت ما را حل نمی‌کند. این شهیدان طریقت علم و پیشرفت ایران، به دانشگاه‌های ما یادآوری کردند که به جای تنها "ترجمه و مصرف علم"، می‌توان و باید نماد "تولید علم" شد. آنان مرز میان "علم مفید" با "علم خنثی"، را با خون خویش رسم کردند. شهدای هسته‌ای، متفکران و نظریه‌پردازان و دانشمندانی شریف بودند که "گمنامی" را بر "جاه‌طلبی"، و "خطرپذیری" را بر "عافیت‌پرستی"، و "ساده‌زیستی" را بر "اشرافی‌گری علمی"، ترجیح دادند. با انقلاب به جنگ انجماد رفتند، "اختراع" را بر جای "انفعال" نشاندند، به صعوبت "نظریه‌پردازی" تن دادند و با سهولت "نظریه‌بازی" کنار نیامدند. آنکه می‌ترسد، می‌کوشد بترساند و برای تشخیص بیماری آنان که ترسیدند، بنگرید که چگونه می‌کوشند دیگران را بترسانند.

اما دستاورد بزرگ، آن بود که همه دیدند تروریسم دولتی، نتوانست استدلال علمی و برهان حقوقی را درهم کوبد و فرار در لباس حمله، در ۴۶ سال گذشته چند بار از همین دشمن دیده شده بود. اینک در ایام چهلم عروج شهیدان دانشگاه، بر خاک آنان بوسه می‌زنیم و به اتاق فرمان ترور آمریکایی، اسرائیلی و همکاران داخلی ایشان، همان پیشنهاد را تکرار می‌کنیم که امام در دهه ۶۰ به دشمن گفت: بکشید ما را، ملت ما بیدارتر می‌شود.
آمریکا از وقتی در دهه ۳۰ به‌دست پهلوی، استاد و دانشجوی دانشگاه تهران را به مسلسل بست تا چهل روز قبل که اساتید دانشگاه‌های تهران را به‌دست اسراییل، هدف گرفت، چندگام عقب‌تر رفت. عبرت دیگر، آن است که انقلاب علمی، انقلاب صنعتی، و هر انقلاب دیگری بدون انقلاب فرهنگی، به نفع فرنگی مست خواهد بود که از هزار زنگی مست، خون‌ریزتر است.
اینک سلام ابد بر پاک‌بازان و جانبازان که به جای همه ما جنگیدند و به خون غلتیدند و نترسیدند و نترساندند و به مرگ سرخ خندیدند.

۲۹۲۱۹

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا