جوان مردم را شهید کردند، جنازهاش را هم انداختند پشت وانت و با خودشان بردند

بقچه حمام به دست داشت یک گوشه راه میرفت که تیر خورد و افتاد. دویدم طرفش داغی گلوله شکمش را شکافته بود. مچ دستهایش را گرفتم قدرتم را جمع کردم و همانطور که عقبعقب میرفتم به زحمت میکشیدمش سمت خودم.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از ایبنا، در روزهای منتهی به ۱۷ شهریور، شهر تهران صحنه تظاهرات گستردهای بود. نیروهای مسلح رژیم با کماندوها و سربازان آموزشدیده، از هر وسیلهای برای پراکنده کردن مردم استفاده میکردند. خشونت اعمال شده علیه مردم در خیابانها، از ضرب و شتم نوجوانان و پیران تا تیراندازی مستقیم، نمادی از شدت سرکوب آن زمان بود.
در کتاب «تنها گریه کن» روایتگر اشرف سادات منتظری است که خود را میان مردم میرساند و هر کجا که شلوغ بود و معترضان در خطر بودند، حضور پیدا میکند. او صحنههایی از خشونت کماندوها را به تصویر میکشد: نوجوانانی که زیر مشت و لگد افتادهاند، زن بارداری که مورد اصابت گلوله قرار میگیرد و پیرمردی که تنها و درمانده میان جمعیت سرگردان است. در این شرایط، او تلاش میکند جان مردم را نجات دهد و خانه و حیاط خود را به پناهگاهی امن برای مصدومان و ترسانها تبدیل کند.
روایت کتاب، هم خشونت و هم همدلی مردم را نشان میدهد. در یک صحنه، نوجوانی مورد حمله قرار میگیرد و بهشدت مجروح میشود. راوی در حالی که پشت دیوار پناه گرفته، با بهت و وحشت تماشایش میکند و نمیتواند وارد میدان شود، اما ذهنش مملو از تصمیم برای کمک و حمایت است. او تجربه مستقیم سرکوب را با جزئیات بازگو میکند: خون، ناله و وحشیگری نیروهای کماندو در کنار تلاشهای کوچک اما حیاتی او برای نجات جان انسانها بود. «آن قدر به سرو صورتش زدند و پرتش کردند که از حال رفت ولش می کردند تا کمی تکان میخورد دوباره مثل گرگ حملهور میشدند. دیگر نمیشد صورتش را دید؛ غرق خون بود رنگ پیراهن تنش معلوم نبود؛ انگار پیراهن و شلوارش از اول قرمز بودند. هی زدند و وحشی شدند. زدند و وحشیتر شدند تا اینکه جوان دیگر تکان نخورد. ناله نکرد. یکی آمد و دستش را گذاشت روی گردنش، تمام کرده بود زیر لگد و ضربه. جوان مردم را شهید کردند، جنازهاش را هم انداختند پشت وانت و با خودشان بردند.»
یکی دیگر از صحنهها، حضور زن بارداری است که گلولهای به او اصابت میکند و جان نوزادش نیز در معرض خطر قرار میگیرد. راوی تلاش میکند مادر و نوزاد را نجات دهد، اما با وجود همه تلاشها، نجات نوزاد ممکن نمیشود و تراژدی بیرحمانهای رخ میدهد. این روایت، یکی از نمونههای ملموس از خشونت نظامی و تأثیر آن بر زندگی زنان و کودکان را نشان میدهد: «بقچه حمام به دست داشت یک گوشه راه میرفت که تیر خورد و افتاد. دویدم طرفش داغی گلوله شکمش را شکافته بود. مچ دستهایش را گرفتم قدرتم را جمع کردم و همانطور که عقبعقب میرفتم به زحمت میکشیدمش سمت خودم. پاهایش تکان میخورد و رد خون میماند روی زمین. نگاهش از خاطرم دور نمیشود. مات شده بود با کمک دو خانم بردیمش داخل حیاط خانه، رنگ به رخسار زن نمانده بود. زدم توی صورتش و فریاد کشیدم نفس بکش! ولی بیجانتر از این حرفها بود. محکمتر زدم شاید به هوش بیاید؛ فایده نداشت. دست انداختم و بچه را از شکمپاره زن بیرون آوردم به این امید که حداقل بتوانم طفل معصومش را نجات دهم؛ ولی بدن سرخ و سفید نوزاد ماند روی دستم؛ بیآنکه مجال داشته باشد گریه کند و یا حتی یک نفس در این دنیا بکشد.»
علیرغم حضور مستمر در خیابانها و خطراتی که متوجه او بود، راوی مسئولیت خانه و فرزندان خود را نیز برعهده داشت. او روزانه کارهای خانه را انجام میداد و پس از اطمینان از امنیت خانواده، به تظاهرات میرفت. همسر او، اگرچه نگران بود، هرگز او را از حضور در جمعیت باز نمیداشت و به این ترتیب، راوی توانست با ترکیبی از تدابیر امنیتی و شجاعت شخصی، در اعتراضات مشارکت کند.
این وضعیت نشان میدهد که زنان نهتنها نقش فعال در میدان اعتراض داشتند، بلکه به عنوان حافظان امنیت خانواده و حامیان پناهندگان موقت در صحنه، حضورشان نقشی کلیدی در جریان انقلاب ایفا میکرد.
روایت فردی این زن در کتاب «تنها گریه کن» با زمینه تاریخی قیام ۱۷ شهریور کاملا هماهنگ است. در آن روز، هزاران نفر در تهران و دیگر شهرهای ایران در اعتراض به سیاستهای حکومت پهلوی به خیابانها ریختند. سرکوب خونین نیروهای مسلح منجر به کشته و زخمی شدن دهها نفر شد و برخی منابع تعداد کشتهها را بیش از ۸۰ نفر ذکر میکنند.
شهادتها و خشونتهایی که در روایت کتاب بیان شده، نمونههای کوچک اما واقعی از همان روز است. تظاهرات و خشونتها، علاوه بر اینکه اعتراض مردم را نمایان کرد، نقش مهمی در تحکیم اراده عمومی و افزایش حمایت روحانیت و مراجع تقلید از جنبش داشت.
یکی از ویژگیهای قابل توجه روایت، نقش فعال زنان در جریان انقلاب است. راوی کتاب نشان میدهد که زنان نهتنها از خانه محافظت میکردند، بلکه در سازماندهی و پشتیبانی از معترضان نیز نقش داشتند. نجات نوجوانان و افراد مسن، حفاظت از نوزادان و ارائه پناهگاههای موقت، نمونهای از این مشارکت حیاتی است.
زنان در کنار مردان، با تحمل ریسکهای شخصی و مواجهه با خشونت، توانستند نهتنها جان افراد را حفظ کنند، بلکه نماد ایستادگی و مقاومت اجتماعی شوند. این تجربه تاریخی، نشاندهنده حضور فعال و مؤثر زنان در جریان انقلاب است و روایت فردی کتاب، در به تصویر کشیدن این نقش انسانی و اجتماعی کمک میکند.
قیام ۱۷ شهریور به عنوان نقطه عطفی در انقلاب اسلامی شناخته میشود. خشونت سرکوبگرانه رژیم پهلوی نهتنها باعث توقف اعتراضات نشد، بلکه موج تازهای از تظاهرات و اعتصابات را در سراسر کشور به راه انداخت. این روز موجب تقویت همبستگی مردمی و افزایش نقش روحانیت در هدایت اعتراضات شد. نهایتا این فشار جمعی، رژیم پهلوی را به نقطه فروپاشی نزدیک کرد.
کتاب «تنها گریه کن» با بازتاب تجربه واقعی مردم عادی، نقش فردی و انسانی را در بستر این تحولات تاریخی روشن میکند. روایت زن مبارز، تصویری از شجاعت، همدلی و ایثار در شرایط بحرانی ارائه میدهد و نشان میدهد چگونه اقدامهای ساده اما مؤثر میتواند در جریان تاریخی بزرگ تأثیرگذار باشد.
کتاب «تنها گریه کن» اثر اکرم اسلامی، داستان یک زن و تجربههایش در جریان قیام ۱۷ شهریور را به تصویر میکشد. روایت او با ثبت صحنههای خشونت، دلهره، همدلی و فداکاری، گوشهای از حقیقت انقلاب را نمایان میکند؛ واقعیتی که در آمار رسمی یا سخنرانیها ممکن است نادیده گرفته شود.
این گزارش با تلفیق روایت کتاب و زمینه تاریخی، تصویری زنده و ملموس از حضور زنان و مردم عادی در میدان انقلاب ارائه میدهد و یادآور آن است که تاریخ واقعی، همواره با قصههای انسانی و تجربیات شخصی شکل میگیرد.
۲۵۹