خاطرات مظفرالدینشاه: به کارخانه تفنگسازی شهر بوداپست رفتیم

این کارخانه به شش کرور تومان پول ایران تمام شده است و هر روزی سیصدوپنجاه عدد تفنگ تمامشده بیرون میآید و ماشین بخار آن قوت پانصد اسب دارد.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، مظفرالدینشاه قاجار سفر نخست خود به فرنگ را در ماه آخر سال ۱۳۱۷ ه ق. آغاز کرد. او شرح همه روزهای این سفر را به صورت روزنوشت به نگارش درآورده است. در ادامه روزنوشت چهارشنبه پانزدهم جمادیالآخر ۱۳۱۸ (هجدهم مهر ۱۲۷۹) او را میخوانیم، (این متن از سفرنامه نخست مظفرالدینشاه به فرنگ است):
صبح برخاستیم، چای خورده دو ساعت از آفتاب گذشته سوار کالسکه شده از خیابانها و کوچههای خوب بوداپست گذشته، رفتیم به کارخانه تفنگسازی شهر بوداپست. در کالسکه ما جناب اشرف صدراعظم و وزیرهمایون و ناصرالسلطنه بودند.
کارخانه در آخر شهر واقع است. در جلوی کارخانه رئیس فابریک و جمعی از اجزای کار حاضر بودند. قوامالسلنه رئیس کارخانه را معرفی کرد. او خطابه در تشکر ورود ما به عرض رسانید، بعد داخل کارخانه شدیم .خیلی بزرگ و وسیع است. همهجا را گشته ماشینها و دستگاهها را بهدقت ملاحظه نمودیم. در سر هر دستگاهی یک قسم از اسباب تفنگ ساخته میشود؛ مثلا یک جا لوله، یک جا چقماق، یک جا بستهای تفنگ، یک جا قاب و سایر لوازم آن ساخته میشود. بعد به جای دیگر رفتیم که این اسبابهای مختلف را ممیزین نشسته امتحان میکنند که بیعیبونقص باشد، بعد در محل دیگر آنها را به هم متصل نموده تفنگ را تمام مینمایند و پس از اتمام، چندین ممیز دیگر در اطاق دیگر تفنگها را امتحان نموده به نشانهای معین تیر میاندازند اگر نشانه را زد و صحیح و بیعیب بود دولت قبول میکند و اگر نقص دارد رد میکنند و هرچه تفنگر بیعیب است که از چندین محل امتحان گذشت و ممیزین مهر مخصوص زدند آنها را در اطاق دیگر مامورین دولت در صندوقها گذارده میبندند و به مخزن ذخایر حربیه دولت میبرند.
در آخر هم به جایی رفتیم که آهن را در آنجا آب مینمایند که تفنگ از آن ریخته و ساخته میشود. این کارخانه به شش کرور تومان پول ایران تمام شده است و هر روزی سیصدوپنجاه عدد تفنگ تمامشده بیرون میآید و ماشین بخار آن قوت پانصد اسب دارد. یک ماشین بخار یدکی هم دارد که آن نیز زور پانصد اسب دارد و در صورت لزوم آن را هم به کار میاندازند که در این صورت که هر دو ماشین کار کند. روزی هفتصد قبضه تفنگ از کارخانه بیرون خواهد آمد. خیلی کارخانه معتبر خوبی است.
بعد از تماشای کامل مراجعت به منزل شد، ناهار خورده عصر هم رفتیم به طرف پارک و جنگل. اینجا گردش کردیم. الحق جای بسیار خوب باصفایی است. گلکاری که در اینجا دیدیم، در پارک و جنگل و پاریس هم دیده نشد. بعد به منزل مراجعت کرده شب را به تئاتر رفتیم. چندین پرده بالا رفت همه رقص بود و در یک پرده هم قصه یوسف و زلیخا بود و همان حوض و فوارههای الوان که از تابش الکتریک متلون به الوان مختلفه میشد و در سفر سابق دیده و نوشته بودیم باز دیده شد.
ساعت ده به منزل آمده شام خوردیم. یک دسته موزیکانچی مجارستانی در پای عمارت منزل ما مشغول نواختن بودند. وزیر دربار هم در این وقت با ترن بخار از راه رسید به حضور آمد. بعد از ملاقات او استراحت کردیم.
منبع: مظفرالدینشاه قاجار، «سفرنامه فرنگستان، سفر اول»، تهران: شرق، چاپ دوم، ۱۳۶۳، صص ۲۳۸-۲۳۷.
۲۵۹