بلوا بر سرِ «دو قرن سکوت»/ هجمه بیسابقه کاربران علیه همایون کاتوزیان!

کاتوزیان «دو قرن سکوت» را محصول «احساسات پانایرانیستی» دهه سی خوانده بود و تأکید داشت که فرضِ سکوت ایرانیان پس از حمله اعراب اساسا با واقعیت تاریخی سازگار نیست. او نمونه آورد که دانشمندانی چون زکریای رازی و ابنسینا در قرون ابتدایی اسلام فعال بودند و آثارشان را به زبان بینالمللی آن روزگار ـ عربی ـ نوشتند.
فهیمه نظری: روز بیستوششم آبانماه، به مناسبت هشتادوسومین سالروز تولد دکتر همایون کاتوزیان، استاد اقتصاد و علوم سیاسی دانشگاه آکسفورد، یادداشتی از او را به نقل از ایبنا در خبرآنلاین بازنشر کردیم؛ یادداشتی که در آن کاتوزیان به نقد کتاب «دو قرن سکوت» اثر دکتر عبدالحسین زرینکوب پرداخته بود. به محض انتشار این مطلب با تیتر «کاتوزیان: دو قرن سکوت محصول احساسات بود، نه واقعیت تاریخ» موجی از واکنشها علیه کاتوزیان در بخش دیدگاهها شکل گرفت؛ واکنشهایی نه از جنس نقد علمی، بلکه برخاسته از خشم، حس ملیگرایی و جدالهای دیرینه تاریخی.
در متن یادداشت، کاتوزیان «دو قرن سکوت» را محصول «احساسات پانایرانیستی» دهه سی خوانده بود و تأکید داشت که فرضِ سکوت ایرانیان پس از حمله اعراب اساسا با واقعیت تاریخی سازگار نیست. او نمونه آورد که دانشمندانی چون زکریای رازی و ابنسینا در قرون ابتدایی اسلام فعال بودند و آثارشان را به زبان بینالمللی آن روزگار ـ عربی ـ نوشتند. همین گزاره، کافی بود تا سیل واکنشها روانه شود و تقریبا از نخستین ساعت انتشار، دیدگاههایی احساسی و بیشتر خشمآلود کاربران، صفحه خبر را به میدان نبردی میان دو نوع خوانش از تاریخ بدل کند: «ایرانِ زخمیِ زرینکوبی» در برابر «ایرانِ علمیِ کاتوزیانی».
موج اول: دفاع از زرینکوب و حمله بیقیدوشرط به کاتوزیان
بخش عمدهای از کاربران با ادبیاتی مبتنی بر غیرت ملی به مخالفت با کاتوزیان برخاستند. نخستین واکنشها با عبارتهایی چون «تو که راست میگی، روح دکتر زرینکوب شاد!» و «درود بر شرف دکتر زرینکوب، بهراستی مرد میهنپرستی بود» فضای احساسی را شکل دادند…
چند کاربر نیز یادآور شدند که خودِ زرینکوب پس از جلساتی با مطهری، کتاب کارنامه اسلام را نوشت که به نوعی نقد و تعدیل دیدگاه پیشین اوست.
گروهی هم از دفاع بیقید خود دست نکشیدند و حمله را شخصیتر کردند: «آقای کاتوزیان دیر به تکاپو افتادی، متأسفم برات» یا «مورخ مجیزگو کاتوزیان» و حتی: «هر بیسوادی قلم بهدست گرفته و به بزرگان ایران میتازد، تفو بر تو»!
موج دوم: ضدیت عاطفی با «مورخ غربنشین»
در محور دوم واکنشها، محل اقامت و سابقه دانشگاهی کاتوزیان به نشانه «بیوطنی» و یا چرخش خودخواسته نگاه او برای اخذ مجوز بازگشت به ایران تعبیر شد؛ حال آنکه کاتوزیان برای رفت و آمد به ایران مشکلی ندارد. کاربرانی نوشتند: «از جایی که مدرک گرفته و حرفش مشخصه، برده کی هست و…»
نمونه گروه دوم نیز این کامنت بود: «احتمالا ایشان مشکلاتی برای ورود وخروج به ایران دارن که پاچهخواری میکنن والا دوقرن سکوت بامنابع مشخص شده واعلام شده نشرشده…»!
به تعبیر دیگر تردید نسبت به استقلال فکری این استاد مقیم آکسفورد، به نماد همان ازخودبیگانگی خودخواسته تبدیل شد که از نگاه بسیاری، مانع درک عاطفی از رنج تاریخی ایران است.
موج سوم: اقلیت موافقان
در میان انبوه طوفان ملیگرایانه، نسخه اقلیت ولی قابلتوجهی نیز پدیدار شد که در دفاع از رویکرد انتقادی کاتوزیان نوشتند: «وجدان تنها محکمهای است که خطا ندارد، درود بر کاتوزیان.» یا «بالاخره یکی حقیقت را گفت».
این گروه تلاش داشتند ملیگرایی را از تاریخنگاری جدا کنند و بر ضرورت بازخوانی علمی گذشته تأکید ورزند. یکی از کامنتگذاران نیز با استناد به مقدمه چاپ دوم دو قرن سکوت نوشت که خودِ زرینکوب بعدها از «تعصب و خامی جوانی» سخن گفته و درواقع بر نقد کاتوزیان صحه گذاشت.
موج چهارم: جدال دانشی در میانه احساسات
چند نظر انگشتشمار نیز در دل این غوغا تگاهی تاریخیتر داشتند که جالب توجه بود؛ این افراد بر این نکته تاکید کردند که زرینکوب در دو قرن سکوت به دورهای مشخص، یعنی قرون اول تا سوم هجری، اشاره کرده است و آوردن مثالهایی چون ابنسینا و رازی، متعلق به قرون بعدی، از سوی کاتوزیان بیارتباط و مغالطهآمیز است. یکی نوشت: «علیالظاهر شما آقای کاتوزیان اصلا به عمد نمی خواهید توجه کنید! مرحوم زرین کوب دو قرن اول بعد از هجوم اعراب را گفته اند و درست هم گفته اند. ابن سینا و رازی چهار قرن بعد از اسلام ظاهر شدند.»
لحن دیگری اما احترامآمیزتر و با احتیاط بیشتری همراه بود: «جناب کاتوزیان گرامی آدم میترسه از بزرگی مثل شما ایراد بگیره ولی حتمن دقت فرموده بودید که دو قرن سکوت دو قرن از حمله اعراب تا حکومت طاهریان یعنی در قرن سوم بوده و شما میفرمایید در قرون هفتم و نهم و دهم ما دوران شکوفایی علمی داشتیم ! انصافا منکر ویرانیهای بعد از حمله اعراب هستید؟!»
با این حال چنین طنینهای میانهرویی در میان موج هجمه کاربران دیگر چندان به چشم نیامد.
همینکه پای «ایران» به میان آید…
واکنشها به یادداشت همایون کاتوزیان نشان داد که در ایران، کتاب «دو قرن سکوت» دیگر صرفا نه یک اثی تاریخی، بلکه نمادی از هویت ایرانی است؛ چنانکه هر نقدی به آن، به منزله تعرض به غرور ملی تلقی میشود و منطق را به محاق میبرد!
بخش بزرگی از این واکنشها به جای مواجهه محتوایی با استدلالهای کاتوزیان، میان «دانشگاه آکسفورد» و «ایراندوستی» دو جبهه خیالی ساختند؛ گویی هر نگاه تاریخی بیرون از مرزهای ایران الزاما «بیریشه» و «اجنبیزده» است.
و سخن آخر اینکه کاتوزیان شاید در جایگاه پژوهشگر و از نگاه علمی کتاب یادشده را به نقد کشید، اما موج واکنشها نشان داد که در شرایط کنونی، هرآنچه مربوط به هویت ایران است، فارغ از اینکه از جانب چه کسی و با چه نیتی مطرح شود، میتواند دوقطبی خشنی میان عقل و احساس، میان داوری علمی و تعصب ملی برانگیزد؛ دوقطبیای که نشان میدهد گفتوگو درباره تاریخ و هویت در ایران، همچنان بیش از آنکه علمی باشد، جولانگاه احساسات برخاسته از شرایط است.
۲۵۹




