افشای ۳۷۵ سند تازه؛ درباره دست داشتن آمریکا و انگلیس در کودتای ۲۸ مرداد

در ویراست قدیمی اینطور آمده که، فاستر دالس، وزیر خارجه آمریکا، بیدرنگ پس از کودتای موفق ۱۳۳۲، بیش از حد «…» تشکر کرد. در نسخه جدید در جای خالی یاد شده «سازمان سیا، دولت و بخش عملیات خارجی (FOA) آمده.» کار اصلی بخش عملیات امور خارجی رساندن پول برای عملیات پنهانی سیا بود.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از ایبنا، کتاب «بحران نفت در ایران؛ از ناسیونالیسم تا کودتا» تالیف یرواند آبراهامیان و ترجمه محمدابراهیم فتاحی از سوی نشر نی به بازار کتاب آمده است.
این کتاب بعد از سپاسگزاری، پیشگفتار و درآمد به شرح مداخله آمریکا، نگرانی آمریکا نفت بود یا کمونیسم؟، سیاست پارلمانی، در راه کودتا، خاطره بازبینی شده و روزشمار ملی شدن نفت در پنج بخش اصلی میپردازد.
محمدابراهیم فتاحی در ابتدای کتاب مینویسد: اهمیت اثر حاضر در آن است که در تالیف آن از تازهترین اسناد دولت ایالات متحده آمریکا درباره ایران در دوره نخستوزیری دکتر محمد مصدق که در سال ۲۰۱۷ از بایگانی محرمانه خارج شدهاند، استفاده شده است. درخصوص برگردان فارسی کتاب حاضر یادآوری این نکته بسیار ضروری است که نویسنده پس از پایان نگارش اولیه اثر آن را برای این مترجم ارسال کرد. بنابراین ترجمه براساس پیشنویس اولیه متن انگلیسی پیش از انتشار صورت گرفته است.
نویسنده در پیشگفتار کتاب آورده است: انتشار اسناد اخیر دولت ایالات متحده آمریکا درباره ایران در دوره مصدق- بیست و هشت ماه پرکشاکش از آوریل ۱۹۵۱ تا آگوست ۱۹۵۱/ اردیبهشت ۱۳۳۰- مرداد ۱۳۳۲- انگیزهای شد برای تالیف این کتاب.
وزارت خارجه آمریکا این اسناد را در ماه نوامبر ۲۰۱۷/ آبان ۱۳۹۶، یعنی سالها پس از به پایان رسیدن مهلت قانونی سی ساله، در مجموعهای تحت عنوان روابط خارجی ایالات متحده آمریکا، که از این پس به اختصار فروس نوشته میشود، منتشر کرد. بریتانیا حتی تا اواخر سال ۱۹۷۸/ اوایل سال ۱۳۵۷ در پی گرفتن تضمین از ایالات متحده آمریکا بود که با انتشار چنین اسنادی پای این کشور را در «سقوط مصدق» به میان نکشانند. در آن تاریخ بریتانیا هشدار داد که «اوضاع کنونی فرصت مناسبی است تا افکار عمومی بار دیگر بر این فصل از تاریخ ایران تمرکز نمایند. بر این اساس، امیدواریم ایالات متحده آمریکا بر رویکرد مشترک مبنی بر به حداقل رساندن خسارت ناشی از انتشار این اسناد به منافع ما اتفاقنظر داشته باشد.»
اسناد جدید فروس شامل ۳۷۵ سند است که در مجموع ۱۰۰۰ صفحه میشود. این مجموعه دربرگیرنده مجموعه گستردهای از تلگرام و تلگراف، گزارش، یادداشت، صورتجلسات و گزارشهای روزانه و سایر مکاتبات میان وزارت خارجه و سفارت ایالات متحده آمریکا و نیز مکاتبات و مراسلات هیئت دولت آمریکا، سازمان سیا و شورای امنیت ملی آمریکا- به ویژه اسناد سالانه و ادواری ارزیابی اطلاعات ملی- است. بنابراین، تعجب ندارد که این اسناد اطلاعات ارزشمندی درباره سیاستهای این دوره- به ویژه مداخله آمریکا در ایران- در اختیار قرار میدهد.
مقصود این کتاب عمدتا معطوف به گشودن رازهای سیاست آمریکا در قبال ایران طی آن ماههای پرمناقشه است و وارد بحثهای مربوط به نقش بحران نفت در جنگ سرد و جزئیات کودتای مرداد ۱۳۳۲ نخواهد شد. احتمالا تا باز شدن بایگانیهای اسناد اتحاد جماهیر شوروی نکته تازهای برای آشکار شدن نخواهد داشت. این کتاب به جای تکرار روایتهای کودتا و جنگ سرد، به نکات تازهای میپردازد که این اسناد از سیاست آمریکا در قبال ایران برملا میسازند، سیاستهایی که در نهایت به کودتا منجر شد.
درآمد
مقایسه اجمالی و گذرا بین ویراست ۲۰۱۷ اسناد با نسخه سال ۱۹۸۹ با همین عنوان حاکی از آن است که علت اینکه این همه سال از انتشار این اسناد امتناع شده بودند آن بوده است که وزارت خارجه آمریکا از پذیرش مداخلهای چنان عمیق و گسترده طفره میرفت. اسناد سال ۲۰۱۷ نشان میدهد که در ویراست سال ۱۹۸۹، دو عبارت کوتاه اما با اهمیت در سند مفصل شورای امنیت ملی سال ۱۹۵۱/۱۳۳۰ «تصحیح» -معادل مودبانه «حذف و سانسور» – شده بود. آن دو عبارت اینها بود: آمریکا «عملیات سیاسی ویژهای در ایران انجام داده» و «حمایت آمریکا-بریتانیا از عوامل ایرانی هوادار غرب را هماهنگ کرد.»
همچنین در ویراست قدیمی اینطور آمده که، فاستر دالس، وزیر خارجه آمریکا، بیدرنگ پس از کودتای موفق ۱۳۳۲، بیش از حد «…» تشکر کرد. در نسخه جدید در جای خالی یاد شده «سازمان سیا، دولت و بخش عملیات خارجی (FOA) آمده.» کار اصلی بخش عملیات امور خارجی رساندن پول برای عملیات پنهانی سیا بود. بنابراین ویراست تازه اسناد در این مورد که دیپلماتهای آمریکایی در امور داخلی کشورهای میزبان مداخله نداشتهاند وسواس کمتری به خرج میدهد.
کنگره قانون روابط خارجیای را تصویب کرد که دولت را موظف میکرد پس از سی سال کلیه اسناد مرتبط با سیاست خارجی آمریکا- و نه فقط اسناد مربوط به وزارت خارجه- را آزاد نماید.
ویراستار مجموعه ویراست تازه را «پیوستی با عبرت از گذشته» (ویراست اول) میخواند. او ادعا میکند که ویراست اول اسناد یک بررسی کاملاً دقیق از نقش آمریکا در «میانجیگری» مناقشه بین ایران و بریتانیا در اختیار قرار میدهد. او همچنین مدعی است که ویراست تازه کل بحران را کلاً در «بستر جنگ سرد» قرار داده است. به عبارت دیگر، ویراست نخست آمریکا را همچون «واسطهای امین و شریف» در بحران نفت به تصویر میکشد؛ در حالی که ویراست دوم آمریکا را عمدتاً نگران خطر کمونیسم- هم از سوی حزب توده و هم از جانب شوروی- نشان میدهد.
ویراستار در ادامه پذیرفته که در ویراست تازه هم ۱۰ سند کلاً کنار گذاشته شده است، در یک یا چند پاراگراف از مجموع ۳۸ مورد اعمال نظر کرده و در ۸۲ سند دیگر حذفهایی جزئی اعمال شده است. او میافزاید بسیاری از تلگرافهای سازمان سیا برای «اقدام پنهانی» سال ۱۹۵۳/۱۳۳۲ ظاهراً طی «جابهجاییهای معمول اداری» سالهای ۲/۱۹۶۱ «از بین رفته» است. خود سیا نیز نابودی مستندات نه سال تلگراف را امری «بیاهمیت» شمرده که طی «خانهتکانی» و به منظور «باز کردن جا» صورت گرفته است.
در سالهای اخیر، به واسطه باز شدن منابعی دیگر، شناخت ما از روابط آمریکا با دولت مصدق بیشتر شده است. نخست، سیا- احتمالاً به دلیل قانون آزادی اطلاعات- برای آزاد کردن و قرار دادن تلگرافهای مرتبط، گزارشها و صورتجلسات در «اتاق مطالعه» وبگاهاش زیر فشار بوده است. این اطلاعات به راحتی در اینترنت در دسترس است.
دوم، بایگانی شورای امنیت ملی در واشنگتن وظیفه شاق متقاعد کردن سیا برای آزاد کردن دو بررسی داخلی جدی و عمیق را نیز انجام داده است: نبرد ایران و «زنده باد شاه!»: سیا و سقوط محمد مصدق، نخستوزیر ایران در اوت ۱۹۵۳.
سوم، اینترنت نیز دسترسی آسان به منابع با اهمیت ایرانی، به ویژه صورت مذاکرات دو مجلس پرآشوب شورای ملی و سنا را امکانپذیر کرده است. همچنین دسترسی آسان به روزنامه اطلاعات ممکن شده است- روزنامهای که وقایع روزانه آن سالها در آن ثبت است. این روزنامه نه تنها گزارشهایی به نسبت عینی از رویدادهای سیاسی منتشر میکرد، بلکه ستون بدون امضایی داشت با عنوان «وقایع روز» که خبرنگاری آن را مینوشت که هر روز صبح با نخستوزیر دیدار میکرد و نخستوزیر از این طریق دیدگاهاش را به خوانندگان منتقل میکرد.
یکی از سناتورهای باسابقه- که دست بر قضا تاریخنگار معتبری هم بود- خواندن روزنامه اطلاعات را برای علاقهمندان به سیاست داخلی و بینالمللی ضروری میدانست.
از این گذشته، طی این ماهها ایران مطبوعات پرشور و حرارتی داشت و گروههای سیاسی هم نشریات خود را منتشر میکردند و بر اهمیت «رکن چهارم دموکراسی» [مطبوعات] تاکید داشتند.
آخرین مورد هم گزارش معروف ویلبر است که در سال ۲۰۰۰ به دست نیویورک تایمز رسید و بررسی واقعبینانه و ژرفی از سازوکارهای استفاده شده در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ فراهم آورده است. سازمان سیا، بلافاصله پس از کودتا، دکتر دونالد ویلبر، یکی از طراحان کودتا، را مامور نوشتن این گزارش کرد. گزارش او را میتوان منبع اولیه قابل اعتمادی دانست.
گزارش ویلبر در واقع آنقدر جامع است که پژوهشگران علاقهمند به اطلاعات تازه درباره واقعه کودتا، بدون تامل، ویراست تازه فروس را با این نگاه که «دربردارنده هیچ واقعیت تازهای نیست»، نادیده میگیرند. اندرو بسویچ، تاریخنگار برجسته سیاست خارجی آمریکا، بر این نظر است که این کتاب «مانند سفر پیدایش به توصیف باغ عدن میپردازد اما سخن از حوا و مار را ناگفته میگذارد.» مالکم بایرن از بایگانی امنیت ملی نیز اذعان داشته: «خبر مهم درباره این ویراست که بسیار منتظرش بودیم اینکه هیچ چیز تازهای درباره کودتا ندارد.»
کتاب حاضر در پنج جستار فراهم آمده است. نخستین جستار به موضوع دخالت آمریکا در ایران در سالهای ۵۲-۱۹۵۱/۳۱-۱۳۳۲- دوره پیش از واقعه کودتا- پرداخته است. اسناد جدید برای نخستین بار نشان میدهند که آمریکا در جولای ۱۹۵۲/ تیر ۱۳۳۱ برای نشستن قوام بر جای مصدق تلاشی ناموفق کرد که به خیزش سی تیر منجر شد.
آمریکا همچنین در فوریه ۱۹۵۳/ بهمن ۱۳۳۱ موفق شد شاه را به ترک نکردن کشور متقاعد کند، رویدادی که به گفته شاه موجب «نجات سلطنت» شد. جستار دوم، با بررسی اسناد جدید در پی پاسخ به این پرسش است که کدام یک از این عوامل در شکلدهی به سیاست آمریکا نقش داشته است: ترس از کمونیسم یا دغدغه «همهگیر شدن خواست ملی کردن نفت»؟ موضوع جستار سوم بررسی تلاشهای «گوناگونی» است که برای سرنگونی مصدق با استفاده از ابزار پارلمانی صورت گرفت.
بررسی اسناد جدید برای نخستین بار حاکی از آن است که آمریکا در انتخابات مجلس و در نتیجه سیاستورزی پارلمانی ایران سخت درگیر بوده است. در جستار چهارم راه طی شده به سوی کودتا، پس از بسته شدن راهحلهای پارلمانی، بررسی شده است. در این زمینه نیز اسناد جدید نشاندهنده مطرح بودن بحثهای مستمر در درون دولت آمریکا، حتی در سازمان سیا در مخالفت و موافقت با اقدام به کودتای نظامی بود.
این بحثها در زمان ریاست جمهوری ترومن، مدتها پیش از آغاز دوره ریاست جمهوری ترومن، مدتها پیش از آغاز دوره ریاست جمهوری آیزنهاور، در جریان بوده است. در واپسین جستار میراث کودتای سال ۱۳۳۲، به ویژه شکاف گسترده و عمیق بین حافظه ایرانیان، از یک سو و از سوی دیگر، فراموشیای که آمریکاییان به عمد و به ویژه از طریق اسناد رسمی ایجاد کردهاند بررسی شده است.
منابع جدید به احتمال زیاد و تا حد زیادی پاسخ این پرسشهای تاریخنگاران ایران معاصر را روشن خواهند کرد: آمریکا در مناقشه نفتی تا چه حد همچون «واسطهای امین و شریف» عمل کرده است؟ آیا مذاکرات بحران نفت را حل کرد؟ آیا دولتهای آمریکا و انگلستان «مصالحهای منصفانه» را به ایران پیشنهاد کردند؟ آیا سیاستهای دولتهای آیزنهاور و ترومن در قبال ایران متفاوت بود؟ اهمیت مشکلات اقتصادی در سرنگونی مصدق چه اندازه بود؟ و آیا ربط مستقیمی بین کودتای سال ۱۹۵۳/۱۳۳۲ و انقلاب سال ۱۹۷۹/۱۳۵۷ وجود دارد؟
در سالهای اخیر و در پی سیل انتقادهای هماهنگ تاریخنگاران تجدیدنظرخواه، چه در ایران و چه در آمریکا و بریتانیا، به مفروضات و پاسخهای پیشین، این پرسشها به شکلی گستردهتر مطرح شده است. طرفه اینکه ویراست جدید درست در زمانی منتشر شد که آمریکاییان با سه اصطلاح جدید آشنا میشدند: «اخبار ساختگی»، «دولت در سایه» و «تبانی انتخاباتی». این اصطلاحات ممکن است در آمریکای دهه ۱۹۵۰/۱۳۳۰ متداول نبوده باشد، اما اسناد نشان میدهد که آمریکا در ارتباطش با مصدق، با اشتیاق تمام مجموعه ابزاری را به کار گرفت که این سه ابزار بسیار شبیه به هم از جمله آنها بود.
در راه کودتا، برکناری دولت
آورل هریمن، گرهگشای هر دو رئیسجمهور آمریکا- روزولت و ترومن- دیپلماتی تمام عیار بود. او استاد هنر اظهارات گمراهکننده بدون توسل به دروغ بود. چارچوب اصلی تصویر استاندارد کودتا را طراحی کرد. او افزون بر ادعای پذیرش کامل ملی شدن از سوی آمریکا و بریتانیا، حسی کاملاً متمایز بر جا گذاشت مبنی بر اینکه دولت ترومن مایل به همزیستی با مصدق بود اما تصمیم سرنوشتساز سرنگونی مصدق توسط آیزنهاور گرفته شد. اما راه کودتا بسیار پیچیده بود. تصمیم برای کودتا تنها زمانی مطرح شد که دولت ترومن بارها برای استفاده از ابزارهای سیاسی برای «جایگزینی» مصدق تلاش کرد و با شکست روبهرو شد. واژه «جایگزینی» اغلب به جای «از میان برداشتن» به کار رفت. واژه امروزی برای این کلمه «تغییر رژیم» است. به عبارت دیگر، کودتا حاصل سیاستهایی بود که در دوره ترومن، درست پیش از روی کار آمدن کابینه آیزنهاور، آغاز شده بود.
