از پاریس رنسانس تا قتلعام گربهها؛ سرگذشت پرماجرای تاریخ فرهنگی

امروزه تاریخ خواندن، تاریخ بوها، تاریخ اشکها و لبخندها، تاریخ بازنماییها، تاریخ کتابها، تاریخ اندیشهها و… نوشته میشود، تاریخهایی که جوانب گوناگونی از زندگی گذشته را به ما نشان میدهد
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، محمدحسن ابوالحسنی در ایبنا نوشت: کتاب «تاریخ فرهنگی چیست؟» اثر پیتر برک مورخ معاصر انگلیسی، ما را با یکی از مهمترین و قویترین جریانهای تاریخنگاری معاصر آشنا میکند. این کتاب توسط نعمتالله فاضلی و مرتضی قلیج ترجمه شده و در سال ۱۳۸۹ توسط پژوهشکده تاریخ اسلام چاپ شده است. پیتر برک یکی از مورخان مهم انگلیسی در زمانه ماست که کتابهای جالبی راجع به موضوعات گوناگون نوشته و تعدادی از آنها به زبان فارسی ترجمه شدهاند؛ مثل: «تاریخ اجتماعی معرفت»، «اندیشه مونتنی»، «تاریخ و نظریه اجتماعی»، و «انقلاب تاریخی فرانسه». در متن حاضر، رئوس مطالب کتاب «تاریخ فرهنگی چیست؟» بیان شده و برخی از آثار مهم در تاریخ فرهنگی معرفی شدهاند.
این پرسش که تاریخ فرهنگی چیست میتواند کلی و گیجکننده به نظر برسد. برای قرنها، نگارش تاریخ عمدتا دو ویژگی داشت: الف) کلان و از بالا بود یعنی توسط مورخان درباری و دولتی نوشته شده و یک روایت کلان از موضوعی مهم را عرضه میکرد، و ب) عموما سیاسی بود یعنی به وقایع مهم سیاسی، که مردمان یک سرزمین را درگیر میکند، میپرداخت. اما ریشههای تاریخنگاری فرهنگی را میتوان به یاکوب بورکهارت و یوهان هویزینگا رساند. بورکهارت با نگارش کتاب «فرهنگ رنسانس در ایتالیا» (۱۸۶۰) یک مطالعه جامع درباره خلقیات و روحیات، زبان، ادبیات، دین، سیاست و «فضای روحی» ایتالیا در عصر طلایی رنسانس عرضه کرد. بخش اول این کتاب، با عنوان «دولت همچون اثر هنری» یکی از مطالعات درخشان راجع به سرآغاز دولت مدرن است. تاریخ فرهنگی در آن زمان همانند هگل به دنبال یافتن «روح زمان» بود یعنی میخواست بداند چه اندیشهها و حالات ذهنی و اخلاق و آیینهایی، مردم هر سرزمین را به چیزی که هستند بدل میکند. بورکهارت به عنوان سرآمد این جریان، به شکلی شهودی و براساس علاقه شخصی به مطالعه پرداخته و راجع به دورههای تاریخی مختلف به نگارش پرداخت. او درباره فرهنگ یونان باستان، روم در زمان کنستانتین کبیر، و ایتالیای رنسانس کتاب نوشت. همچنین تاملات او راجع به تاریخ و تاریخنگاری همچنان خواندنیست.
یوهان هویزینگا، مورخ هلندی، نیز با نگارش کتاب «خزان قرون وسطی» (the waning of middle ages) در سال ۱۹۱۹ یکی دیگر از پایههای تاریخ فرهنگی را گذاشت. وی به دنبال ترسیم ریخت و صورتی بود که حیات مردم قرون وسطی در آن میگنجید. بورکهارت و هویزینگا هردو هنرمندان غیرحرفهای بودند و برای شناساندن بهتر هنر در اعصار مختلف، به تالیف این کتب دست زدند. بنابراین نقش هنر در این کتب برجسته است.
با وجود اهمیت و سترگی کار این دو تن، تاریخ فرهنگی در انتهای قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم یک جریان حاشیهای در تاریخنگاری آلمانی ماند چراکه در آن زمان نگارش عینی و پوزیتیویستی تاریخ براساس اسناد و آرشیوها اهمیت بیشتری داشت. تا به اینجا میتوان فهمید که تاریخ فرهنگی در آغاز یک ابداع آلمانی بود و سنتهای انگلیسی و فرانسوی تاریخنگاری با این سنت متفاوت بودند. مثلا سنت فرانسوی تاریخ، برای مدتها به مفهوم تمدن(civilization) به جای فرهنگ علاقه داشت و چنانکه میدانیم فرنان برودل، مورخ فرانسوی، به تحقیق جامعی درباره تمدن اروپایی و مدیترانهای دست زد.
نوربرت الیاس با نگارش فرایند تمدن (۱۹۳۹)، گامی مهم در تاریخ فرهنگی برداشت. او با تاثیرپذیری از ماکس وبر و زیگموند فروید، به فرایند پیدایش فرهنگ شرم و خویشتنداری در آغاز عصر مدرن میپردازد. او بیان میکند که کسب تمدن تا حد زیادی نیازمند تغییر در روحیه قرون وسطایی و لگام نهادن بر میل جنسی بوده است. الیاس ریشههای رفتار مودبانه در آغاز عصر مدرن را پیگیری کرده و آن را به ظهور دولتهای جدید ارتباط میدهد.
ابی واربورگ (aby warburg) فرزند یکی از ثروتمندان آلمانی بود که میراث خانوادگی را به برادرش بخشید و نقش مهمی در اشاعه تاریخ فرهنگی داشت. او مطالعات گستردهای در تاریخ، هنر، ادبیات و انسانشناسی انجام داده و تلاش کرد مرزهای سخت و پایدار میان رشتههای مختلف را (که به دستان پلیسهای اندیشه کشیده شده) محو کند. واربورگ درباره یونان باستان تا اروپای قرن هفدهم مطالعات مفصلی انجام داد. یکی از مفاهیم مهم وی، قالب (schema) میباشد یعنی چارچوبی که هر داستان، خاطره و اثر هنری در آن معنی مییابد. قالبهای ذهنی در فرایند شناخت بسیار اثرگذار هستند.
ارنست رابرت کورتیوس (Ernst Robert Curtius) از مفهوم قالبها در کتاب «ادبیات اروپایی و قرون وسطای لاتین» (۱۹۴۸) بهره گرفت.
ارنست گامبریچ نیز در کتاب «هنر و خیال» (۱۹۶۰) به گستردهترین شکل، به مفهوم قالب(schema) فرهنگی نزدیک شده است. ارنست کاسیرر و اروین پانوفسکی نیز از مطالعات واربورگ تاثیر پذیرفتند. کاسیرر «فلسفه صورتهای سمبلیک» را نوشت و پانوفسکی راجع به شمایلنگاری مطالعات مفصلی انجام داد. پانوفسکی با نگارش کتابی به نام «معماری گوتیک و فلسفه مدرسی» به ارتباط تنگانگی که این سبک خاص معماری با فلسفه قرون وسطایی دارد اشاره کرد. پانوفسکی بیان کرد که در قرن دوازدهم و سیزدهم، معماری گوتیک و فلسفه مدرسی (بخصوص در شخص توماس آکوئیناس) در حوالی پاریس به اوج خود میرسند.
در دهه ۱۹۳۰ تاریخ فرهنگی و فکری در بریتانیا عموما خارج از دانشکدههای تاریخ نوشته شد؛ مثل: «پیشینه قرن هفدهم» (۱۹۳۴) اثر باسیل وایلی (basil willy)، «تصویر جهان الیزابتی» (۱۹۴۳) اثر ای.ام.دبلیو. تیلیارد (E.M.W. tillyard)، و «انگلستان دوران ویکتوریا» (۱۹۳۶) اثر جی.ام یانگ.
«تاریخ اجتماعی هنر» (۱۹۵۱) اثر آرنولد هاوزر نیز نقش مهمی در روشن ساختن ارتباط بین هنر و ساختار اجتماعی داشت. هاوزر بین هنر و تضاد اجتماعی و طبقاتی ارتباط برقرار کرده و از «رمانتیسیسم به عنوان جنبش طبقه متوسط» سخن گفت و همینطور از رابطه بین «عصر فیلم» و «بحران نظام سرمایهداری».
در سالهای میانه قرن بیستم به مفهوم فرهنگ نقدهای مهمی وارد شد؛ مثلا ادوارد تامپسون فرهنگ را واژهای زمخت میپنداشت که اجزاء را در هم میآمیزد و اختلافات و گوناگونیها را پنهان میکند. مارکسیستها همچنین مورخان فرهنگی را متهم کردند که بیش از حد ذهنی هستند و رابطهای با شالودههای اقتصادی و اجتماعی برقرار نمیکنند. این نقد تقریبا درست است چنانکه بورکهارت و هویزینگا به بنیانهای اقتصادی دورهای که مطالعه میکنند توجه چندانی ندارند.
چرخش به سوی انسانشناسی
پس از نقدهایی که در میانه قرن بیستم به تاریخ فرهنگی وارد شد، این سبک تاریخنگاری به سوی انسانشناسی جهش یافت. از دهه ۱۹۶۰ تا ۱۹۹۰ شاهد پیوند عمیق میان تاریخ فرهنگی و انسانشناسی هستیم. در میان انسانشناسان مطرح، پژوهش مارسل موس درباره هدیه، ایوانز-پریچارد درباره جادو، مری داگلاس در مورد پاکی و خلوص، و پژوهش کلیفورد گیرتس درباره جزایر بالی مورد توجه مورخان قرار گرفتهاند. همینطور رویکرد ساختارگرای کلود لوی-اشتراوس، که در دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ در اوج شهرتش بود، مورد توجه برخی مورخان فرانسوی مثل ژاک لوگوف و امانوئل لاروا لدوری قرار گرفت.
کیت تامس (keith thomas) مورخ انگلیسی در کتاب «دین و زوال جادو» (۱۹۷۱) از کارهای ایوانز-پریچارد تاثیر پذیرفته است.
مری داگلاس انسانشناس، پژوهشی میدانی در آفریقا راجع به پاکی و خلوص انجام داد و کتاب «خلوص و خطر» (۱۹۶۶) را نگاشت. این کتاب مبنایی برای تحقیقات تاریخی ناتالی دیویس(natalie davis) درباره جنگهای مذهبی فرانسه در قرن شانزدهم قرار گرفت.
کلیفورد گیرتس یکی از انسانشناسانی است که تحقیقاتش به شکل گسترده الهامبخش بوده است. گیرتس رویکرد تفسیری در مطالعه فرهنگها را در پیش گرفته و مثلا به جنگ خروسها در جزایر بالی به عنوان یک نمایش فلسفی مینگرد. جنگ خروسها توسط گیرتس همچون یک خوانش بالیایی از زندگی بالیایی نگریسته شده و مثل یک متن مورد تفسیر قرار گرفته است. رویکرد گیرتس، توسط رابرت دارنتون مورد بهرهبرداری قرار گرفت. دارنتون که به اروپای عصر روشنگری و بخصوص فرانسه قرن هجدهم علاقه دارد، صاحب تالیفات فراوانی درباره زمینه اجتماعی روشنگران فرانسوی و مسئله چاپ کتاب است. دارنتون در «قتلعام گربهها» (۱۹۸۴) داستان جالب توجهی را که در اسناد تاریخی یافته، نقل کرده و تفسیر میکند. در دهه ۱۷۳۰، کارگران یک چاپخانه در پاریس که از صدای جیغ گربهها در آزارند، برنامهای برای به تله انداختن آنها میریزند و پس از گرفتن گربهها آنها را طی یک مراسم خاص محکوم کرده و اعدام میکنند. این برنامه موجبات سرگرمی کارگران را فراهم میکند. دارنتون به ما نشان میدهد که این مراسم چه معنایی میتوانسته داشته باشد و در عین حال بر فاصله میان ما و فرهنگ طبقاتی قرن هجدهم تاکید میکند.
علاوه بر پژوهشهای انسانشناسان، در سالهای اخیر توجه مورخان به چهار نظریهپرداز جلب شده که افقهای تازهای را در تاریخ فرهنگی رقم زده به حدی که مفسران از ظهور تاریخ فرهنگی نو(new cultural history) یا به اختصار “NCH” سخن به میان آوردهاند. میخائیل باختین یکی از نظریهپردازان زبانشناسی و نقد ادبی است که وقتی کتاب وی با نام «رابله و دنیای او» (۱۹۵۶) به انگلیسی و فرانسوی ترجمه شد، توسط مورخان مورد استفاده قرار گرفت. ایدههای او درباره کارناوال، زبان بازار، رئالیسم مضحک و تاجگذاری در مطالعات تاریخی مختلف به کار رفته است. همینطور نوربرت الیاس با وجود نقدهای فراوانی که به کتاب فرایند تمدن وارد شده، منشا اثرات بسیار بوده است. استفاده او از مفاهیم مدنیت، آستانه خجالت و احساس شرم و معذب بودن در تواریخ فرهنگی دیگر به مباحث جالبی انجامیده است. میشل فوکو و پیر بوردیو از دیگر نظریهپردازانی هستند که مفاهیمشان در تاریخ فرهنگی نو مورد استفاده گسترده قرار گرفته.
ژرژ دوبی (georges duby) در «انضباط سهگانه» (۱۹۷۸) به ساختار جامعه قرون وسطی پرداخته و سه طبقه عمده در جامعه آن زمان را نام میبرد: کسانی که عبادت میکنند، کسانی که میجنگند و کسانی که کار میکنند. به عبارت دیگر سه قشر روحانی، اشراف و «طبقه سوم». ژاک لوگوف نیز با نگارش «تولد برزخ» (۱۹۸۱) چرایی و چگونگی پیدایش برزخ در ادبیات مذهبی قرون وسطی را بررسی میکند. پیر نورا (pierre nora) کتابی چند جلدی منتشر کرد به نام «مکانهای خاطره» که بر مکانهای تاریخی مهم و حافظه جمعی شکلگرفته پیرامون آنها انگشت میگذاشت.
دامنه نگارش تاریخ فرهنگی بسیار گسترده شده و تعداد عناوین مهم این سبک، چنان زیاد است که حتی اشاره به نام آنها ممکن نیست. امروزه تاریخ خواندن، تاریخ بوها، تاریخ اشکها و لبخندها، تاریخ بازنماییها، تاریخ کتابها، تاریخ اندیشهها و… نوشته میشود، تاریخهایی که جوانب گوناگونی از زندگی گذشته را به ما نشان میدهد. امید است که نگارش این نوع از تاریخ با قوت بیشتری ادامه داشته باشد.
۲۵۹