سینما

از تنهایی ناخدا و استیصال سرهنگ تا دل‌زدگی زن و شوهر/ جهان ناصر تقوایی: شاعرانگی در تصویر و سکوت

ناصر تقوایی سینما را امتداد ادبیات می‌دانست و همین پیوند سبب شد مرز میان سینمای شاعرانه و رئالیسم اجتماعی در آثارش از میان برداشته شود و سبک خاص او شکل گیرد و از او کارگردانی بسازد که بیش از هر چیز، شاعرانگی‌اش چه در تصویرها و چه در کلماتش بازتاب یابند.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از سایت جشنواره جهانی فیلم فجر، ناصر تقوایی را نمی‌توان صرفاً یک فیلم‌ساز دانست؛ او گاهی در دنیای ادبیات گام زد، گاهی عکاسی کرد و بیش‌تر عمرش را صرف فیلمسازی کرد. اما در این میان رشته‌ی پیوندش با ادبیات هرگز گسسته نشد. از «ناخدا خورشید» که اقتباسی بود از «داشتن و نداشتن» همینگوی تا «آرامش در حضور دیگران» که اقتباسی از «واهمه‌های بی‌نام‌ونشان» غلامحسین ساعدی. او سینما را امتداد ادبیات می‌دانست و همین پیوند سبب شد مرز میان سینمای شاعرانه و رئالیسم اجتماعی در آثارش از میان برداشته شود و سبک خاص او شکل گیرد و از او کارگردانی بسازد که بیش از هر چیز، شاعرانگی‌اش چه در تصویرها و چه در کلماتش بازتاب یابند.

دریای طوفانی در مه صبحگاهی، کویر و صدای باد در نخلستان یا جزئیات ملموس در کتاب «تابستان همان‌سال» مثل سایه‌های روی آسفالت، بوی نفت آمیخته به نان تازه، با دقت تصویرسازی می‌شوند، همان‌گونه که در فیلم‌هایش، از نور و قاب‌بندی تا سکوت و حرکت شخصیت‌ها، شاعرانگی جریان دارد و این جزئی‌نگری شاعرانه، سبک شخصی تقوایی را چه در سینما و چه در ادبیات شکل داده است.

ناخدا خورشید

در «ناخدا خورشید»، بسیاری از لحظات تأثیرگذار نه با دیالوگ، بلکه با سکوت ساخته می‌شوند. سکوت ناخدا در برابر سرنوشت، در برابر دریا، در برابر مرگ، به نوعی شعر بی‌کلام می‌ماند. هر سکوت، تأملی درونی است که مخاطب را وادار به شنیدن چیزی می‌کند که گفته نمی‌شود. در این جهان تصویری، دریا، مه، قایق، موج و باد صرفاً پس‌زمینه نیستند، بلکه زبان شاعرانه‌ی فیلم‌اند.

ریتم فیلم نیز شاعرانه است؛ آهسته و تأملی، مانند ضرب‌آهنگ امواج. تقوایی از کات‌های نرم، نماهای طولانی و حرکت‌های آرام دوربین بهره می‌گیرد تا بیننده را به نوعی مکاشفه‌ی درونی ببرد. ناخدا، نه صرفاً یک مرد جنوبی، بلکه نمادی از انسان در برابر سرنوشت و طبیعت است. مرگش در دل دریا، نه شکست، بلکه بازگشت به اصل خویش است؛ دریا همان مبدأ و مقصد اوست. در «ناخدا خورشید»، شاعرانگی نه با واژه، بلکه با تصویر، سکوت و حرکت طبیعت خلق می‌شود. پایان فیلم ـ مرگ ناخدا در دل دریا ـ اوج شاعرانگی است؛ مرگی آرام، تلخ و باشکوه.

از تنهایی ناخدا و استیصال سرهنگ تا دل‌زدگی زن و شوهر/ جهان ناصر تقوایی: شاعرانگی در تصویر و سکوت

دایی جان ناپلئون

«دایی‌جان ناپلئون» اولین سریال ناصر تقوایی است که هنوز در خاطره جمعی بسیاری از ایرانیان جا خوش کرده است. این سریال گرچه طنزی اجتماعی‌ست که با نیشخند به خرافه‌ها، توهم توطئه، انحطاط اخلاقی طبقه فرادست، و ناهنجاری‌های فرهنگی، تصویری انتقادی از یک دوران را بازسازی می‌کند اما در باطن، آن‌چه این اثر را از سایر کمدی‌های اجتماعی متمایز می‌سازد، لایه‌ای از شاعرانگی است که در روایت، فضا، شخصیت‌پردازی، و نگاه راوی موج می‌زند. این شاعرانگی نه لزوماً در زبان، بلکه در نگاه به جهان و در رابطه میان واقعیت و رؤیا شکل می‌گیرد.

مهم‌ترین نشانه‌ی شاعرانه بودن سریال در این است که روایت در گذشته اتفاق می‌افتد؛ اما نه گذشته‌ای تاریخی و دقیق، بلکه گذشته‌ای که از صافی ذهن راوی نوجوان عاشق عبور کرده و با نوعی زیباسازی ناخواسته همراه شده است. زمان گذشته در اینجا تنها در خاطره و حسرت بازمی‌گردد. انگار راوی دارد جهان را از منظر جوانی عاشق، دل‌زده و مشتاقی روایت می‌کند که می‌کوشد از واقعیت زهرآلود پیرامون، یک رؤیای شیرین بسازد.

از تنهایی ناخدا و استیصال سرهنگ تا دل‌زدگی زن و شوهر/ جهان ناصر تقوایی: شاعرانگی در تصویر و سکوت

آرامش در حضور دیگران

«آرامش در حضور دیگران» فیلمی است که از همان آغاز نشان می‌دهد او به دنبال خلق جهانی شاعرانه در دل خشونت و سکون است. شاعرانگی فیلم نه در رخدادهای بزرگ، بلکه در ایستایی‌ها و سکون آدم‌هاست. آرامش در حضور دیگران فیلم اتفاق نیست؛ ما در چرخه‌ای از زندگی‌های راکد و موقعیت‌های بسته غوطه‌وریم. تقوایی در این فیلم با صحنه‌پردازی، نور و سکوت، جهانی می‌سازد که در آن حتی کوچک‌ترین لحظه‌ها ـ مانند نوشیدن آب از دستان منیژه یا نگاه نگران سرهنگ به مرغ ذبح‌شده، دیوانگان پشت پنجره که یادآور فیلم‌هایی مانند «گاو» و حضور نمادین دیوانگی در حاشیه‌ی جامعه هستند ـ شاعرانگی را از طریق قاب‌بندی، سکون و حضور شخصیت‌ها در فضا منتقل می‌کنند.

از تنهایی ناخدا و استیصال سرهنگ تا دل‌زدگی زن و شوهر/ جهان ناصر تقوایی: شاعرانگی در تصویر و سکوت

کاغذ بی‌خط

اما در «کاغذ بی‌خط»، زندگی روزمره خانواده‌ای چهار نفره، با جزئیات و تضادهایش، به جهانی شاعرانه بدل می‌شود. زن خیال‌پرداز و داستان‌نویس، با تخیل خود مرز میان واقعیت و خیال را محو می‌کند. هر حرکت و شیء معنایی فراتر از ظاهر دارد؛ خون ماهی روی کاغذ، بازی کودکانه فرشته، تلاش زن برای نظم دادن به خانه، همه جلوه‌ای از کشاکش میان آزادی، خلاقیت و محدودیت‌اند. فیلم، با میزانسن‌های دقیق و پلان‌های طولانی، زمان و مکان را آمیخته و جریان زندگی را همزمان گذشته و حال می‌نمایاند.

اگر سینمای شاعرانه را گونه‌ای بدانیم که از دل ادبیات می‌جوشد، که از فرم برای انتقال حس و معنا بهره می‌برد، ناصر تقوایی بی‌تردید یکی از برجسته‌ترین نمایندگان آن در ایران است. انسان و تجربه‌های وجودی او محور آثارش است؛ از تنهایی ناخدا، استیصال سرهنگ، تا دل‌زدگی زن و شوهر در «کاغذ بی‌خط». طبیعت، سکوت، نور و حرکت در آثارش همچون شعر تصویری، بار معنایی و احساسی دارند.

از تنهایی ناخدا و استیصال سرهنگ تا دل‌زدگی زن و شوهر/ جهان ناصر تقوایی: شاعرانگی در تصویر و سکوت

۲۴۲۲۴۲

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا