تاریخ جهان

خاطرات مظفرالدین‌شاه: رئیس کارخانه اسلحه‌سازی در بوداپست به حضور آمد

قدری از منسوجات بوداپست خواسته بویدم که ملاحظه نماییم همین‌طور که در همه چیز مجارستان ترقی کرده است در منسوجات چطور است، دیدیم بسیار خوب است قدری خریدیم. (عکس تزئینی است)

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، مظفرالدین‌شاه قاجار سفر نخست خود به فرنگ را در ماه آخر سال ۱۳۱۷ ه ق. آغاز کرد. او شرح همه روزهای این سفر را به صورت روزنوشت به نگارش درآورده است. در ادامه روزنوشت روز چهارشنبه سی‌ام جمادی‌الاول ۱۳۱۸ (چهارم مهر ۱۲۷۹) او را می‌خوانیم، (این متن از سفرنامه نخست مظفرالدین‌شاه به فرنگ است):

امروز صبح بعد از ادای نماز و صرف چای عرض کردند که جنرال مهمان‌دار بعضی اهالی بوداپست را می‌خواهد به حضور بیاورد فرمودیم بیاورند. یک نفر رئیس کارخانه اسلحه‌سازی بود که به حضور آمده یک قبضه تفنگ و یک قبضه قداره هم تقدیم نمود. بداعت این قداره این است که هر وقت تیغه آن را از غلاف بیرون می‌آورند جلد قداره کوتاه می‌شود و وقتی که غلاف می‌نمایند به همان اندازه قداره جلد هم بلند می‌شود. از این نوع قداره چند قبضه سفارش دادیم بسازند بیاورند.

بعد مسیو وامبری [سیاح و شرق‌شناس مجاری] به حضور آمد، قدری با او صبحت داشتیم از صحبت‌های شیرین او انسان لذت کامل می‌برد. بعد قدری از منسوجات بوداپست خواسته بویدم که ملاحظه نماییم همین‌طور که در همه چیز مجارستان ترقی کرده است در منسوجات چطور است، دیدیم بسیار خوب است قدری خریدیم. بعد از آن ناهار خورده استراحت کردیم.

طرف عصر کالسکه خواسته سوار شدیم؛ ابتدا به عمارت پارلمنت مجارستان که می‌سازند رفتیم، هنوز تمام نشده و مشغول کار هستند. از یکصد و یک پله بالا رفتیم، بسیار عمارت عالی ممتازی است. عمارت و بنا از این بهتر نمی‌شود؛ تمام ستون‌های این عمارت از سنگ مرمر سبز است که معدن آن در خود بوداپست موجود است و زمین اطاق‌ها از سنگ‌های قشنگ الوان مزین شده است. تالار بزرگی دیدیم اگرچه عرض و طول آن را نپرسیدیم اما میانه سی و چهل ذرع طول آن به نظرمان آمد. بالکن خیلی قشنگی دارد که منظر آن شهر بوداپست و رودخانه دانوب است، بسیار باروح و خوش‌منظر است. از این ابنیه عالیه و آبادی کاملی که در این شهر ملاحظه می‌شود پایه خیالات بلند اهالی و هوش آن‌ها را معلوم می‌کند که تا چه درجه است.

از آن‌جا آمدیم پایین به تماشای جزیره‌ای که در شهر بوداپست میانه رودخانه دانوب واقع است رفتیم. این قطعه زمین که در وسط رودخانه واقع شده به بزرگی یک و نیم باغ‌شاه طهران می‌شود و این جزیره متعلق به پدر پرنس فرمانفرمای این‌جاست. خیلی آن‌جا را قشنگ و پاکیزه درست کرده‌اند. کمال صفا را دارد. گردش کامل کردیم. از مردم شهر هم دسته‌دسته به جهت تماشا دیدن ما جمع شده بودند و متصل به زبان هونگری می‌گفتند «الیان» یعنی «زنده باشید».

وضع این جزیره و رودخانه دانوب و اطراف این‌جا را خیلی شبیه به رودخانه ارس که از صحرای مغان می‌گذرد دیدیم؛ همان‌طور جنگل‌های تک‌تک و سبزه و جاهای باصفای خوب دارد. هر قدر در تعریف آن‌جا بنویسیم کم است.

مراجعت به منزل کرده؛ چون شب را در عمارت کلوب شهر مهمان دولت بودیم در ساعت شش بعدازظهر با لباس نیم رسمی به آن‌جا رفتیم. نواب شاهزاده فرمانفرما و وزرای مجارستان و اغلبی از همراهان ما در سر میز شام با ما بودند. این‌جا بسیار عمارت خوبی است.

بعد از شام در بالکن این عمارت که به شکل نیم‌دایره ساخته شده و چراغان قشنگی کرده بودند از بالای سر ما چراغ الکتریک را به طور «فریکتر» [!] به شهر و درخت‌ها می‌انداختند، تماشای خوبی داشت. میزی در اطاق بود که روی آن یک دسته اسباب گوش [گوشی] تلفون بود که به اوپرا وصل کرده بودند هرکس از آن‌ها به گوش می‌گذاشت صدای ساز و آواز اوپرا را در کمال خوبی می‌شنید.

بعد از شام قدری توقف کرده به طور غیررسمی رفتیم به اوپرا. آن‌جا هم قدری مانده، امشب دیگر مثل دیشب نبود زودتر به منزل آمده خوابیدیم.

منبع: مظفرالدین‌شاه قاجار، «سفرنامه فرنگستان، سفر اول»، تهران: شرق، چاپ دوم، ۱۳۶۳، صص ۲۱۲-۲۱۱.

۲۵۹

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا