خاطرات مظفرالدینشاه: سرباز، توپچی و سواره عثمانی در حضور ما دفیله [رژه] رفتند

صحراها اغلب خشک و لمیزرع. مردمانی که جلوی استاسیونها [ایستگاهها] میآیند خیلی فقیر و بدلباس هستن. شخص که از اروپا مراجعت میکند این طرفها که در عدم آبادی و تمول نقطه مقابل اروپاست در نظرش غریب میآید.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، مظفرالدینشاه قاجار سفر نخست خود به فرنگ را در ماه آخر سال ۱۳۱۷ ه ق. آغاز کرد. او شرح همه روزهای این سفر را به صورت روزنوشت به نگارش درآورده است. در ادامه روزنوشت روز شنبه چهارم جمادیالآخر ۱۳۱۸ (هفتم مهر ۱۲۷۹) او را میخوانیم، (این متن از سفرنامه نخست مظفرالدینشاه به فرنگ است):
امروز باید صبح زود ترن از صوفیه حرکت کرده به «آدرنه» [ادرنه] برویم. در ساعت شش صبح حرکت کردیم. راه قدری سربالا بود. واگونهای ترن ما را چون خیلی به هم پیوسته بود دو قسمت کرده، نصفی که ما در آن بودیم به یک لکومتیف [لوکوموتیو] بسته از جلو بردند و نصف دیگر را به لکوموتیف دیگر بسته از عقب آوردند. یک دو ساعتی اینطور رفته بعد دوباره به همدیگر وصل کردند.
صحراهای این حدود خیلی کمزراعت است و تقریبا زراعت منحصر به زرت [ذرت] و گندمکه است که اغلب جاها کاشتهاند ولی این زراعت هم بالنسبه کمتر از سابق شده است. جنگلها هم خیلی کوچک و متفرق و کم است. صحراها اغلب خشک و لمیزرع. مردمانی که جلوی استاسیونها [ایستگاهها] میآیند خیلی فقیر و بدلباس هستن. شخص که از اروپا مراجعت میکند این طرفها که در عدم آبادی و تمول نقطه مقابل اروپاست در نظرش غریب میآید.
خلاصه دو ساعت به غروب مانده بود که به اول خاک عثمانی رسیدیم. آنجا مهمانداران بلغاری مرخص شده رفتند. اسم محل سرحد [مرز] «خرمنلی» است. از مهمانداران محترم عثمانی دو نفر دیگرشان اینجا به حضور رسیدند. سرباز عثمانی موزیک هم بود. جمعی نیز از اهالی عثمانی که کلاههای فینه قرمز داشتند در استاسیون حاضر بودند.
درواقع اینجا وضع بالمره [یکدفعه] تغییر کرد. چند زن دیدم که با چادر سیاه توی کالسکه نشسته بودند ولی روبند نداشتند، نصف صورت خود را گرفته بودند. معلوم شد زنهای مسلمان هستند. زن فرنگی و ارمنی هم بود اما خیلی کم و در بالاخانها بودند. جزو جمعیت مردم نبودند.
از اینجاها هم رد شده به قدر یک ساعت راه که رفتیم رسیدیم به شهر آدرنه. اگرچه خود شهر تا راهآهن قدری مسافت دارد، اما در استاسیون راهآهن اجتماع زیادی از عثمانیها بود و یک فوج سواره و توپخانه با کمال نظم و آراستگی در جلوی راه ما حاضر بودند. سلام دادند و ترن در استاسیون ایستاد. طرخان پاشا که سابقا اشاره به اسم او کردیم در اینجا به حضور رسید. مشارالیه سابقا وزیر خارجه دولت عثمانی و یک وقتی هم حاکم جزیره کریت بوده است. پیرمردی محترم و درواقع رئیس مهمانداران است. از طرف اعلیحضرت سلطان لازمه مهربانی و محبت و مهماننوازی و پذیرایی را بجا آورد. [با] ساعتی فاصله، تلگراف اعلیحضرت سلطان هم رسید که تبریک ورود ما را به خاک خودشان گفته و اظهار بشاشت و شوق به ملاقات ما نموده بودند. ما هم جوابی که لازم بود دادیم و از ترن پیاده شده از جلوی صفوف نظامی گذشتیم و بعد در اطاقی که معین کرده بودند به قدر ساعتی نشستیم، شربتی صرف کرده بعد به جلوخان آن طرف استاسیون که به شهر آدرنه نگاه میکند رفتیم.
سرباز و توپچی و سوارهای که در استاسیون حاضر شده بودند همه در کمال نظم و آراستگی از حضور ما دفیله [رژه] نمودند. سبک و وضع قشون دولت عثمانی و مشق آنها به نظام آلمان شباهت کامل دارد. صاحبمنصبان نظامی را که حاضر بودند مورد تمجیدات و تحسینات داشته، به ترن معاودت [بازگشت] نمودیم.
از قراری که عرض کردند ترن چند ساعت در اینجا متوقف است که بعضی واگونها را تغییر و تبدیل دهند و باز دو دسته بکنند که چون سنگین است سریعتر حرکت کرده و زودتر به منزل برسد و ما با حالت خستگی و کسالت و میلی که به خواب داشتیم توی رختخواب افتاده منتظر حرکت ترن بودیم و غدغن [قدغن (تاکید)] نمودیم اطاق واگون وزیرهمایون را که از ما دور بود و به جهت فرمایشات و تقریر روزنامه [روزنوشت] سفر لازم بود که نزدیک ما باشد، از میانه ترن باز کرده آوردند نزدیک واگون ما بستند در این بین ترن حرکت کرده و ما استراحت کردیم.
منبع: مظفرالدینشاه قاجار، «سفرنامه فرنگستان، سفر اول»، تهران: شرق، چاپ دوم، ۱۳۶۳، صص ۲۱۶-۲۱۵.
۲۵۹