تاریخ ایران

روزی که طرفداران باشگاه تاج مانع خروج شاه از کشور شدند!

پنج نفر شدیم با ماشین رفتیم آن‌جا به بهانه این‌که می‌خواهیم رئیس دبیرستان را ببینیم من هم یک سرگرد جوانی بودم و خب همه در اثر فعالیت‌های ورزشی من را می‌شناختند، وارد مدرسه شدیم و بی‌اختیار زنگ مدرسه را زدیم و دانش آموزان جمع شدند و گفتیم که محمدرضا پهلوی می‌خواهد برود و وظیفه شما جوان‌ها است که بیایید دم کاخ و نگذاریم او برود.

به گزارش خبرگزاری خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از عصرایران، پرویز خسروانی سپهبد تیمسار نیروی زمینی ارتش و مالک اصلی باشگاه تاج (استقلال کنونی) بود. او در سال ۱۳۱۹ وارد دانشکده افسری شد. در سال ۱۳۴۳ به فرماندهی ناحیه ژاندارمری استان مرکزی (به مرکزیت شهر تهران) رسید و بعدها در دولت هویدا به مدت سه و نیم سال رئیس سازمان تربیت‌بدنی بود. او متولد سال ۱۳۰۱ در محلات بود و در سال ۱۳۹۴ در لندن از دنیا رفت.

او در سال ۱۳۶۱ با پروژه تاریخ شفاهی هاروارد مصاحبه می‌کند که در این‌جا بخشی از آن را می‌خوانیم که مربوط است به وقایع نهم اسفند ۱۳۳۱ زمان دولت دکتر مصدق و قصد محمدرضا پهلوی برای خروج از ایران:

– در وقایع ۹ اسفند [۱۳۳۱] ساعت ۱۲ بود که علیرضا پهلوی برادر محمدرضا پهلوی به من تلفن کرد که محمدرضا پهلوی در اثر فشار دکتر مصدق می‌خواهد برای مدتی از وطن خارج بشود و من تشخیص می‌دهم که اگر چنین کاری انجام بشود، ممکن است محمدرضا پهلوی دیگر برنگردد و به زیان کشور تمام بشود و شما با داشتن تشکیلات وسیعی که از لحاظ جوان‌ها و ورزش و این‌ها داری فعالیتی بکنید که مردم بدانند و با کمک مردم از رفتن محمدرضا پهلوی جلوگیری بشود. از این‌ جهت چون ساعت ساعتی بود که اجتماع جوان‌ها در کلوپ‌های مختلف تاج واقعا آن موقع مقدور نبود ما بلافاصله تصمیم گرفتیم برویم در دبیرستان «البرز» وارد بشویم و زنگ مدرسه را به صدا دربیاوریم و همین کار را هم کردیم.

روزی که طرفداران باشگاه تاج مانع خروج شاه از کشور شدند!

پنج نفر شدیم با ماشین رفتیم آن‌جا به بهانه این‌که می‌خواهیم رئیس دبیرستان را ببینیم من هم یک سرگرد جوانی بودم و خب همه در اثر فعالیت‌های ورزشی من را می‌شناختند، وارد مدرسه شدیم و بی‌اختیار زنگ مدرسه را زدیم و دانش‌آموزان جمع شدند و گفتیم که محمدرضا پهلوی می‌خواهد برود و وظیفه شما جوان‌ها است که بیایید دم کاخ و نگذاریم او برود.

در این موقع من دیدم عده‌ای از طرفداران باشگاه تاج این‌ها ریختند و پرچم دبیرستان را برداشتند و همین باعث شد که یک هلهله‌ای در بین جوان‌ها چیز شد و یک ستونی رفتند به سمت کاخ سلطنتی. و از همان‌جا یک گروهی هم فرستادیم به دبیرستان «فیروزبهرام» و این برنامه طوری شد که دیگر مردم هم در آن‌ واحد فهمیدند و دم کاخ جمع شدند. البته آن روز واقعا فعالیت زیاد بود تا این‌که بالاخره محمدرضا پهلوی ناچار شد که پشت میکروفون قرار بگیرد و در مقابل جمعیتی که دور کاخ را گرفته بودند از رفتن به خارج انصراف خودش را به مردم اعلام بکند.

ولی خب البته در این موقع دولت دکتر مصدق هم بیکار ننشسته بود، فعالیت‌هایی را می‌کرد برای خنثی کردن این ولی دولت در آن موقع متأسفانه کاره‌ای نبود قدرت دست حزب توده بود. حزب توده از ضعف و زبونی آن حکومت استفاده کرده بود.

… البته بعد که محمدرضا پهلوی انصرافش را [نسبت به خروج از کشور] اعلام کرد، مردم متفرق شدند؛ ولی نیروی جوان‌هایی که متعلق به سازمان تاج بود خارج نشدند چون فکر می‌کردند که شاید نیمه‌شب محمدرضا پهلوی برود.

[… بعد] ما آمدیم بیرون باز هم به فعالیت خودمان ادامه دادیم. البته در آن موقع دکتر مصدق به مجلس رفته بود به رئیس ستاد وقت که سرلشکر محمودخان بهارمست بود پرخاش کرده بود و به سینه او زده بود و گفته بود: «با بودن شما چرا باید این اتفاق بیفتد؟» و در آن موقع ضعف رئیس ستاد وقت باعث شد که مجلس بلافاصله در همان‌جا قطعنامه‌ای صادر کردند که کسانی که مسبب این ازدحام شدند مجازات بشوند.

صبح ساعت شش دو تا کامیون نظامی آمد من را که سرپرست آن گروه بودم گرفتند و بردند به زندان و صبح ورق برگشت با گرفتن من و فعالیت‌هایی که شب دولت کرده بود با کمک حمایت باطنی کمونیست‌ها به‌کلی ورق برگشت و هزاران نفر نفر ریختند به نفع مصدق در خیابان‌ها، علی‌رغم روز نهم که تمام طرفدارهای سلطنت بودند، روز دهم طرفدارهای مصدق بودند که فریاد می‌زدند: «یا مرگ یا مصدق.»

۲۵۹

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا