خاطرات ناصرالدینشاه: همه مردم امروز خسته و لکنته شدند

ده نوبران خیلی معظم است. جمیع خانوار ده در روی تپه واقع است. پانصد ششصد خانوار دارد. تلگرافخانه در اینجا هست که با همهجا حرف میزند. تلگرافچی دارد.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، ناصرالدینشاه قاجار در خاطرات روز یکشنبه ۶ رجب ۱۲۸۷ (دهم مهر ۱۲۴۹) نوشت: امروز باید رفت به نوبران که آخر خاک ساوه است و اول خاک همدان؛ اما نوبران جزء ساوه است. امروز میگفتند چهار فرسنگ راه است، اما درست هفت فرسنگ راه سنگین بود.
صبح به خیال نزدیکی راه، دیر سوار شدیم. در سواری قدری سواره رفتیم، با وزیر خارجه صحبت کردیم، بعد سوار کالسکه شده راندیم.
هیئت ارضی الی نوبران: ابتدا صحرای صافی است و جلگه وسیعی، گونزار و بوته دارد. دست راست کوههای خاکی مرتفع و درهتپه دارد. به فاصله دو فرسنگ کمتر بیشتر، دست چپ، کوههای مرتفع سنگدار دارد شبیه به کوههای دره طارم؛ الی دو فرسنگ همینطور است. طرف دست چپ، رودخانه مَزلِقانچای است که در دره میآید و پیدا نیست؛ یعنی در راهی که ما میرفتیم پیدا نبود و طرفین این رودخانه همه دهات و باغات است که طایفه بیگدلی و خلج مینشیند، الی نوبران و بالاتر هم. اول دهی که در وسط راه بعد از طی سه فرسنگ مسافت به نظر آمد، ده غرقآباد است که مال جانمحمدخان سرتیپ است. اینجا کوههای دست چپ نزدیک میشود، کوههای دست راست هم خیلی نزدیک میشود، دره وسیعی درحقیقت مجسم میشود. باز قدری که بروند، کوههای دست راست قدری دور میشود، باز جلگه میشود و دهات و باغات در صحرا نمایان میشود.
دو سه ده و مزرعه هم در دامنه کوههای دست راست (خیلی دور) دیده شد. آبادی غرقآباد خیلی است، جمعیت زیادی دارد، باغات انگور دارد. بعد همهجا از نزدیک آبادی و ده و باغ میرود الی نوبران. ده نوبران خیلی معظم است. جمیع خانوار ده در روی تپه واقع است. پانصد ششصد خانوار دارد. تلگرافخانه در اینجا هست که با همهجا حرف میزند. تلگرافچی دارد. معتمدالملک آنجا حرف میزد.
پیش از اینکه به غرقآباد برسیم، در صحرا به ناهار افتادیم. حرم هم آمد گذشت. میرشکار، جهانگیر را فرستاده بود که آهو هست. بعد از ناهار آمدند گفتند آهوها رفتهاند. ما هم به کالسکه نشسته راندیم. هی راندیم، راندیم، مگر به منزل میرسیدیم! گردوخاک به طوری بود که آدم را خفه میکرد. باد هم از پشت میوزید. خلاصه همه مردم امروز خسته و لکنته [فرسوده] شدند. یک فرسنگ به منزل مانده سوار اسب شدم. از توی دهات و باغات راندیم. کنار رودخانه مزلقان بسیار باصفا است. رودخانه وسیعی، دره وسیع، اطراف ده و باغ و کوه. در بهار باید خیلی خوب جایی باشد، حالا آبش کم بود.
خلاصه دو ساعت به غروب مانده وارد منزل شدیم. اردو نیم فرسنگ هم از ده نوبران بالاتر افتاده است. حرم هم غروبی آمدند، بسیار دیر. گربهها را آورده بودند، اما خسته بودند. بنای اطراق فردا را گذاشتیم که بسیار لازم بود.
شب بعد از شام عرفانچی آمد قدری روزنامه خواند. بعد خوابیدیم. شیرازی…
هوای اینجا ییلاق و سرد است.
اسم کوههای دست چپ: ساریقیه، دوزلاخ (چون معدن نمک دارد دوزلاخ میگویند. پشت این کوه بلوک مَرّه است که جزء ساوه است و از این کوه راهی است به تفرش عراق [اراک] میرود).
دهاتی که در دست راست و کنار رودخانه مزلقانچای است: سوسننقی، قیطانیه، امامزاده، رازیان، وندهلقان، خیاجیک، صفیآباد، پلنگآباد، چلگزی در بالای کوه واقع است، ییلاق است. آقرود، نورالدین، قازلیآباد در توی کوه است.
محمدرحیمخان قاجار شامبیاتی و محمدحسینخان قاجار امروز دیده شدند.
کهک (که اینجا طایفه بیگدلی مینشیند).
دهات خلجنشین کنار رودخانه: سیلآباد؛ ارجهرود مال حاجی علیرضای کور است. غرقآباد، مزلقان (که سه ده است، همه را مزلقان میگویند).
مزارع طرف دست راست: غازیان، دودلو، آقچهمشهد.
منبع رودخانه مزلقانچای از کوه شمالی و سامان و خلیفهکندی است.
در اینجا خبر تلگرافی رسید از فارس که در غره [اول] رجب، پسری خداوند عالم، از دختر عزتالدوله به ظلالسلطان داده است.
منبع: روزنامه خاطرات ناصرالدینشاه قاجار از ربیعالاول ۱۲۸۷ تا شوال ۱۲۸۸ ق به انضمام سفرنامه کربلا و نجف، به کوشش مجید عبدامین، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ اول، زمستان ۱۳۹۸، صص ۸۳۰-۸۱.
۲۵۹