مخالفت قاطع سیا با مصدق آشکارا به دوره پیش از نخستوزیری او در اوایل اردیبهشت ماه بازمیگشت. سیا در گزارشی طولانی که یک ماه پیشتر از انتصاب او تهیه شده بود- و بسیاری از پاراگرافهای آن اصلاح شده مانده است- با اکراه پذیرفته بود که مصدق، «آنقدر مورد تمجید است که نمیتوان او را مورد حمله موفق قرار داد.» در مقابل توصیه کرد: کارزار تبلیغاتی شدیدی برای پشتیبانی از شاه و علا برپا شود؛ با گروههای پارلمانی «ارتباط برقرار شود»؛ از «نشریات مخفی» برای القای اینکه «پیروان برجسته» ی مصدق، نظیر مکی و حائریزاده، دارای روابطی مخفی با شوروی هستند، استفاده شود؛ بقایی از جبهه ملی جدا شود و حمایت آیتالله کاشانی نیز جلب گردد. این توصیهها حتی پیش از انتخاب مصدق به نخستوزیری مطرح شده بودند.
آنان همچنین «تحریک و توسل به تعصبات مذهبی و افراطیگری» و «سرمایهگذاری بر خصومت و رقابت بین رهبری دشمن» را توصیه کردهاند.
بدینترتیب سخن از برکناری مصدق در واشنگتن و همچنین لندن از اوایل کار آغاز شد. بریتانیاییها در تماسهایشان با آمریکاییها بارها بر این موضوع تاکید کردهاند که مذاکره با مصدق چیزی جز اتلاف وقت نیست چراکه او فردی «کلهشق» و ملیگراییاش «غیرقابل اعتماد»، «ناپایدار»، «مهارناپذیر» و «غیرمسئولانه» است.
طرحهای کودتا
پس از بحران اسفندماه سازمان سیا- عمدتاً ویلبر، از طراحان کودتا و نویسنده گزارش ۱۹۵۴ – طرحهای مبسوطی برای کودتا طراحی کرد. چهل و هشت ساعت پس از بحران، آلن دالس با شتاب یادداشتی برای آیزنهاور نوشت و در آن مدعی شد که کشور با یک سیر نزولی به ورطه انقلاب میافتد. به گمان او شاه نمیتوانست برای اقدام تصمیمگیری نماید و هشدار داد که «نفوذ» غربیها حتی بدون «پیروزی حزب کمونیست توده» در خطر کاهش بیشتر است. او در فهرست «داراییهای موجود» برای کودتا، امتیاز ویژهای برای دفتر (پایگاه) سیا در تهران قائل شد.
چند ماه پیشتر سازمانهای جبههای وابسته به حزب توده اعلام کردند که به مناسبت سالروز اعتصابات سراسری صنعت نفت در سال ۱۹۴۶/۱۳۲۵، راهپیمایی خواهند داشت. این راهپیمایی مورد حمله حزب زحمتکشان، سومکا، آریا و شعبان بیمخ قرار گرفت. در این حمله سرلشکر زاهدی وزیر کشور بعدی و تیمسار حسن بقایی رئیس شهربانی نیز کمک کرده و یا نقش داشتند.
در این میان دو عامل اجرایی سیا به سرکوب این شورش یاری رسانده بودند. روزولت نام آنان را «برادران بوسکو» -نام نوشیدنی شیرشکلاتی- خواند. نام مستعار آنان سیلی و نرن و نام واقعی آنان فرخ کیوانی و علی جلالی بود. هر دو با حزب زحمتکشان بقایی و سومکا در ارتباط بوده و مدعی پیوندهایی با زورخانههای جنوب تهران بودند. به گفته روزولت آنان به آلمانی صحبت میکردند، دارای ارتباطات تجاری در هامبورگ بودند و سالها پیش از یک دستگاه ناشناس آموزشهای جاسوسی دیده بودند.
سیا پیوندهایی هم با حزب نیروی سوم، گروه کوچک مارکسیستی منشعب از حزب زحمتکشان، برقرار کرد. خلیل ملکی، سوسیالیست کهنهکار از حزب زحمتکشان جدا شد و بیدرنگ پس از قیام تیر هنگامی که مشخص شد بقایی علیه مصدق وارد عمل شده است، سازمان خودش را تشکیل داد….
پیروزی در دل شکست
هندرسون که بیش از یازده هفته از تهران دور مانده بود، به محض شنیدن خبر کودتای شکست خورده با یک فروند هواپیمای ویژه نظامی با شتاب از بیروت عازم تهران شد. جمعیت هوادار جبهه ملی و همچنین تودهایها همچنان در خیابانها حضور داشتند، مجسمههای شاه را پایین میکشیدند و نام خیابانها را تغییر میدادند- خیابان شاه به خیابان ملت تغییر یافت، پهلوی به ۲۵ مرداد و خیابان رضاشاه به مصدق تبدیل شد.
هندرسون با استقبال پسر مصدق وارد فرودگاه مهرآباد شد و بلافاصله برنامه ملاقات فوری با مصدق را برای عصر روز بعد هماهنگ کرد. او در مسیر فرودگاه تا سفارت شاهد جمعیتی انبوه و بازماندههای یک مجسمه سلطنتی که فقط پاهای آن دیده میشد، بود. در سفارت جلسهای چهار ساعته با روزولت و ژنرال مککلور، رئیس هیئت نظامی آمریکا، برگزار کرد. ویلبر و روزولت هر دو این جلسه را «شورای جنگ» توصیف کردند. آنان بیدرنگ با زاهدی، برادران رشیدیان و گیلانشاه که بنا به گفته ویلبر در آن «نزدیکی» بود، ارتباط برقرار کردند. آنان به صورت مخفیانه در خودروهای جیپ بسته وارد سفارت شده یا از آن خارج میشدند. «شورای جنگ» مصمم به اجرای بخش نظامی کودتا در تاریخ ۲۸ مرداد عملیاتی شد. تنها شمار اندکی از ایرانیان از جمله رئیس شهربانی، آیتالله بهبهانی و تظاهرکنندگان خریده شده با پول از جزئیات برنامه آگاه بودند.» روزولت بعداً طی گزارش محرمانهای از وابستههای نظامی به خاطر کارشان تمجید کرد، اما از اینکه مککلور نتوانست «هیچ کمکی کند» شکایت کرد.
بلافاصله پس از کودتا وزارت خارجه آمریکا بر این موضوع تاکید کرد که نقش «دستهای خارجی باید در کودتا مخفی بماند.» و در یادداشتی طولانی با عنوان «اقداماتی که دولت آمریکا میتواند برای حمایت از دولت جانشین مصدق اتخاذ نماید»، بر نکاتی تاکید کرد.
دغدغهها در خاطرات شخصی آیزنهاور نیز دیده میشود. به نوشته او «تحول اخیر دیگر که ما در آن نقش داشتیم بازگشت شاه به قدرت در ایران و حذف مصدق بود. کارهایی که انجام دادیم «مخفی» بود. اما اگر این اقدامات علنی شود نه تنها در منطقه خجالتزده خواهیم شد، بلکه شانس ما برای هر اقدام عادی در آینده تقریباً سراسر از بین خواهد رفت.»….
مازیار بهروز از دانشگاه ایالتی سانفرانسیسکو در مورد پژوهش تازه آبراهامیان مینویسد: «پژوهش تازه آبراهامیان پایانی است بر این افسانه پیشنهاد نفتی آمریکا- بریتانیا در سالهای ۱۳۳۲-۱۳۳۰ سخاوتمندانه بود و باید از سوی مصدق پذیرفته میشد. این اثر بهوضوح نشان میدهد این پیشنهاد، در کنار دیگر مسائل، به منظور خریدن وقت برای حل بحران از طریق «معامله با یک دولت دوستِ» پس از مصدق «طراحی» شده بود.»
کتاب «بحران نفت در ایران؛ از ناسیونالیسم تا کودتا» تالیف یرواند آبراهامیان و ترجمه محمدابراهیم فتاحی با ۲۷۰ صفحه و شمارگان ۲۰۰۰ نسخه از سوی نشر نی منتشر شده است.