حال و روز کتاب و دلهای بیتاب

ای کاش صاحبان کرامت و ارباب نیکوکاری، بدانند که هرگونه کمک مالی در زمینه نشر و پژوهش و ساخت کتابخانه، بیگمان ارج و بهایی کمتر از ساخت مسجد و حسینیه و سفرهای زیارتی ندارد.
سید محمدعلی گلابزاده – روزنامه اطلاعات| در آسمان ابری هفته کتاب و کتابخوانی، یکی از دلهای بیتاب و بیقرار از آن نگارنده این سطرهاست که پس از پنجاه سال تلاش در پهنه تحریر و تحقیق و تألیف، حال کتاب و کتابخوانی را چندان بایسته این کهن سرزمین و مردمی که ریشه در ژرفای فرهنگ و ادب و دانشوری دارند، نمیبینم؛ زیرا گرانی مایحتاج تهیه کتاب، بهای آن را تا جایی بالا برده که دستکم برای دلدادگان این همنشین بهشتی، زمینهها هر روز محدودتر میشود و آهی پر از حسرت را به همراه دارد. تا آنجا که بر اساس مدارک موجود قریب ۴۰ سال پیش، شمارگان کتاب معمولاً ۲۰۰۰ نسخه و زمان عرضه آن کمتر از یکی دو سال بود، اما امروز تیراژ ۲۰۰ نسخهای کتاب، گاه آیینه دق میشود و زمان بیشتری را میطلبد.
از یاد نبریم که یکی از معیارهای ترقی و پیشرفت ملتها در دنیای کنونی، سرانه تولید کتاب، شمارگان آن و میزان مطالعه و کتابخوانی است؛ زیرا این بخش از زندگی فرهنگی و اجتماعی میتواند زمینهساز گسترش ارزشهای ملی باشد. بر همین اساس دولت اتریش، پس از طرح مارشال و دریافت کمکهای مالی امریکا برای ساماندهی زیرساختهای تولیدی و اقتصادی، تمامی آنها را برای بازسازی فرهنگ، نشر کتاب، احیاء موزهها و … صرف کرد و زمانی که با اعتراض امریکا مواجه شد، پاسخ داد: بر این باوریم که اگر زیر ساختهای فرهنگی، نوسازی شده و زمینه بهرهگیری جامعه از آنها فراهم شود، سایه خود را بر سر مقولههای اقتصادی و تولیدی نیز خواهد گسترد و موجب شکوفایی آنها نیز میشود؛ نکته مهمی که عکس آن مصداق ندارد.
بدیهی است همه ستارگان آسمان علم و دانش و افتخارآفرینان تاریخ؛ کتاب و کتابخوانی را جانمایه حیات خود قرار دادند و در روشنای کتاب، راه زندگی را یافتند و جاودانه شدند تا آنجا که برخی مانند «جاحظ» (۱۶۰- ۲۵۵ ق) ادیب، روانشناس، هنرمند و عضو دارالحکمه بصره، در آغوش کتاب جان باختند و فصل تازهای از عشق و دلدادگی به کتاب و مطالعه را رقم زدند.
نمونه دیگر آن ابوریحان بیرونی بود که در دقایق پایانی عمر، از ابوالحسن ولوالجی شاگرد خود خواست که برایش نظریه «جدّات فاسده» را بخواند، زیرا معتقد بود با یادآوری این بخش از علم و دانش، یک گام در روز بازپسین، جلوتر خواهد بود.
همچنین است ماجرای ابن سینا و خرید کتاب فلسفهای از «فارابی» در بازار بخارا که همیشه میگفت «اگر به این کتاب دست نمییافتم، افسردگی سالیان من در این رابطه به پایان نمیرسید و راه توفیق بر من بسته میشد.»
این رویدادها و صدها مورد دیگر نشان میدهند چگونه کتاب و مطالعه، راه رسیدن انسانها را به قله سرافرازی و عزت و بالندگی میگشاید و جامعه را از فیض حضورشان بهرهمند میسازد؛ مهمتر اینکه نام فرزانگان را به تاریخ میسپارد تا نمادی برای نسلهای آینده باشند.
درست است که امروز پادکستها و فعالیتهای شبکههای مجازی، گرایش جوانان را به یادگیری شنیداری برانگیخته و آنان را به این سمت و سو هدایت کرده و به قول معروف «از هیچ چی بهتر است»؛ اما از یاد نبریم که هیچ رسانه و پدیده فرهنگی دیگری، جای کتاب را نمیگیرد. بوی اوراق کتاب، توّرق آن، رقص خطوط و واژهها در برابر دیدگان خواننده و احساسی که در رهگذر همآغوشی کتاب بهدست میآید، هرگز جایگزین و جانشینی ندارد.
شاید به همین دلیل بود که شادروان استاد باستانی پاریزی میگفت «از زمانی که اینترنت و شبکههای مجازی پیدا شدهاند، ما بیسواد شدهایم». آنگاه درنگی میکرد و ادامه میداد «گاهی برای یافتن یک سطر مطلب یا منبع فلان روایت تاریخی، باید روزها و ماهها زحمت میکشیدیم، خون دل میخوردیم، به کتابخانههای متعدد مراجعه میکردیم و کلی وقت میگذاشتیم؛ اما جوان امروز، ظرف چند دقیقه، با فشار دادن چند دکمه، از شرق تا غرب عالم به همه کتابخانهها سر میزند و گمشده خود را مییابد. با این همه، بهدلیل دوری از کتاب و کتابخوانی، شاید در میان آنها کسانی چون جلال همایی، مجتبی مینوی، صادق رضازاده شفق و … کمتر پیدا شوند.»
این نکته را نیز از یاد نبریم که ایجاد زمینه اشتیاق به کتابخوانی از روزگار کودکی و توسط خانوادهها بهویژه مادران، میتواند به وجودآید؛ طوری که شاید با هیچ شیوه دیگری، دستیابی به آن مقدور نباشد. شادروان استاد احمد بهمنیار، چهره شاخص دانش و فرهنگ معاصر و استاد برجسته دانشگاه تهران در جایی بیان کردهبود «ابتدا مادرم و سپس آقا محمدعلی، پدرم و گاه آقا محمدجواد، برادر بزرگترم برایم کتاب میخواندند؛ اما پدرم اصرار داشت کتاب را در آغوش بگیرم و ورق بزنم تا رابطه احساسی با آن پیدا کنم و شیرینی همنشینی با کتاب را دریابم. چنین بود که توانستم از شانزده سالگی به تدریس علوم بپردازم و مدارس تربیت، سعادت، اسلامیه، عمادیه و … را راهاندازی کنم، به دانشگاه راه یابم و … .»
ای کاش صاحبان کرامت و ارباب نیکوکاری، بدانند که هرگونه کمک مالی در زمینه نشر و پژوهش و ساخت کتابخانه، بیگمان ارج و بهایی کمتر از ساخت مسجد و حسینیه و سفرهای زیارتی ندارد. مگر نه اینکه پیامبر بزرگوار اسلام فرمودند «مداد العلماء افضل من دماء الشهداء»؛ آیا آنانکه قملشان به اندازه خون شهیدان ارزش دارد، جز با کتاب و کتابخوانی به این مرحله میرسند؟ پس چگونه ممکن است همطرازی خدمت فرهنگی با احداث بناهای مذهبی را باور نداشته باشیم؟
امید که با همراهیهای بیشتر مقامات دولتی، بهویژه رئیسجمهوری و وزیر فرهنگدوست ارشاد، حال کتاب و کتابخوانی بهبود یابد و سرانه این هر دو، از آنچه امروز است، افزون شود.
ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید
هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند




