این چاپخانه از دوره احمدشاه قاجار تاکنون پابرجاست

در سال ۱۲۹۸ رقم خورد و این بار ۲ برادر به نامهای «میرزا حسن» و «میرزا حسین سعادت» با جسارت و پشتکار وارد میدان شدند و برای خرید تجهیزات مدرن چاپ از آلمان که آن روزها مهد صنعت چاپ بود خانه شخصی خود را فروختند که همین انتخاب جسورانه سرآغاز تأسیس «شرکت سعادت» شد؛ شرکتی که بعدها با نام «مطبعه سعادت» شناخته شد و میراثی ماندگار از خود به جا گذاشت.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از ایبنا، سمیه نوری: در میان گذر زمان و تغییر خیابانها، صدای ماشینهای چاپ همیشه گوشهای از تاریخ کرمانشاه را به همراه داشته، شاید کمتر کسی بداند که قدمت چاپ در این شهر به چندین دهه پیش بازمیگردد.
با کنجکاوی دنبال ردپای گذشته رفتم تا ببینم قدیمیترین چاپخانه کرمانشاه امروز در چه وضعیتی به سر میبرد؛ صنعتی که بهظاهر ساده است اما خاطرات و تحولات اجتماعی متنوعی را ثبت کرده است.
درست در سال ۱۲۸۸ شمسی زمانی که مظفرالدینشاه قاجار بر تخت سلطنت بوده اولین تجربههای چاپی در این شهر شکل گرفت که این صنعت آرامآرام توانست خود را در زندگی فرهنگی و اقتصادی کرمانشاه جای دهد و تأثیر قابل توجهی بر نشر روزنامه، کتاب و بروشور داشته باشد.
با گذر سالها چاپخانهها تغییر مکان دادند، خیابانها شکل تازهای گرفتند و نسلهای متفاوتی پای دستگاههای چاپ ایستادند اما برخی از این واحدها همچنان به فعالیت خود ادامه دادند و قصههای چاپ و نشر را روایت کردند.
ردپای چاپ سنگی عصر قاجار در کرمانشاه
در این میان، چاپخانه «سعادت» که بیش از یک قرن در این مسیر فعالیت کرده نمونهای از پایداری و تحول این صنعت در کرمانشاه است که با وجود تغییر مکانها، خیابانها و شرایط اقتصادی و… این چاپخانه هنوز فعال است و گوشهای از تاریخ چاپ و نشر شهر را زنده نگه میدارد.
ساختمان کنونی چاپخانه سعادت در یکی از خیابانهای مرکزی شهر قرار دارد؛ دیوارهای رنگپریده و ماشینهای چاپ کهنه هر یک روایتگر سالها تلاش و خلاقیت هستند و به گفته برخی قدیمیهای شهر، چاپخانه سعادت روزگاری محل عبور و مرور روزنامهنگاران، نویسندگان و کتابخوانان بوده که به نوعی مرکز فرهنگی غیررسمی شهر محسوب میشده است و اکنون این خاطرات تصویری از تعاملات اجتماعی و فرهنگی آن دوران را ارائه میدهد.
در روایتهای قدیمی آمده است که نخستین جرقههای صنعت چاپ در کرمانشاه را «سید احمد میرعبدالباقی» در سال ۱۲۸۸ هجری شمسی در دوره قاجاربا عنوان چاپخانهای سنگی دایر کرد و توانست برای یک دهه چراغ چاپ را در این خطه روشن نگه دارد و این چاپ سنگی که نخستین نمونههای چاپ محلی از دل دستگاههای آن بیرون آمده توانست تا سال ۱۲۹۸ به فعالیت خود ادامه دهد.
پس از آن در همان ۱۲۸۹ «احمدخان وزیری معتضدالدوله» تلاش کرد با خرید تجهیزات از هندوستان چاپخانه را با رویه جدید در کرمانشاه راهاندازی کند اما این تجربه چندان دوام نیاورد و فقدان پشتکار و کمبود امکانات باعث شد چراغ این چاپخانه خیلی زود خاموش شود و صنعت چاپ در کرمانشاه بار دیگر در سکوت فرو رود.
جسارت دو برادر و تولد مطبعه سعادت
اما نقطه عطف که باز هم در همان در سال ۱۲۹۸ رقم خورد و این بار ۲ برادر به نامهای «میرزا حسن» و «میرزا حسین سعادت» با جسارت و پشتکار وارد میدان شدند و برای خرید تجهیزات مدرن چاپ از آلمان که آن روزها مهد صنعت چاپ بود خانه شخصی خود را فروختند که همین انتخاب جسورانه سرآغاز تأسیس «شرکت سعادت» شد؛ شرکتی که بعدها با نام «مطبعه سعادت» شناخته شد و میراثی ماندگار از خود به جا گذاشت.
امیرهوشنگ سعادت، نسل چهارم این خاندان، در گفتوگو با خبرنگارخبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در کرمانشاه، به یاد میآورد: پدران ما با همه سختیها عاشق کار بودند و برای آنها عشق به فرهنگ و چاپ از هر منفعت مالی مهمتر بود و اینکه خانهشان را بفروشند تا بتوانند دستگاههای چاپ بیاورند خودش بهترین گواه این علاقه است.
پس از آن، مطبعه سعادت نهتنها به مرکز چاپ کتاب و نشریه در غرب کشور بدل شد بلکه نقش پررنگی در زندگی فرهنگی کرمانشاه ایفا کرد که در این راستا چاپخانه در تولید روزنامهها با دقتی ویژه کار میکرد تا هیچ غلط چاپی رخ ندهد و مطالب به شکل صحیح به دست خوانندگان برسد.
سعادت خاطرنشان کرد: در سالهای جوانی پدرانم، چاپخانه برایشان خانه دوم بود نهتنها به عنوان محل کار بلکه مکانی برای تبادل ایدهها و الهام فرهنگی بوده است.
وی از هیجان کار با ماشینهای قدیمی، محدودیتها و نیاز به خلاقیت برای ادامه فعالیت میگوید و خاطراتش را با لحن آرام و کمی حسرت بیان میکند و معتقد است روزنامهها و کتابهایی که چاپخانه تولید میکرده نقش مهمی در اطلاعرسانی و آموزش مردم داشتند.
او از دوران کودکی خود زمانی که تنها ۵ سال داشته و به همراه پدرش به چاپخانهای که آن زمان در میانه بازار قدیمی کرمانشاه اسکان داشته، این چنین گفت: آن زمان چاپ روزنامه به راحتی امروز که به صورت دیجیتال انجام میشود نبود و بهخوبی به خاطر دارم که با حروف سربی بسیار ریزی در یک صفحه چوبی یا فلزی قرار داشت تمام جملات با سرعت بالایی انجام میشد و اگر تنها یک حرف اشتباه در جعبه حروف قرار میگرفت امکان داشت تمام جملات دچار غلط املایی شود با این حال من همیشه به همراه پدرم به چاپخانه میآمدم و هر شب با دستهای سیاهشده به خانه برمیگشتیم.
چاپخانه سعادت در دوران فعالیت خود با روزنامههای مهم کرمانشاه همکاری داشت و برای آنها چاپ انجام میداد؛ روزنامههایی که مطالبشان را نه با هدف رقابت جناحی بلکه برای خدمت به شهر منتشر میکردند و این چاپخانه نیز نقش مهمی در انتشار آنها داشته است.
در ستونها، همواره نام امام علی (ع) بود
در تمام روزنامههایی که توسط چاپخانه سعادت چاپ میشد بهویژه در روزنامه «خسروی» مخصوصا در زمان پهلوی در کنار اخبار مهم و آگهیها همیشه یک ستون از اخبار گاه در قالب شعر و گاه در قالب یک متن به بیان خصایص و ستایش امیرالمومنین (ع) اختصاص داشت و به چاپ میرسید که این کار اهمیت فرهنگی و دینی چاپخانه را نشان میداد، این ستونها بخشی از هویت فرهنگی چاپخانه و سنتهای نشر در کرمانشاه بودند و پیوسته به عنوان یادآوری ارزشها و اخلاق در هر شماره ظاهر میشدند.
پس از وفات بنیانگذاران چاپخانه سعادت «فیضالله سعادت»، پسرعموی آنها با تجربه روزنامهنگاری و مدیریت سه روزنامه محلی کرمانشاه مدیریت چاپخانه را برعهده گرفت و حضور او باعث شد چاپخانه سامان بیشتری بیابد و به پایگاهی مطمئن برای نشر در منطقه تبدیل شود چراکه تجربه و دانش وی راهنمایی مهمی برای حفظ کیفیت و دقت چاپ بود.
امیرهوشنگ سعادت در ادامه گفت: فیضالله سعادت به نوعی روح تازهای در مطبعه دمید زیرا او هم تجربه روزنامهنگاری داشت و هم نگاه فرهنگی و همین باعث شد چاپخانه از صرف یک کار اقتصادی فراتر برود و تبدیل به نهادی فرهنگی شود.
در سالهای بعد، مطبعه سعادت علاوه بر چاپ کتاب و نشریه، نقش مهمی در آموزش نیروهای حرفهای داشت و استانداردهای کار چاپ را در شهر ارتقا داد و این تجربهها به ایجاد نسلی از چاپگران ماهر انجامید که دقت و کیفیت را سرلوحه کار خود قرار میدادند.
دههها بعد، این چرخه به نسلهای بعد رسید و امروز امیرهوشنگ سعادت به عنوان نماینده نسل چهارم خاندان سکاندار این میراث خانوادگی است و او صنعت چاپ را نه به چشم یک کسبوکار ساده، بلکه بهعنوان یک وظیفه فرهنگی دنبال میکند.
وی گفت: چاپ همیشه با مشقت همراه بوده، از نبود امکانات گرفته تا مشکلات اقتصادی و رقابتهای نابرابر اما چیزی که ما را نگه داشته عشق به فرهنگ است چراکه برای ما چاپ فقط شغل نیست بلکه ادامه یک رسالت است.
چاپخانه سعادت، در مسیر خود با فراز و نشیبهای زیادی روبهرو شده از مشکلات اقتصادی تا تحولات فناوری که بارها تهدیدی برای آن به شمار میرفت اما همین عشق و پشتکار باعث شد مطبعه سعادت دوام بیاورد و همچنان بهعنوان بخشی از حافظه فرهنگی شهر باقی بماند.
امیرهوشنگ سعادت تأکید کرد: اگر فقط به سود فکر میکردیم شاید خیلی زود این کار را رها میکردیم اما هر بار که یک کتاب یا نشریه از دستگاه بیرون میآمد و به دست مردم میرسید احساس میکردیم کاری کردهایم که ماندگار است.
او تأکید دارد که حفظ مهارتهای سنتی و تجربه نسلهای گذشته به اندازه ماشینآلات مدرن اهمیت دارد و این دو باید همراه باشند.
امروز مطبعه سعادت بیش از یک چاپخانه نماد یک میراث خانوادگی است؛ میراثی که از دل سختیها عبور کرده و با تکیه بر عشق به فرهنگ و پشتکار نسلهایشتوانسته تا امروز دوام بیاورد.
چاپخانههای قدیمی کرمانشاه هرکدام داستانهای خود را دارند و سعادت یکی از معدود چاپخانههایی است که توانسته هم به سنت وفادار بماند و هم با مدرنیته همگام شود.
۲۵۹