تاریخ ایران

خاطرات ناصرالدین‌شاه: زن‌ها از حسن‌آباد چغندرهای بسیار بزرگ خوبی آورده بودند

به آقا ابراهیم گفتم حرم را ببرد در دهی که من نمی‌دیدم؛ اما آقا ابراهیم که رفته بود جلو تفحص آفتاب‌گردان حرم را بکند دیده بود، عرض کرد اسمش «حسن‌آباد» بوده است.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، ناصرالدین‌شاه قاجار در خاطرات روز شنبه ۵ رجب ۱۲۸۷ (نهم مهر ۱۲۴۹) نوشت: امروز باید به شاهسون کندی [یکی از روستاهای ساوه] رفت. چهار فرسنگ سنگین است. صبح زود سوار کالسکه شده راندیم. علمای شهر ساوه را آورده بودند با عبدالله‌خان خلج و غیره، ملاحظه شدند. بعد راندیم.

امروزه دو راه است: یکی از نزدیکی شهر ساوه، دست چپ که بُنه و مردم از آن راه می‌رفتند. راه کالسکه از بالا دست راست بود، راه خلوتی بود صحرا، راه کالسکه هم خوب بود. قدری راه رفته، از محاذی [روبه‌روی] رحمان‌آباد گذشته، یعنی یک فرسنگ بیشتر دهی دست راست سر راه پیدا شد؛ اسمش تحقیق شد، «نورعلی‌بیک» بود. تیول فخرالدوله است. در این بین سواری عجیب از دست چپ پیدا شد، معلوم شد حکیم‌الممالک است. آمد قدری صحبت شد، فرستادم بالای نورعلی‌بیک، سر قنات ببیند که آب چطور است، آمد گفت بی‌عیب است.

رفتم سر قنات به ناهار افتادیم. یحیی‌خان و غیره بودند. آب به قدر یک سنگ بیشتر می‌آمد؛ صاف، گوارا. این آب به شهر ساوه می‌رود. آسیاب زیادی سر راه قنات ساخته بودند. بعد سوار شده راندیم. از سوغانلُق گذشتیم، دهی است، این هم تیول فخرالدوله است.

هیئت ارضی: صحرای صاف بوته‌زاری است، گاهی پست و بلند است اما راه کالسکه بسیار خوب است. دست راست کوه‌های کوچک هست (به فاصله دو فرسنگ کمتر بیشتر، طرف دست چپ هم هرده‌هورده [۱] و غیره می‌رسد) به فاصله دو فرسنگ یک فرسنگ.

خلاصه راندیم، رسیدیم به کالسکه‌های حرم. از باشی غلام‌بچه گفتم پرسیدند که حرم ناهار نخورده‌اند؟ گفت: خیر! معلوم شد که آفتاب‌گردان‌چی از این راه نیامده، از راه بُنه رفته، ناهار حرم را هم برده‌اند آن‌جا. به آقا ابراهیم گفتم حرم را ببرد در دهی که من نمی‌دیدم؛ اما آقا ابراهیم که رفته بود جلو تفحص آفتاب‌گردان حرم را بکند دیده بود، عرض کرد اسمش «حسن‌آباد» بوده است. حرم را بردند آن‌جا، آبی نانی بدهد و بروند. ما راندیم برای منزل، رسیدیم. شاهسون کندی است، دره‌تپه است. هوایش گرم بود، قنات خوبی داشت اما از بالا دست می‌زدند آب گل‌آلود بدی توی سراپرده می‌آمد. قدری دراز کشیدم. بسیار گرم بود [و] خفه.

گربه‌ها عصری آمدند بازی کردند. شب بعد از شام مردانه شد. زن‌ها از حسن‌آباد چغندرهای بسیار بزرگ خوبی آورده بودند. تاج‌گل تب کرده است. خلاصه شب خوابیدیم. اصفهانی کوچک…

پی‌نوشت:

۱- به نظر می‌رسد منظور شاه از «هرده‌هورده» دره و ماهور، پست و بلند باشد.

منبع: روزنامه خاطرات ناصرالدین‌شاه قاجار از ربیع‌الاول ۱۲۸۷ تا شوال ۱۲۸۸ ق به انضمام سفرنامه کربلا و نجف، به کوشش مجید عبدامین، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ اول، زمستان ۱۳۹۸، صص ۸۱-۸۰.

۲۵۹

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا