کتاب و ادبیات

داستان این درخت بی‌شعور!

خدا سایۀ درخت ها را از سر ما کم نکند. خصوصاً درخت های دارای شعور را که بهداشتی و تمیز و باملاحظه اند. هرچی که میل می کنند، آشغالش را همانجا در اطراف سایه شان نمی اندازند یا روی سایه شان دایورت نمی کنند!

رضا رفیع – ضمیمه ادب و هنر روزنامه اطلاعات| تصویری را که در رو به رو مشاهده می فرمایید و خود نگارنده گرفته است، واقعاً نماد بارز یک درخت بی شعور است. حتماً اطلاع دارید که شعور، چیز خیلی خوبی است و اگر کسی آن را نداشته باشد یا کم داشته باشد(حتی در حدّ یک تخته!)، زندگی اش جزو سلسله نابسامانیان خواهد بود.

ارسال المثل عامیانه: عقل که نباشه، جون در عذابه!

عقل آن قدر چیز خوب و کاردرستی است که آدم عاقل خیلی راجع به اهمیت آن حرف نمی زند. چون توضیح واضحات است. مثل این که به مردم شریف ایران بگوییم: «این که در جوی می رود، آب است/آنچه در چشم می رود، خواب است»!

برگردیم بالای درخت!…. به نظر نگارنده که البته هیچکس برای نظرات حکیمانه اش تره هم خرد نمی کند؛ درخت بی شعور به آن درخت بی ادب و بی تربیتی می گویند که هرچه می خورد و می لمباند، زباله و ضایعاتش را همانجا در اطراف خودش روی زمین خدا و محل عبور و مرور آدم ها و حتی گربه ها و گنجشک ها می ریزد و رها می کند و برایش اصلاً مهم نیست که وقتی قِر آشغال در کمر لاکردارش فراوان است، آن را کجا بریزد!….

البته همۀ درخت های سبز و عزیز اینگونه نیستند. اکثراً مبادی آداب یا به زبان صحیح اش: مُبالی آداب و مراقب محیط زیست و طرفدار فضای سبز و تمیزی و چشمنوازی آن هستند. حتی در پاییز و فصل خزان هم اگر بنا به تقدیر و جبر تاریخ، برگی از خود می ریزند، باز در راستای قشنگ کردن طبیعت و تنوع بخشی به سطح خیابان ها و کوچه ها و آفرینش موسیقی شاعرانه خش خش برگ های کوبیده شده در زیر پای رهگذرانی است که پاییز را بهار شاعران و هنرمندان حساس اعلام کردند. عین خود حقیر که زمانی در شرح حال خویش فرموده بودم:

تک درخــتی اسیر پاییزم برگ برگ از دو دیده می ریزم

ما حتی درخت های بسیار باشعوری در طول تاریخ داشتیم و کماکان هم تا حدودی داریم که اینها به توصیۀ حکیمانه امثال ناصرخسرو قبادیانی معروف، وجود ارزشمند خود را چنان سرشار و پربار از دانش و عقل و شعور می کنند که در یک حرکت غافلگیرانه و گرفتن یک خم حریف، به زیر آورند چرخ نیلوفری را….. در روزگاری که گفتند:«بسوزند چوب درختان بی بر» و در ادامه نیز افزودند که: «سزا خود همین است مر بی بری را»!

پس هر درختی بی شعور نیست. فی المثل شما خودتان هم در سطح شهریا حتی در میان جاده و جنگل اگر به عزیزان درخت نگاه کنید، قطعاً برعرایض معقول بنده صحّه خواهید گذاشت. کمند درختانی که بی شعور باشند، اما خب همین مقدارش هم زیاد است. درخت بی شعور، بدآموزی دارد. وقتی سایر درختچه ها و نهال های نورس به آنها و رفتارشان نگاه می کنند، درس خوبی نمی گیرند؛ هرچند که جناب لقمان حکیم مثل ما گفته باشند که ادب را می شود از بی ادبان آموخت. آدم می ترسد یک وقت زیادی بیاموزد، چشم باز کند ببیند شده است یکی مثل خودشان و حالیش نیست! مگر نه این که گفتند: از همنشینی، همخویی پدید آید؟….

خدا سایۀ درخت ها را از سر ما کم نکند. خصوصاً درخت های دارای شعور را که بهداشتی و تمیز و باملاحظه اند. هرچی که میل می کنند، آشغالش را همانجا در اطراف سایه شان نمی اندازند یا روی سایه شان دایورت نمی کنند!

ما درخت های آزاده ای مثل سرو داشتیم و داریم که حتی اگر تهیدست بودند و به خاطر افزایش بی رویّۀ قیمت میوه ها، بنده های خدا میوه ای نداشتند بیاورند برای مهمان ها، اما باز به قول حافظ، آبروی فقر و قناعت نمی بردند و مثل سعدی تماشاکنان بستان بودند و در مصاحبه با خبرنگاران نیز دلیل باردار نبودن خود را چنین آبرومندانه و عاقلانه توجیه کرده اند که: «آزادگان تهی دست اند»!

در راستای زیباسازی شهر: به دست خود درختی می نشانم
در راستای زشت سازی شهر: به پایش فاضلابی می کشانم!

نکتۀ آخر این که همۀ درخت ها را با یک چوب نزنیم و نرانیم. درخت ها خوب اند و خیرشان به همه می رسد، اما خب در این میان، تک و توک درخت های بی شعوری هم پیدا می شوند که رفتارشان بدآموزی دارد که امیدواریم به همت شهرداری، اصلاح و ارشاد شوند. مگر یکی دو دهه قبل نمی گفتند:«شهر ما، خانه ما»؟ پس چی شد؟…چه کسی گند زد به این شعار قشنگ؟…
چه کسی بود صدا زد سهراب
کفش هایم کو؟….
چه کسی ریخته پسماندش را
زیر پای تو درخت؟
اُف به رفتارش باد!

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا