تاریخ ایران

خاطرات ناصرالدین‌شاه: سیاچی تنها ماند در سنگ‌چین، بقیه گرمکی که من خورده بودم بخورد

حکیم اسبش سکندری خورده، حکیم پرزور [محکم] زمین خورد. بسیار ترسید، جست و خیزی کرد، رنگش پرید. کم ماند اسب رویش بیفتد. عیبی نکرد، برخاست سوار شد.

به گزارش ایرانی مگ ، ناصرالدین‌شاه قاجار در خاطرات روز سه‌شنبه ۲۸ تیر ۱۲۴۹ (۱۹ ربیع‌الثانی ۱۲۸۷) از شهرستانک نوشت: صبح سوار شده رفتم از راه مرجک‌نو بالا، ناهار خوردیم. میرشکار، پیشخدمت‌ها و غیره همه بودند بعد از ناهار رفتم رو به توچال، بین راه میرشکار گفت در کوه مابین توچال و لوارک قوچ و میش هست. ما ایستادیم سر جعده [جاده]. میرشکار همه سواره‌ها را این طرف آن طرف فرستاد جَرگه بست. رفتند سر زدند. شکارها از بالا رفتند به گودال مرجک‌نو. وقتی که در جعده ایستادیم، حکیم‌الممالک با سواره‌ها از جعده به سیاه‌سنگ می‌رفتند. حکیم اسبش سکندری خورده، حکیم پرزور [محکم] زمین خورد. بسیار ترسید، جست و خیزی کرد، رنگش پرید. کم ماند اسب رویش بیفتد. عیبی نکرد، برخاست سوار شد.

بعد رفتیم یخچال نشستیم در سنگ‌چین. رحمت‌الله [و] موسی رفتند سر زدند، شکارها نیامدند. در سنگ‌چین من بودم، میرزا علی‌خان، محمدرحیم‌خان، میرشکار، سیاچی. بعد که از شکار یأس حاصل شد، میرشکار را به سنگ‌چین روبه‌رو فرستادم که برود ببیند اگر شکاری آن زیرها هست، اشاره کند. رفت ساعتی گشت، اشاره کرد چیزی نیست. من برخاستم سوار شده رفتم. همه آمدند، سیاچی تنها ماند در سنگ‌چین که بقیه گرمک [که] من خورده بودم بخورد. تفنگ‌های چهارپاره هم پیش او بود. تا من رد شدم، های‌های از سنگ‌چین برخاست. یک بره ارقالی از پایش زخمی شده، زیر سنگ‌چین ما خوابیده بوده است. میرشکار که از سنگ‌چین پایین برمی‌گشته است، بره برخاسته دوید یک‌راست رو به سنگ‌چین برای سیاچی آمد. سیاچی هم همه چهارپاره‌ها را انداخته، نخورده بود. من توی جعده ایستاده بودم دیدم بره آمد. سیاچی هم با تفنگ عقب کرده می‌دوید، رسید. باز دو تیر چهارپاره از نزدیک انداخت، نخورد. بعد راندم. خسته و مانده از جعده قدیم مرجک‌نو پایین رفته نزدیک گله‌کیله رفتم. آفتاب‌گردان [سایبان] زدند، نماز کرده، چای هندوانه خوردم. عصری رفتیم منزل. شب بعد از شام زود خوابیدم. یوشی…

منبع: روزنامه خاطرات ناصرالدین‌شاه قاجار از ربیع‌الاول ۱۲۸۷ تا شوال ۱۲۸۸ ق به انضمام سفرنامه کربلا و نجف، به کوشش مجید عبدامین، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ اول، زمستان ۱۳۹۸، ص ۳۳

۲۵۹

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا